English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
English Persian
nettle رنجه داشتن
nettles رنجه داشتن
to lie heavy on one's heart رنجه داشتن
Other Matches
trouble رنجه
troubles رنجه
troubling رنجه
to gall a person's kibes رنجه کردن
scathe رنجه دادن
i hurt my finger انگشتم رنجه شد
troublous رنجه اور
To take the troubli to go . قدم رنجه کردن
vexes رنجه دادن خشمگین کردن
vexing رنجه دادن خشمگین کردن
vex رنجه دادن خشمگین کردن
troubles رنجه کردن زحمت دادن
troubling رنجه کردن زحمت دادن
trouble رنجه کردن زحمت دادن
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
differed اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
differ اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meanest مقصود داشتن هدف داشتن
meaner مقصود داشتن هدف داشتن
mean مقصود داشتن هدف داشتن
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
to have by heart ازحفظ داشتن درسینه داشتن
resided اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorred بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring بیم داشتن از ترس داشتن از
abhors بیم داشتن از ترس داشتن از
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
resides اقامت داشتن مسکن داشتن
reside اقامت داشتن مسکن داشتن
upkeep بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
long for اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
possessing داشتن
bear در بر داشتن
bear داشتن
monogyny داشتن یک زن
to have f. تب داشتن
possesses داشتن
possess داشتن
relieves داشتن
owns داشتن
owning داشتن
owned داشتن
own داشتن
bears داشتن
bears در بر داشتن
doubt شک داشتن
wanted کم داشتن
lacks کم داشتن
intercommon داشتن
lacked کم داشتن
lack کم داشتن
lackvt کم داشتن
relieving داشتن
relieve داشتن
want کم داشتن
having داشتن
redolence بو داشتن
to possess داشتن
have داشتن
doubts شک داشتن
doubting شک داشتن
doubted شک داشتن
to have possession of داشتن
to be feverish تب داشتن
to have داشتن
to go hot تب داشتن
to hold a meeting داشتن
to be in a f. تب داشتن
to hold داشتن
cherishing گرامی داشتن
aspire هوش داشتن
in a jam <idiom> مشکل داشتن
in a hurry <idiom> عجله داشتن
loathed نفرت داشتن از
reside اقامت داشتن
in a rush <idiom> عجله داشتن
provides مقرر داشتن
provide مقرر داشتن
aspire ارزو داشتن
in common <idiom> مسئولیت داشتن
cherish گرامی داشتن
cherished گرامی داشتن
cherishes گرامی داشتن
resided اقامت داشتن
resides اقامت داشتن
withholds دریغ داشتن
withholding دریغ داشتن
withhold دریغ داشتن
up to <idiom> بستگی داشتن به
corresponded رابطه داشتن
withheld دریغ داشتن
contests اعتراض داشتن بر
apprehended بیم داشتن
sends اعزام داشتن
sends گسیل داشتن
sending اعزام داشتن
espouses عقیده داشتن به
espousing عقیده داشتن به
lend معطوف داشتن
sends ارسال داشتن
espoused عقیده داشتن به
apprehending بیم داشتن
apprehend بیم داشتن
apprehends بیم داشتن
mind در نظر داشتن
espouse عقیده داشتن به
lends معطوف داشتن
in the cards <idiom> انتظار داشتن
aspiring هوش داشتن
aspiring ارزو داشتن
aspires هوش داشتن
aspires ارزو داشتن
aspired هوش داشتن
send گسیل داشتن
correlate همبستگی داشتن
sending ارسال داشتن
correlates همبستگی داشتن
sending گسیل داشتن
send ارسال داشتن
correlating همبستگی داشتن
send اعزام داشتن
aspired ارزو داشتن
hankers اشتیاق داشتن
resemble شباهت داشتن
differs فرق داشتن
differing فرق داشتن
differed فرق داشتن
differ فرق داشتن
disguising نهان داشتن
disguises نهان داشتن
disguised نهان داشتن
disguise نهان داشتن
to be there وجود داشتن
to stop [doing something] نگاه داشتن
resembled شباهت داشتن
resembles شباهت داشتن
resembling شباهت داشتن
hankered اشتیاق داشتن
hanker اشتیاق داشتن
attends حضور داشتن
attending حضور داشتن
attend حضور داشتن
stinks تعفن داشتن
stink تعفن داشتن
exists وجود داشتن
existed وجود داشتن
exist وجود داشتن
to think [of] عقیده داشتن
retains نگاه داشتن
retaining نگاه داشتن
retained نگاه داشتن
retain نگاه داشتن
expects چشم داشتن
occupying مشغول داشتن
occupy مشغول داشتن
occupies مشغول داشتن
to follow دنباله داشتن
to continue دنباله داشتن
expecting چشم داشتن
contesting اعتراض داشتن بر
contradict تناقض داشتن با
implying دلالت داشتن
imply دلالت داشتن
to hold [to have] نگه [داشتن]
implies دلالت داشتن
tolerating طاقت داشتن
tolerates طاقت داشتن
tolerated طاقت داشتن
tolerate طاقت داشتن
vibrating ارتعاش داشتن
vibrates ارتعاش داشتن
contradicted تناقض داشتن با
contradicts تناقض داشتن با
contested اعتراض داشتن بر
contest اعتراض داشتن بر
adjudge مقرر داشتن
vary فرق داشتن
varies فرق داشتن
to show f. سرجنگ داشتن
hears خبر داشتن
hear خبر داشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com