Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 12 (3 milliseconds)
English	Persian
She has very little color.	رنگ بصورتش نمانده
Other Matches
out of <idiom>	باقی نمانده
get out of the way <idiom>	چیزی به مانع نمانده
There is no time left .	دیگر وقتی نمانده
not a scrap is left	ذرهای باقی نمانده است
he was all but adrowneed	چیزی نمانده بودکه غرق شود
I was literally ( nearly , almost ) kI'lled . I was within an ace of being kI'lled.	چیزی نمانده بود کشته بشوم
He just missed going to jail.	چیزی نمانده بود بزندان بیافتد
It is all over between them . They are thru with each other .	بین آنها چیزی باقی نمانده ( را بطه یا تماسی وجود ندارد )
The darkest hour is that before the down. <proverb>	تاریک ترین لیظه هنگامی است که چیزی به فجر نمانده است .
plene administravit	بر این مبنا که اموال متوفی مستغرق دیونش شده است و دیگر چیزی باقی نمانده است
I simply cant concentrate.	حواس ندارم ( حواس برایم نمانده )

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com