Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
olive green	رنگ سبز زیتونی روشن
Other Matches
olivary	زیتونی
olivaceous	زیتونی
olive-colored <adj.>	رنگ زیتونی
olive	رنگ زیتونی
forest green	سبز زیتونی
olives	رنگ زیتونی
olivaceous	سبز زیتونی
olive drab	سبز زیتونی
olive drab	رنگ زیتونی
castile soap	یکجورصابون روغن زیتونی
kaka	طوطی سبز زیتونی رنگ زلاند جدید
illumination by diffusion	روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
flash	روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes	روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed	روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
daylit	روز روشن روشن کردن
daylight	روز روشن روشن کردن
illuminati	روشن ضمیران روشن فکران
half tone screen	صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
vignetting	سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
flare	گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
illuminates	چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
flares	گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
illuminate	چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminating	چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
explains	روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explaining	روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explained	روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explain	روشن کردن باتوضیح روشن کردن
nitid	روشن
diaphanous	روشن
definite	روشن
eidetic	روشن
luculent	روشن
furbisher	روشن گر
clear-cut	روشن
bright	روشن
clear cut	روشن
set	روشن
vivid	روشن
perspicuous	روشن
explicit	روشن
unequivocally	روشن
brighter	روشن
sunny	روشن
sunniest	روشن
sunnier	روشن
lucid	روشن
fogless	روشن
lightest	روشن
in a good light	روشن
light	روشن
on	روشن
eyebright	روشن
unequivocal	روشن
litten	روشن
brightest	روشن
cleaners	روشن
shrill	روشن
clears	روشن
on/off	روشن
shriller	روشن
shrillest	روشن
legible	روشن
cloudless	روشن
sharp cut	روشن
alights	روشن
alighting	روشن
alighted	روشن
lighted	روشن
clearest	روشن
transparently	روشن
clearer	روشن
transparent	روشن
alight	روشن
clear	روشن
moonlit	روشن
express	روشن
perspicuous <adj.>	روشن
notable <adj.>	روشن
expressing	روشن
elucidating	روشن
sets	روشن
expresses	روشن
setting up	روشن
expressed	روشن
elucidates	روشن
elucidated	روشن
elucidate	روشن
clean-cut	روشن
clean cut	روشن
explicit <adj.>	روشن
distinct <adj.>	روشن
kindles	روشن شدن
clairvoyance	روشن بینی
luminaries	جسم روشن
kindled	روشن شدن
kindle	روشن شدن
bertha	درخشان روشن
ignite	روشن کردن
ignited	روشن کردن
bright red	قرمز روشن
broad day light	روز روشن
ignites	روشن کردن
broad minded	روشن فکر
pictures	روشن ساختن
igniting	روشن کردن
luminary	جسم روشن
brighten	روشن کردن
brightened	روشن کردن
twilight	تاریک و روشن
elucidate	روشن کردن
twilight	تاریک روشن
elucidated	روشن کردن
clairvoyants	روشن بین
clairvoyant	روشن بین
elucidates	روشن کردن
elucidating	روشن کردن
mauve	ارغوانی روشن
brightly	بطور روشن
twilight	صبح روشن
refreshed	روشن کردن
refresh	روشن کردن
liberally	با فکر روشن
enlightenment	روشن فکری
brightening	روشن کردن
brightens	روشن کردن
illuminations	روشن سازی
enlightens	روشن فکرکردن
illumination	روشن سازی
refreshes	روشن کردن
vividly	بطور روشن
burn in	ازمایش روشن
Paleblue <adj.> <noun>	آبی روشن
to switch on	روشن کردن
to shed light on	روشن کردن
to fire up	روشن کردن
to come to light	روشن شدن
to clear up	روشن کردن
to bring tl light	روشن کردن
to brighten up	روشن شدن
saturated colour	رنگهای روشن
relume	روشن کردن
power up	روشن کردن
power on	روشن کردن
picturesquely	بطور روشن
pick wickian	روشن بین
phanerogamous	روشن زاد
traffic signal	نشانه روشن
transparent color	رنگ روشن
transpicuous	روشن اشکار
yin yang	تیره و روشن
light <adj.>	رنگ روشن
unambiguous	واضح روشن
turn on	روشن کردن
phanerogamic	روشن زاد
pervious	روشن بین
illuminative	روشن کننده
illuminant	روشن کننده
illume	روشن کردن
head work	فکر روشن
half tone	سایه روشن
full orbed	تمام روشن
fire up	روشن کردن
emblaze	روشن کردن
elucidatory	روشن سازنده
eidetic memory	یاد روشن
documentary photography	تصویر روشن
ditinct	روشن مشخص
clear varnish	لاک روشن
clear sightedness	روشن بینی
illuminator	روشن کننده
In broad daylight.	درروز روشن
irradiative	روشن سازنده
perspicuously	بطور روشن
perspicuity	روشن بینی
penumbra	سایه روشن
paris blue	جوهرابی روشن
pale varnish	لاک روشن
nacarat	قرمز روشن
lumine	روشن کردن
lucent	روشن وشفاف
lightsome	برنگ روشن
lightsome	سبک روشن
lightish	نسبتا روشن
light and shade	سایه روشن
keen sighted	روشن بین
jacinthe	نارنجی روشن
clear sighted	روشن بین
illuminate	روشن فکر
illuminate	روشن کردن
lighting	سایه روشن
inexplicable	روشن نکردنی
illuminates	روشن ساختن
picture	روشن ساختن
pictured	روشن ساختن
picturing	روشن ساختن
limpid	روشن خالص
illumine	روشن کردن
illumined	روشن کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com