Dictiornary-Farsi | رفتار شاهزاده وار یاشاهوار | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)

English	Persian
princeliness	رفتار شاهزاده وار یاشاهوار


Other Matches

princess	مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
princesse	مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
princesses	مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
princes	مثل شاهزاده رفتار کردن سروری کردن
prince	مثل شاهزاده رفتار کردن سروری کردن
Act your age [and not your shoe size] !	به سن خودت رفتار بکن ! [مثل بچه ها رفتار نکن !]
seigneur	شاهزاده
prince	شاهزاده
princes	شاهزاده
prince	شاهزاده بودن
princess	شاهزاده خانم
principalities	قلمرو شاهزاده
princesses	شاهزاده خانم
princes	شاهزاده بودن
princely	شاهزاده وار
princelike	شاهزاده وار
principality	قلمرو شاهزاده
princeling	شاهزاده کوچک
prince consort	همسر شاهزاده
lord	لرد شاهزاده
lords	لرد شاهزاده
prince bishop	شاهزاده اسقف
prince of the blood	شاهزاده اصیل
princeling	شاهزاده پایین رتبه
princess	شاهدخت شاهزاده خانم
princelet	شاهزاده کم اهمیت وگمنام
princekin	شاهزاده کم اهمیت وگمنام
prince regent	شاهزاده نایب السلطنه
princedom	حوزه حکومت شاهزاده
princess regent	زن شاهزاده بایب السلطنه
psyche	شاهزاده زیبایی که " کوپید"
princesse	شاهدخت شاهزاده خانم
princesses	شاهدخت شاهزاده خانم
andromeda	شاهزاده خانم حبشهای که بوسیله پرسوس
princess regent	شاهزاده خانمیکه نیابت سلطنت راعهده دارباشد
whipping boy	بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
comporting	رفتار
comports	رفتار
gesturing	رفتار
actions	رفتار
gestured	رفتار
comport	رفتار
comported	رفتار
gesture	رفتار
action	رفتار
deportment	رفتار
ethic	رفتار
demarch	رفتار
comportment	رفتار
haviour	رفتار
ergasia	رفتار
behavior	رفتار
behavio	رفتار
bad conduct	سو رفتار
misconduct	رفتار بد
gest	رفتار
geste	رفتار
havings	رفتار
behaviuor	رفتار
thews	رفتار
treament	رفتار
demarche	رفتار
dealing	رفتار
treatment	رفتار
exploits	: رفتار
exploiting	: رفتار
exploit	: رفتار
demeanour	رفتار
demeanor	رفتار
behaviour	رفتار
conduct	رفتار
treatments	رفتار
conducted	رفتار
conducts	رفتار
conducting	رفتار
learned behavior	رفتار اموخته
propriety of behaviour	درستی رفتار
collective behavior	رفتار جمعی
brusqurie	خشونت در رفتار
nonverbal behavior	رفتار غیرکلامی
regressive behavior	رفتار واپس رو
maladdress	رفتار ناهنجار
behavior therapy	رفتار درمانی
automatic behavior	رفتار خودکار
avoidance behavior	رفتار اجتنابی
attitudes	روش و رفتار
attitude	روش و رفتار
manner	رفتار ادب
behavior modification	تغییر رفتار
behavior rehearsal	تمرین رفتار
maternal behavior	رفتار مادری
social behavior	رفتار اجتماعی
spontaneous behavior	رفتار خودانگیخته
covert behavior	رفتار نااشکار
behavior repertoire	خزانه رفتار
ethogram	شرح رفتار
explicit behavior	رفتار اشکار
overt behavior	رفتار اشکار
expressive behavior	رفتار بیانگر
fal lal	رفتار فریفانه
bearing	رفتار سلوک
brusque	خشن در رفتار
elicited behavior	رفتار فراخوانده
implicit behavior	رفتار نااشکار
incipient behavior	رفتار اغازین
chilly <adj.>	سرد [رفتار]
illtreatment	سوء رفتار
illtreat	سوء رفتار
elastic behavior	رفتار ارتجاعی
conducts	رفتار اخلاقی
carried away	رفتار احمقانهوهمراهباهیجانزدگی
macho	نرینه رفتار
conduct	رفتار اخلاقی
verbal behavior	رفتار کلامی
unsports manlike conduct	رفتار ناجوانمردانه
frivolous	سبک رفتار
to deport oneself	رفتار کردن
immoral	زشت رفتار
iron fist	رفتار خشنوفالمانهدولتبارعیت
conducted	رفتار اخلاقی
conducting	رفتار اخلاقی
affable <adj.>	خوش رفتار
demean	رفتار کردن
demeaned	رفتار کردن
demeans	رفتار کردن
get on one's high horse <idiom>	رفتار با تکبر
fair shake <idiom>	رفتار درست
to demean oneself	رفتار کردن
stereotypy	رفتار قالبی
treat	رفتار کردن با
treat	رفتار کردن
etiquette	روش رفتار
misconduct	سوء رفتار
anancasm	رفتار وسواسی
cruelty	سوء رفتار
ambivalent behavior	رفتار دو سوگرا
anancastia	رفتار وسواسی
treated	رفتار کردن
treated	رفتار کردن با
treats	رفتار کردن
target behavior	رفتار اماج
anankaslia	رفتار وسواسی
treats	رفتار کردن با
sportmanship	رفتار و اخلاق انسانی
organizational citizenship behavior	رفتار شهروندی سازمانی
misbehavior	بدرفتاری سوء رفتار
even-handed treatment	رفتار [عملکرد] عادلانه
to get up to nonsense	ابلهانه رفتار کردن
problem behavior	رفتار مشکل افرین
She has engaging manners .	رفتار گیرایی دارد
to misbehave oneself	درست رفتار نکردن
purposive behavior	رفتار غایت نگر
butch	خشن و مرد رفتار
confrontational	رفتار همراهبا اعتراض
Harsh ( rough) manners .	رفتار خشک وخشن
keep up appearances <idiom>	حفظ رفتار درست
play off <idiom>	رفتار مختلف با اشخاص
shoot straight <idiom>	منصفانه رفتار کردن
well-behaved	خوش رفتار با ادب
despotize	مستبدانه رفتار کردن
detour behavior	رفتار غیر مستقیم
correctional custudy	روش اصلاح رفتار
consumer behaviour	رفتار مصرف کننده
behavioral	وابسته به رفتار و سلوک
behavior sampling	نمونه گیری از رفتار
apopathetic behavior	رفتار گروه زاد
abidance	رفتار برطبق توافق
baby	مانندکودک رفتار کردن
levity	رفتار سبک لوسی
well behaved	خوش رفتار با ادب
stereotyped	دارای رفتار قالبی
mannish	دارای رفتار مردانه
babies	مانندکودک رفتار کردن
discriminated operant	رفتار عامل افتراقی
douceur	شیرینی وفرافت رفتار
contact behavior	رفتار تماس جویانه
skulduggery	رفتار زیرجلکی وخائنانه
last word	بیان یا رفتار قاطع
locomotor behavior	رفتار جابه جایی
misbehaviour	بدرفتاری سوء رفتار
image response	رفتار فرکانس تصویر
jitter	با عصبانیت رفتار کردن
paternity	رفتار پدرانه اصلیت
iam a of such conduct	از این رفتار شرمنده ام
skullduggery	رفتار زیرجلکی وخائنانه
high frequency performance	رفتار فرکانس بالا
You haven't changed.	تو هیچ تغییر نکرده ای [رفتار] .
common touch <idiom>	با همه رفتار مناسب داشتن
to wrong	غیر منصفانه رفتار کردن
to lump them all together <idiom>	با همه یکسان رفتار کردن
get along with someone <idiom>	رفتار خوب با کسی داشتن
to act [be] one's age <idiom> <verb>	طبق سن خود رفتار کردن
go ape <idiom>	از هیجان رفتار دیوانهوار داشتن
scenario	طرح [نحوه رفتار] [سناریو]
wronging	غیر منصفانه رفتار کردن
wrongs	غیر منصفانه رفتار کردن
duress	شدت رفتار خشن وتند
matronize	مانند رئیسه رفتار کردن
punctilio	نکته دقیق در ایین رفتار
impluse response	رفتار در مقابل فشار ضربهای