Dictiornary-Farsi | رنگ تند و ناملایم و زننده | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 183 (2 milliseconds)

English	Persian
harsh color	رنگ تند و ناملایم و زننده


Other Matches

harshest	ناملایم
harsher	ناملایم
harsh	ناملایم
unflattering <adj.>	برخورنده [ناملایم] [زمخت]
concussive	ضربت زننده صدمه زننده
knocker	زننده
nastier	زننده
starring	زننده
staring	زننده
acrimonious	زننده
percutient	زننده
pit a pat	زننده
repeller	زننده
repercussive	پس زننده
pungent	زننده
scabrous	زننده
nippy	زننده
repellents	زننده
repellent	زننده
nasties	زننده
nastiest	زننده
beater	زننده
applauder	کف زننده
hideous	زننده
forbidding	زننده
loathsome	زننده
wetter	نم زننده
bitten	زننده
vilest	زننده
viler	زننده
vile	زننده
tarts	زننده
tart	زننده
loathful	زننده
odoriferous	زننده
nasty	زننده
squalid	زننده
mordant	زننده
pinching	زننده
knockers	زننده
clappers	کف زننده
clapper	کف زننده
strikingly	زننده
striking	زننده
unlovely	زننده
nauseam	زننده
striker	زننده
biting	زننده
water repellent	پس زننده اب
prickling	زننده
poignant	زننده
garish	زننده
acrid	زننده
shuffler	زننده
strikers	زننده
stinking	زننده
knotter	گره زننده
disturber	برهم زننده
coruscant	برق زننده
lasher n	سد شلاق زننده
kicker	زننده ضربه با پا
dozer	چرت زننده
inveigler	گول زننده
germinant	جوانه زننده
flogger	تازیانه زننده
flagellator	تازیانه زننده
flagellator	شلاق زننده
flogger	زننده شلاق
garishly	بطور زننده
estimator	تخمین زننده
gasper	نفس زننده
pertubative	برهم زننده
galssy	بی نور زننده
libelant	تهمت زننده
libellant	تهمت زننده
spicily	بطور زننده
sourish	به ترشی زننده
pricker	سیخ زننده
puddler	بهم زننده
slumberer	چرت زننده
scarifier	تیغ زننده
scintillator	جرقه زننده
shouter	فریاد زننده
seasoner	چاشنی زننده
pacer	گام زننده
staring red	قرمز زننده
ad nauseam	بسیار زننده
scintillant	جرقه زننده
malodor	بوی زننده
napper	چرت زننده
trudger	قدم زننده
tacker	کوک زننده
shackler	بخو زننده
tacker	میخ زننده
strider	گام زننده
seasoner	ادویه زننده
howler	جیغ زننده
revolting	بهم زننده
crying	جار زننده
repulsive	زننده تنفراور
gaunt	زننده بی ثمر
gaunt	زننده ساختن
pickier	ضربه زننده
pickiest	ضربه زننده
picky	ضربه زننده
bubblier	جوش زننده
bubbliest	جوش زننده
bubbly	جوش زننده
scintillating	جرقه زننده
glares	روشنایی زننده
howlers	جیغ زننده
harsh	ناگوار زننده
harsher	ناگوار زننده
harshest	ناگوار زننده
sharp	زننده زیرک
sharpest	زننده زیرک
caller	صدا زننده
callers	صدا زننده
sharps	زننده زیرک
glare	روشنایی زننده
glared	روشنایی زننده
repugnant	تنفرانگیز زننده
accuser	تهمت زننده
accusers	تهمت زننده
fizzy	جوش زننده
accusant	تهمت زننده
acrimoniousness	سخن زننده
appellant	تهمت زننده
beater	کتک زننده
cornerman	زننده کرنر
calumniator	افترا زننده
calumnious	تهمت زننده
catterer	چهچه زننده
incisive speech	سخن تند یا زننده
hydromancer	تفال زننده بوسیله اب
stenches	بوی زننده تعفن
greeny	بسبزی زننده سبزفام
sewers	اگو بخیه زننده
poignantly	بطور تیزیا زننده
swatter	ضربت سخت زننده
stench	بوی زننده تعفن
fulsome	زننده اغراق امیز
trusser	چوب بست زننده
sewer	اگو بخیه زننده
fetid	دارای بوی زننده
repulsively	بطور زننده یا دافع
inoffensively	بی انکه زننده باشد
invection	سخن سخت زننده
mawkish	بطور زننده احساساتی
rakish	فاجر جلف و زننده
luridly	کم رنگ وپریده زننده
indign	زننده بدون استحقاق
pungently	بطور زننده یا تند
rankly	بطور زننده یابدبو
boiling	جوش زننده خشمناک
reddish	مایل بسرخی زننده
lurid	کم رنگ وپریده زننده
nippingly	بطور زننده یا طعنه امیز
wheeler	دور زننده چرخ دار
loathly	زننده بطور نفرت انگیز
compound riposte	ضد حمله با یک یا دو حرکت گول زننده
lunger	ضربت زننده جهش کننده
prankster	کسیکه شوخی زننده کند
inside of the foot kick	بغل پای ضربه زننده
smacker	سیلی زننده خوش طعم
deceptive	گول زننده فریب امیز
smacking	سیلی زننده خوش طعم
sharp tongued	بکار برنده سخنان زننده
stirring	بهم زننده هیجان اور
pranks	شوخی زننده تزئین کردن
pranksters	کسیکه شوخی زننده کند
prank	شوخی زننده تزئین کردن
fanner	قرقی یا باز کوچک باد زننده
broiler	بهم زننده جوجه یا پرنده کبابی
out flanking	دور زننده احاطه کننده جناح
volleyer	زننده توپ در هوا قبل ازبرخورد با زمین
tickler	بهم زننده تحریک کننده قمقمه کوچک
typeball	یک عنصر ضربه زننده ماشین تحریر که شامل تمام کاراکترهای قابل استفاده میباشد
lusciously	بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
horridly	بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
pit a pat	بال بال زننده تپیدن
incisively	بطور نافذ بطور زننده