Dictiornary-Farsi | رفتار کلامی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
verbal behavior	رفتار کلامی


Other Matches

Act your age [and not your shoe size] !	به سن خودت رفتار بکن ! [مثل بچه ها رفتار نکن !]
verbal	کلامی
verbalization	بیان کلامی
verbal reinforcement	تقویت کلامی
onomatomania	وسواس کلامی
verbal learning	یادگیری کلامی
verbal suggestion	تلقین کلامی
verbal iq	هوشبهر کلامی
verbal intelligence	هوش کلامی
distractable speech	حواسپرتی کلامی
verbal fluency	سیالی کلامی
verbal comprehension	درک کلامی
verbal catharsis	پالایش کلامی
verbal ability	توانایی کلامی
verbal test	ازمون کلامی
nonlanguage test	ازمون غیر کلامی
verbal image	تصویر ذهنی کلامی
preverbal phase	مرحله پیش کلامی
behaviuor	رفتار
conducted	رفتار
conducts	رفتار
conducting	رفتار
action	رفتار
deportment	رفتار
ethic	رفتار
exploits	: رفتار
gesturing	رفتار
gestured	رفتار
gesture	رفتار
thews	رفتار
misconduct	رفتار بد
bad conduct	سو رفتار
behavio	رفتار
behavior	رفتار
comports	رفتار
comporting	رفتار
comported	رفتار
comport	رفتار
treament	رفتار
comportment	رفتار
ergasia	رفتار
geste	رفتار
exploit	: رفتار
exploiting	: رفتار
treatment	رفتار
demeanour	رفتار
demeanor	رفتار
behaviour	رفتار
gest	رفتار
treatments	رفتار
havings	رفتار
conduct	رفتار
actions	رفتار
demarche	رفتار
demarch	رفتار
dealing	رفتار
haviour	رفتار
target behavior	رفتار اماج
anancastia	رفتار وسواسی
misconduct	سوء رفتار
learned behavior	رفتار اموخته
to deport oneself	رفتار کردن
to demean oneself	رفتار کردن
illtreat	سوء رفتار
illtreatment	سوء رفتار
incipient behavior	رفتار اغازین
stereotypy	رفتار قالبی
ambivalent behavior	رفتار دو سوگرا
maternal behavior	رفتار مادری
spontaneous behavior	رفتار خودانگیخته
behavior therapy	رفتار درمانی
elicited behavior	رفتار فراخوانده
elastic behavior	رفتار ارتجاعی
nonverbal behavior	رفتار غیرکلامی
social behavior	رفتار اجتماعی
implicit behavior	رفتار نااشکار
regressive behavior	رفتار واپس رو
brusqurie	خشونت در رفتار
collective behavior	رفتار جمعی
behavior repertoire	خزانه رفتار
ethogram	شرح رفتار
anancasm	رفتار وسواسی
anankaslia	رفتار وسواسی
automatic behavior	رفتار خودکار
avoidance behavior	رفتار اجتنابی
maladdress	رفتار ناهنجار
behavior modification	تغییر رفتار
fal lal	رفتار فریفانه
expressive behavior	رفتار بیانگر
overt behavior	رفتار اشکار
explicit behavior	رفتار اشکار
covert behavior	رفتار نااشکار
propriety of behaviour	درستی رفتار
chilly <adj.>	سرد [رفتار]
affable <adj.>	خوش رفتار
etiquette	روش رفتار
treat	رفتار کردن
treat	رفتار کردن با
treated	رفتار کردن
treated	رفتار کردن با
treats	رفتار کردن
treats	رفتار کردن با
unsports manlike conduct	رفتار ناجوانمردانه
conduct	رفتار اخلاقی
cruelty	سوء رفتار
attitudes	روش و رفتار
brusque	خشن در رفتار
bearing	رفتار سلوک
manner	رفتار ادب
attitude	روش و رفتار
conducted	رفتار اخلاقی
immoral	زشت رفتار
carried away	رفتار احمقانهوهمراهباهیجانزدگی
behavior rehearsal	تمرین رفتار
iron fist	رفتار خشنوفالمانهدولتبارعیت
demean	رفتار کردن
demeaned	رفتار کردن
demeans	رفتار کردن
fair shake <idiom>	رفتار درست
get on one's high horse <idiom>	رفتار با تکبر
macho	نرینه رفتار
frivolous	سبک رفتار
conducts	رفتار اخلاقی
conducting	رفتار اخلاقی
butch	خشن و مرد رفتار
jitter	با عصبانیت رفتار کردن
last word	بیان یا رفتار قاطع
She has engaging manners .	رفتار گیرایی دارد
Harsh ( rough) manners .	رفتار خشک وخشن
to misbehave oneself	درست رفتار نکردن
iam a of such conduct	از این رفتار شرمنده ام
locomotor behavior	رفتار جابه جایی
sportmanship	رفتار و اخلاق انسانی
even-handed treatment	رفتار [عملکرد] عادلانه
purposive behavior	رفتار غایت نگر
problem behavior	رفتار مشکل افرین
shoot straight <idiom>	منصفانه رفتار کردن
play off <idiom>	رفتار مختلف با اشخاص
confrontational	رفتار همراهبا اعتراض
misbehavior	بدرفتاری سوء رفتار
organizational citizenship behavior	رفتار شهروندی سازمانی
keep up appearances <idiom>	حفظ رفتار درست
skullduggery	رفتار زیرجلکی وخائنانه
babies	مانندکودک رفتار کردن
well behaved	خوش رفتار با ادب
well-behaved	خوش رفتار با ادب
correctional custudy	روش اصلاح رفتار
contact behavior	رفتار تماس جویانه
consumer behaviour	رفتار مصرف کننده
behavioral	وابسته به رفتار و سلوک
behavior sampling	نمونه گیری از رفتار
apopathetic behavior	رفتار گروه زاد
abidance	رفتار برطبق توافق
stereotyped	دارای رفتار قالبی
levity	رفتار سبک لوسی
mannish	دارای رفتار مردانه
baby	مانندکودک رفتار کردن
detour behavior	رفتار غیر مستقیم
discriminated operant	رفتار عامل افتراقی
image response	رفتار فرکانس تصویر
douceur	شیرینی وفرافت رفتار
high frequency performance	رفتار فرکانس بالا
skulduggery	رفتار زیرجلکی وخائنانه
paternity	رفتار پدرانه اصلیت
misbehaviour	بدرفتاری سوء رفتار
despotize	مستبدانه رفتار کردن
to get up to nonsense	ابلهانه رفتار کردن
You haven't changed.	تو هیچ تغییر نکرده ای [رفتار] .
to act [be] one's age <idiom> <verb>	طبق سن خود رفتار کردن
attitude	حالت قرار گرفتن رفتار
an empty gesture	رفتار [تعارف] خشک وخالی
go ape <idiom>	از هیجان رفتار دیوانهوار داشتن
get along with someone <idiom>	رفتار خوب با کسی داشتن
attitudes	حالت قرار گرفتن رفتار
scenarios	طرح ها [نحوه رفتار] [سناریو]
to lump them all together <idiom>	با همه یکسان رفتار کردن
scenario	طرح [نحوه رفتار] [سناریو]
to wrong	غیر منصفانه رفتار کردن
common touch <idiom>	با همه رفتار مناسب داشتن
duress	شدت رفتار خشن وتند
punctilio	نکته دقیق در ایین رفتار
princeliness	رفتار شاهزاده وار یاشاهوار
wrongs	غیر منصفانه رفتار کردن
to go with the tide	طبق مقتضیات رفتار کردن
wronging	غیر منصفانه رفتار کردن
wrong	غیر منصفانه رفتار کردن
They act after their kind.	جنس خود رفتار می کنند.
moral philosophy	اصول اخلاق ایین رفتار
matronize	مانند رئیسه رفتار کردن
impluse response	رفتار در مقابل فشار ضربهای
stereotypes	یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotyping	یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
mannered	دارای سبک یا رفتار بخصوص تصنعی
schoolmasters	مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
stereotypy	یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
clownish	دارای رفتار زمخت وبدون اداب
aberrant behavio [u] r	رفتار غیر عادی [اصطلاح رسمی]
live up to one's principles	موافق مرام خود رفتار کردن
princess	مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
to cultivate good manners	کوشش کردن با ادب رفتار بکنند