English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (14 milliseconds)
English Persian
maximum current relay رله جریان زیاد
overcurrent relay رله جریان زیاد
Search result with all words
fuse آب شدن فیوز با عبور دادن جریان زیاد از آن
fused آب شدن فیوز با عبور دادن جریان زیاد از آن
aerodynamic heating افزایش دما ناشی از جریان سریع هوا روی سطوح ایرودینامیکی به ویژه درسرعتهای زیاد
high frequency current جریان با بسامد زیاد
jet stream جریان باد جت استریم درطبقه استراتوسفر که دارای فشار و سرعت زیاد میباشد
line circuit breaker کلید جریان زیاد
magnetic overload relay رله جریان زیاد مغناطیسی
maximum circuit breaker کلید جریان زیاد
overcurrent circuit breaking قطع مدار جریان زیاد
overcurrent coil بوبین جریان زیاد
Other Matches
marking current جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
leakage current جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
load call وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
all mains receiver گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flows سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flow سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flowed سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
inverting جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverts جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
currents جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
current جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
I didnt get much sleep. زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
amps واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
heterodyne ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
constrictor گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
constant current جریان مستقیم جریان ثابت باطری
counter current جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
induction current جریان القاء شده جریان تحریک
overbuild زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
runoff coefficient ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
three phase current جریان سه فاز جریان دوار
parasitic current جریان نشتی جریان خارجی
current flow سیلان جریان فلوی جریان
current compensation کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
to hold somebody in great respect کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
gresham's law پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
unstart انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
circuitry شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
idle current meter دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
vortex ring state حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
fet وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
alternators ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
d.c. transformer ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
d.c. machine ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
alternator ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
electromagnetism پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
surcharge زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
high speed با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
heavy current engineering مهندسی جریان قوی مهندسی قدرت تکنولوژی جریان قوی
isotach خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
immane زیاد
excessive زیاد
profoundly زیاد
very زیاد
overmuch زیاد
plethoric زیاد
in excess زیاد
extensive زیاد
plaguily زیاد
outrageously زیاد
profusely زیاد
in quantities زیاد
highs زیاد
overly زیاد
mickle زیاد
mickle or muckle زیاد
muckle زیاد
not a lettle زیاد
thicker زیاد
thick زیاد
swingeing زیاد
too much زیاد
over and above زیاد
highest زیاد
intensively زیاد
vastly زیاد
quite a few <idiom> زیاد
thickest زیاد
intensely زیاد
large adv زیاد
mortally زیاد
generous زیاد
hugely زیاد
tremendously زیاد
high زیاد
immoderate زیاد
no end of زیاد
ranksack زیاد
highly زیاد
copious زیاد
for all the world بی کم و زیاد
heartbreak غم زیاد
populous زیاد
much زیاد
supererogatory زیاد
rife زیاد
effusively زیاد
egregiously زیاد
extortionate زیاد
intense زیاد
many زیاد
late زیاد
glaring زیاد
to a large extent زیاد
greatest زیاد
great- زیاد
great زیاد
superabundant زیاد
extortionary زیاد
fulsome زیاد
greatly زیاد
numerous زیاد
wide زیاد
widely زیاد
wider زیاد
too زیاد
widest زیاد
squeamishly زیاد
heavily زیاد
heart break غم زیاد
squeamishness زیاد
overbusy زیاد مشغول
over confident زیاد مطمئن
over blow زیاد دمیدن
expanses فضای زیاد
expanse فضای زیاد
over anxious زیاد دل واپس
onding بارندگی زیاد
over anxiety دل واپسی زیاد
longings ارزوی زیاد
scrupulosity دقت زیاد
scrupulousness دقت زیاد
scrupulousy بادقت زیاد
overburdensome زیاد سنگین
ravenous hunger گرسنگی زیاد
glare درخشندگی زیاد
proliferated زیاد شدن
proliferates زیاد شدن
sale on a large scale فروش زیاد
over issue زیاد انتشاردادن
proliferating زیاد شدن
proliferate زیاد شدن
glared درخشندگی زیاد
over ripe زیاد رسیده
glares درخشندگی زیاد
over estimate زیاد براوردکردن
overblown steel فولاد با دم زیاد
rigor دقت زیاد
longing ارزوی زیاد
ravenousness گرسنگی زیاد
rapturously با شعف زیاد
superabundant خیلی زیاد
heavy زیاد سخت
large scale بمقدار زیاد
polymathy دانش زیاد
large-scale بمقدار زیاد
pretentiously با ادعای زیاد
pretentiousness ادعایی زیاد
profound interest دلبستگی زیاد
particularity دقت زیاد
heaviest زیاد سخت
heavier زیاد سخت
propagate زیاد کردن
propagated زیاد کردن
propagates زیاد کردن
propagating زیاد کردن
polyuria ادرار زیاد
vehemently باحرارت زیاد
tremendous مقدار زیاد
polyphagia اشتهای زیاد
profuse of gilfts زیاد بخشنده
prosternation سستی زیاد
queazy زیاد دقیق
overmoke زیاد سیگارکشیدن
overdrssed زیاد اراسته
quick wit هوش زیاد
quillet دقت زیاد
add زیاد کردن
heavies زیاد سخت
raff خیلی زیاد
overrider حق دلالی زیاد
overstock زیاد پر کردن
extreme خیلی زیاد
overwrite زیاد نوشتن
overvoltage فشار زیاد
camber افزایش زیاد
cambers افزایش زیاد
prosternation ضعف زیاد
punctiliousness دقت زیاد
overlabour زیاد کارکردن
vehement باحرارت زیاد
quaff زیاد نوشیدن
frequent visiting دیدنی زیاد
downpour بارندگی زیاد
downpours بارندگی زیاد
floridly با ارایش زیاد
finicality خودارایی زیاد
fervidness گرمی زیاد
fervidity گرمی زیاد
exuberantly بفراوانی زیاد
increase زیاد کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com