English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
thinning رقیق گردانی
Other Matches
strain hardenability قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
strain hadening سخت گردانی کششی سخت گردانی تغییر بعدی
short cycle annealing سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
rambled سر گردانی
regimental گردانی
rambles سر گردانی
ramble سر گردانی
rim drive لبه گردانی
revolvable دور گردانی
magnetization مغناطیس گردانی
rectification راست گردانی
transliteration نویسه گردانی
repeals باز گردانی
data handling داده گردانی
file handling پرونده گردانی
exception handling استثنا گردانی
hardening سخت گردانی
runaround دور سر گردانی
repeal باز گردانی
magnetic biasing مغناطیس گردانی مقدماتی
hardening constituent جزء سخت گردانی
hardening crake ترک سخت گردانی
induced magnetization مغناطیس گردانی القائی
hardening distortion شکستگی سخت گردانی
induction harening سخت گردانی القائی
hardening room اطاق سخت گردانی
hot tempering سخت گردانی درجهای
electrolytic deposition متالیزه گردانی گالوانیکی
ausformig سخت گردانی اوستینیتی
aging سخت گردانی زمانی
austemper سخت گردانی باینیت
broken hardening سخت گردانی شکسته
case harden سخت گردانی سطحی
case hardening سخت گردانی سطحی
cementation سیمانکاری سخت گردانی
cure rate سرعت سخت گردانی
curing oven کوره سخت گردانی
hardening furnace کوره سخت گردانی
curing vessel فرف سخت گردانی
direct quenching سخت گردانی مستقیم
double hardening سخت گردانی مضاعف
age hardening سخت گردانی زمانی
austemper سخت گردانی حرارتی
partial jurisdiction حق خود گردانی محدود
hard surfacing سخت گردانی سطحی
precipitation hardening سخت گردانی رسوبی
quench age hardening سخت گردانی و ترساندن
softening point نقطه نرم گردانی
quenching and tempering ترساندن و سخت گردانی
radiation hardening سخت گردانی تابشی
softening furnace کوره نرم گردانی
selective hardening سخت گردانی انتخابی
strain hadening سخت گردانی سرد
toughen by sparks سخت گردانی با جرقه
temper hardening سخت گردانی بازپخت
magnetization characteristic منحنی مغناطیس گردانی
magnetizing current جریان مغناطیس گردانی
magnetizing field میدان مغناطیس گردانی
nitrogen hardening سخت گردانی ازتی
strain hadening سخت گردانی کرنشی
work hardening سخت گردانی سرد
carburizer ماده ویژه سخت گردانی
battalion landing team تیم پیاده شونده گردانی
hardening strain تغییر طول سخت گردانی
age hardening susceptibility تقبل سخت گردانی زمانی
strain age hardening سخت گردانی کرنشی زمانی
mold drying oven کوره خشک گردانی قالبی
simplifcation ساده گردانی مختصر سازی
oil hardening steel فولاد سخت گردانی روغنی
hard facing alloy الیاژ سخت گردانی سطحی
simplification ساده گردانی مختصر سازی
gas case hardening سخت گردانی پوسته گازی
simplifications ساده گردانی مختصر سازی
depth of hardening zone عمق ناحیه سخت گردانی
quenched and tempered condition حالت ترساندن و سخت گردانی
reinstatement of revolving credit اعتبار گردانی را تجدید کردن
salt bath hardening سخت گردانی حمام نمک
cold upsetting die حدیده چاق گردانی سرد
self hardening steel فولاد خود سخت گردانی
attenuating رقیق
wishy-washy رقیق
wishy washy رقیق
light fog مه رقیق
washy رقیق
attenute رقیق
pappy رقیق
leans رقیق
leaned رقیق
attenuated رقیق
diluting رقیق
dilutes رقیق
thinners رقیق
attenuates رقیق
diluted رقیق
thinnest رقیق
thins رقیق
ethereal رقیق
attenuate رقیق
dilute رقیق
thinned رقیق
rarest رقیق
thin رقیق
lean رقیق
watery رقیق
rarer رقیق
rare رقیق
quenching and tempering furnace کوره ویژه سخت گردانی و ترساندن
salt bath case hardening سخت گردانی سطحی حمام نمک
air hardening سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
gas fired hardening tempering furnace کوره سخت گردانی و بازپخت گازسوز
high frequency induction hardening سخت گردانی القایی فرکانس بالا
lean mixture مخلوط رقیق
thinnest رقیق کردن
tender-hearted رقیق القلب
thins رقیق و ابکی
thins بطور رقیق
poor lime اهک رقیق
thins رقیق کردن
attenuate رقیق کردن
attenuated رقیق کردن
thinned بطور رقیق
thinners رقیق کردن
lenis رقیق فریف
lean gas گاز رقیق
rarafaction رقیق سازی
tender minded رقیق القلب
thinned رقیق کردن
tender hearted رقیق القلب
thin رقیق و ابکی
thinned رقیق و ابکی
subtilize رقیق کردن
thin بطور رقیق
thinnre رقیق کننده
thinners رقیق و ابکی
thinners بطور رقیق
rarefactive رقیق شونده
rarefy رقیق کردن
rarify رقیق کردن
thinnest بطور رقیق
thinnest رقیق و ابکی
pap خوراکنرم و رقیق
to wash down رقیق کردن
thin رقیق کردن
attenuates رقیق کردن
dilution رقیق کردن
dilution رقیق شدگی
dilution رقیق سازی
dilutor رقیق کننده
diluter رقیق کننده
dilute phase فاز رقیق
diluent رقیق کننده
diluted رقیق کردن
derichment رقیق سازی
dilutes رقیق کردن
attenuating رقیق کردن
grout ملاط رقیق
dilute رقیق کردن
extenuate رقیق کردن
thinner رقیق کننده
diluting رقیق کردن
arrefication رقیق سازی
attenuant رقیق کننده
flame hardening سخت گردانی سطح فلز توسط شعله
diluted soluble oil روغن حل شونده رقیق
crankcase dilution رقیق سازی روغن
fined رقیق شدن خوب
finest رقیق شدن خوب
smaze غبار شبیه مه رقیق
diluting media ماده رقیق کننده
diluent ماده رقیق کننده
fine رقیق شدن خوب
slopped مشروب رقیق وبی مزه
slop مشروب رقیق وبی مزه
liniments مرهم رقیق روغن مالش
lenis دارای تلفظ نرم رقیق
slopping مشروب رقیق وبی مزه
liniment مرهم رقیق روغن مالش
paint thinner تینر یا رقیق کننده رنگ
pickling غوطه ور ساختن در محلول رقیق اسید
this soup is mere wash این سوپ خیلی رقیق است
weakish چیز رقیق و نرم سست و ضعیف
dispersion hardening سخت گردانی فلزات با پراکندن ذرات ریزی با فازهای مختلف داخل ان
cyaniding سخت گردانی سطح قطعات فولادی با غوطه ورسازی انهادر حمام نمکهای سیانید
slopping غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
slop غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
slopped غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
toluene مایع قابل اشتعالی که به عنوان حلال و رقیق کننده بکار میرود
age hardening سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
tempering (metallurgy) بازپخت [سخت گردانی] [دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن] [فلز کاری]
auto lean مخلوط رقیق سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده اتوماتیک در کاربوراتور ثابت نگاهداشته میشود
anti blush tinner ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
transliterate عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
blends مخلوط کردن رقیق کردن
thinned رقیق کردن لاغر کردن
blend مخلوط کردن رقیق کردن
thin رقیق کردن لاغر کردن
thinners رقیق کردن لاغر کردن
thinnest رقیق کردن لاغر کردن
thins رقیق کردن لاغر کردن
strain hardenability سخت گردانی سخت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com