English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
antagonist رقیب دشمن
antagonists رقیب دشمن
Other Matches
galls حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
gall حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
radio deception گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
to triumph over the enemy برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
radio countermeasures اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
hitting اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hit اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hits اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
rejecting عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejected عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
reject عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
enemy alien طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
rejects عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
close-ups نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-up نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close up نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close with اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
penetration نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
roll back به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
breaching رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن
espionage جاسوسی کردن کسب خبر از دشمن کردن مراقبت دشمن
close in security برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
shadower یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
counter force نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
evasions اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
evasion اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
breached سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
identification friendly or foe سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
breaches سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
rivalling رقیب
unrivaled بی رقیب
adversarial رقیب
opponent رقیب
opponents رقیب
vier رقیب
rivalled رقیب
adversary رقیب
inimitable بی رقیب
adversaries رقیب
rivals رقیب
incomparable بی رقیب
rivaling رقیب
emulative رقیب
corrival رقیب
competitors رقیب
competitor رقیب
unapproachable بی رقیب
rivaled رقیب
rival رقیب
competitress رقیب
disorganize به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizes به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganises به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizing به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganised به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
hostile track تعقیب هواپیمای دشمن ردگیری هواپیمای دشمن
disorganising به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
outfoot سریعتر از رقیب
corrival رقیب شدن
vied رقیب شدن
vies رقیب شدن
vie رقیب شدن
contain جلو رقیب را گرفتن
contains جلو رقیب را گرفتن
upsets باخت رقیب محبوب
outkick تندتر از رقیب دویدن
underprice قیمت کمتر از رقیب
upset باخت رقیب محبوب
upsetting باخت رقیب محبوب
contained جلو رقیب را گرفتن
immortalize rug فرش جاودانی و بدون رقیب
one upmanship سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
area blocking سد راه کردن رقیب در منطقه معین
one-upmanship سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
open water فاصله مشخص بین برنده ونزدیکترین رقیب
brush block سد کردن سبک برای ایجادتاخیر در حرکت رقیب
approach march راهپیمایی برای تقرب به دشمن راهپیمایی برای تماس با دشمن
end on سینه به سینه شدن با دشمن روبرو شدن با دشمن یاچیزی
burn off خسته کردن رقیب باگرفتن سرعت اولیه دوچرخه
upping جلوتر از رقیب در مسابقه بودن به مقدار یک بخش یابیشتر
upped جلوتر از رقیب در مسابقه بودن به مقدار یک بخش یابیشتر
up جلوتر از رقیب در مسابقه بودن به مقدار یک بخش یابیشتر
let point امتیازی که بخاطر مداخله حریف به رقیب او داده میشود
out flank دور زدن جناح دشمن احاطه کردن جناح دشمن احاطه جناحی کردن
repel پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelled پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelling پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repels پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
bogies تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogeys تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogey تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
interlocking directorate حالتی که شخص واحد ریاست چندین کمپانی رقیب را داشته باشد
absolute advantage برتری مطلق یک کشور یا واحد تولیدی درعرضه یک محصول یا خدمت با هزینه ای کمتر از رقیب
quick opener بازی تهاجمی که مدافع تیم توپ را از مهاجم میگیرد وبه سمت شکاف خط رقیب می دود
shelling report گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
at d. دشمن
abhorrer دشمن
enemy دشمن
foeman دشمن
foes دشمن
foe دشمن
hostile دشمن
adversaries دشمن
adversary دشمن
adversarial دشمن
enemies دشمن
xenophobe دشمن
arch enemy دشمن بزرگ
contain احاطه دشمن
contained احاطه دشمن
alien enemy دشمن خارجی
antichrst دشمن مسیح
contains احاطه دشمن
archenemy دشمن بزرگ
hateable دشمن داشتنی
engagements درگیری با دشمن
feudist متحد دشمن
enemy state حکومت دشمن
evading گریز از دشمن
evades گریز از دشمن
hostile artillery توپخانه دشمن
hostile battery اتشبار دشمن
evade گریز از دشمن
enemy state دولت دشمن
enemy forces نیروهای دشمن
engagement درگیری با دشمن
evaded گریز از دشمن
enemy دشمن کردن
enemies دشمن کردن
man hater دشمن ادم
merged دشمن فاهر شد
potential enemy دشمن حتمی
potential enemy دشمن اصلی
xenophobe دشمن بیگانه
waning جنگ دشمن
wanes جنگ دشمن
waned جنگ دشمن
wane جنگ دشمن
the enemy نیروی دشمن
the enemy کشتی دشمن
nemesis دشمن بزرگ
antagonizes دشمن کردن
front سمت دشمن
antagonized دشمن کردن
antagonize دشمن کردن
unfriendly دشمن ناشناس
fronting سمت دشمن
antagonising دشمن کردن
antagonises دشمن کردن
antagonised دشمن کردن
antagonizing دشمن کردن
close in نزدیک شدن به دشمن
close with نزدیک شدن به دشمن
to roll up the enemy line بخط دشمن کردن
harassing به هم زدن کارایی دشمن
betrayment تسلیم به دشمن کردن
hunting شکار دشمن یا زیردریایی
trophy of war غنیمت جنگی از دشمن
break through نفوذکردن در مواضع دشمن
break off قطع تماس با دشمن
anti air ضد برتری هوایی دشمن
action station پناهگاه ضد تک هوایی دشمن
enemy in liken of friend دشمن در لباس دوست
He gave the inemy no respite . به دشمن مهلت نداد
To the envy of our enemies . به کوری چشم دشمن
threat دشمن تهدید کردن
threats دشمن تهدید کردن
One enemy is one too many. یک دشمن هم زیاد است
to pierce the enemy's line دشمن رخنه کردن
suspect battery اتشبار مشکوک دشمن
harass ایذا کردن دشمن
repulsing پس زدن دشمن وازدن
repulses پس زدن دشمن وازدن
repulsed پس زدن دشمن وازدن
repulse پس زدن دشمن وازدن
betrays تسلیم دشمن کردن
betraying تسلیم دشمن کردن
betrayed تسلیم دشمن کردن
betray تسلیم دشمن کردن
line of approach راه تقرب به دشمن
harasses ایذا کردن دشمن
flank crossing عبوراز جناح دشمن
harass ناراحت کردن دشمن
harasses ناراحت کردن دشمن
antisocial مخل اجتماع دشمن جامعه
counter surveillance عملیات ضدمراقبت و تجسس دشمن
confusion agent عامل گیج کردن دشمن
denial measures تدابیر ممانعت ازنفوذ دشمن
direct pressure تعاقب کردن مستقیم دشمن
combat jump پرش با چتر درمنطقه دشمن
counter fire اتش ضد اتشباربر علیه دشمن
scrambling درگیر شدن باهواپیمای دشمن
limited objective هدف نزدیک به جبهه دشمن
captured material وسایل گرفته شده از دشمن
catalytic ترغیب کننده دشمن به درگیری
contact report گزارش تماس با هواپیمای دشمن
identification zone منطقه تشخیص هواپیماهای دشمن
strike حمله ضربه زدن به دشمن
scramble درگیر شدن باهواپیمای دشمن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com