Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (34 milliseconds)
English
Persian
mend
رفو کردن بهبودی یافتن
mended
رفو کردن بهبودی یافتن
mends
رفو کردن بهبودی یافتن
Search result with all words
improve
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improved
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improves
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improving
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
amend
بهتر کردن بهبودی یافتن
amended
بهتر کردن بهبودی یافتن
amending
بهتر کردن بهبودی یافتن
Other Matches
to gain in nealth
بهبودی یافتن
recovers
بهبودی یافتن
pull round
بهبودی یافتن
pickup
بهبودی یافتن
recover
بهبودی یافتن
recovering
بهبودی یافتن
recuperating
بهبودی یافتن
recuperates
بهبودی یافتن
to grow better
بهبودی یافتن
recuperate
بهبودی یافتن
to pull round
بهبودی یافتن
recuperated
بهبودی یافتن
to get back on one's feet
بهبودی یافتن
recvperate
بهبودی یافتن
gains
بهبودی یافتن رسیدن
snapback
سریعا بهبودی یافتن
gain
بهبودی یافتن رسیدن
gained
بهبودی یافتن رسیدن
ameliorated
بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorate
بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorates
بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorating
بهتر شدن بهبودی یافتن
convalesced
بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalesce
بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalesces
بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalescing
بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
better
بهبودی یافتن چیز بهترشرط بندی کننده
propagating
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagate
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagated
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagates
گشترش یافتن یا نشر یافتن
meet
: برخورد کردن یافتن
meets
: برخورد کردن یافتن
exchange
عوض کردن تسعیر یافتن
migrated
سیر کردن انتقال یافتن
gains
کسب کردن باز یافتن
exchanges
عوض کردن تسعیر یافتن
migrate
سیر کردن انتقال یافتن
gained
کسب کردن باز یافتن
exchanging
عوض کردن تسعیر یافتن
terminated
محدود کردن خاتمه یافتن
migrating
سیر کردن انتقال یافتن
terminate
محدود کردن خاتمه یافتن
exchanged
عوض کردن تسعیر یافتن
transfuse
رسوخ یافتن در تزریق کردن در
strengthen
تقویت یافتن تحکیم کردن
migrates
سیر کردن انتقال یافتن
strengthens
تقویت یافتن تحکیم کردن
terminates
محدود کردن خاتمه یافتن
strengthened
تقویت یافتن تحکیم کردن
gain
کسب کردن باز یافتن
trial and error
<idiom>
یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
melioration
بهبودی
recvery
بهبودی
betterment
بهبودی
recruital
بهبودی
amendment
بهبودی
mend
بهبودی
well-being
بهبودی
recuperation
بهبودی
amelioration
بهبودی
mending
بهبودی
health
بهبودی
center
کانونی کردن تمرکز یافتن مرکز
locating
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locate
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
henpeck
سعی کردن برای تفوق یافتن
extending
توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن
extend
توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن
locates
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
extends
توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن
located
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
improving
بهبودی دادن
improves
بهبودی دادن
improved
بهبودی دادن
meliorator
بهبودی بخش
recoveries
بهبودی بازیافت
to bring through
بهبودی دادن
remission
بهبودی بیماری
incurable
بهبودی ناپذیر
recuperative
بهبودی بخش
improve
بهبودی دادن
recovery
بهبودی بازیافت
convalescent
در حال بهبودی
snapback
بهبودی سریع
adjourns
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourned
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourn
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourning
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
irrecoverably
چنانکه بهبودی نپذیرد
head-hunting
<idiom>
جستجو کردن برای یافتن شخصی شایسته ولایق
incorrigible
بهبودی ناپذیر درست نشدنی
sanative
علاج کننده بهبودی دهنده
sanatory
علاج کننده بهبودی دهنده
improver
ترقی کننده بهبودی دهنده
paragons
رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
paragon
رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
flow
لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
flows
لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
flowed
لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
an incorrigible person
کسیکه اخلاقش اصلاح نپذیردیا بهبودی نیابد
nympholept
کسیکه جنوی یافتن کمال مطلوب یا پی کردن چیز غیرقابل دسترسی را دارد
prognoses
بهبودی ازمرض در اثر پیش بینی جریان مرض
prognosis
بهبودی ازمرض در اثر پیش بینی جریان مرض
malfunction
تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
malfunctioned
تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
malfunctions
تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation.
پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
increased
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increase
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increases
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
cured
شفا دادن بهبودی دادن
cure
شفا دادن بهبودی دادن
cures
شفا دادن بهبودی دادن
detects
یافتن
discover
یافتن
discovers
یافتن
detecting
یافتن
discovering
یافتن
detect
یافتن
discovered
یافتن
detected
یافتن
finds
یافتن
find
یافتن
preferring
ترجیح یافتن
diverges
انشعاب یافتن
keep one's head above water
رهایی یافتن
specialising
تخصص یافتن
protend
امتداد یافتن
hold out
بسط یافتن
reduces
کاهش یافتن
get out
رهایی یافتن
to quit oneself of
رهائی یافتن از
diverged
انشعاب یافتن
diverge
انشعاب یافتن
lay hands on something
<idiom>
یافتن چیزی
wrap up
خاتمه یافتن
specialises
تخصص یافتن
realize
تحقق یافتن
reduce
کاهش یافتن
reduce
تقلیل یافتن
prefers
ترجیح یافتن
specialize
تخصص یافتن
specializes
تخصص یافتن
hunt out
با جستجو یافتن
booming
توسعه یافتن
to look oneself again
بهبود یافتن
booms
توسعه یافتن
over
پایان یافتن
over-
پایان یافتن
tensing
تشدید یافتن
tensest
تشدید یافتن
tenses
تشدید یافتن
tenser
تشدید یافتن
realizing
تحقق یافتن
tensed
تشدید یافتن
tense
تشدید یافتن
realises
تحقق یافتن
realized
تحقق یافتن
escalate
فزونی یافتن
realising
تحقق یافتن
realised
تحقق یافتن
specializing
تخصص یافتن
rises
خاتمه یافتن
conquer
پیروزی یافتن بر
prefer
ترجیح یافتن
realizes
تحقق یافتن
rise
خاتمه یافتن
boom
توسعه یافتن
boomed
توسعه یافتن
conquering
پیروزی یافتن بر
conquers
پیروزی یافتن بر
immix
امیزش یافتن
reduces
تقلیل یافتن
misalign
تغییر یافتن
mastered
تسلط یافتن بر
mastered
تسلط یافتن
masters
تسلط یافتن بر
attaining
دست یافتن
attains
دست یافتن
masters
تسلط یافتن
pick up health
بهبود یافتن
end
خاتمه یافتن
look oneself again
بهبود یافتن
outreach
برتری یافتن
take steps
<idiom>
آمادگی یافتن
overmaster
برتری یافتن بر
ended
خاتمه یافتن
overmatch
تفوق یافتن
decreases
کاهش یافتن
ends
خاتمه یافتن
attained
دست یافتن
attain
دست یافتن
meliorate
بهبود یافتن
developments
تکامل یافتن
development
تکامل یافتن
luxuriate
شکوه یافتن
to undergo a change
تغییر یافتن
up and about
<idiom>
بهبود یافتن
luxuriated
شکوه یافتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com