Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 38 (5 milliseconds)
English	Persian
complexion	رنگ چهره
complexions	رنگ چهره
Search result with all words
visage	چهره
visages	چهره
face	چهره طرف
face	چهره
faces	چهره طرف
faces	چهره
flush	چهره گلگون کردن
flushes	چهره گلگون کردن
flushing	چهره گلگون کردن
feature	چهره
featured	چهره
features	چهره
featuring	چهره
lineament	خطوط چهره صفات مشخصه
lineaments	خطوط چهره صفات مشخصه
effigies	چهره برجسته روی سکه
effigy	چهره برجسته روی سکه
physiognomies	چهره
physiognomies	چهره بیرونی
physiognomy	چهره
physiognomy	چهره بیرونی
puss	چهره
anaemic	زرد چهره
amimia	اختلال بیانگری چهره
facial angle	زاویه چهره
facial expression	حالت چهره
pokerface	چهره خشک وبیحالت
she has lost her roses	چهره گلگونش زعفرانی شده است
straight face	چهره رسمی و بی نشاط قیافه بی تفاوت
tears rained down his cheeks	اشک بر چهره اش روان شد
to keep one's countenance	چهره
He is a new face in the company .	چهره تازه ای درشرکت است
A happy heart makes a blooming visage. <proverb>	قلب شاد,چهره را بشاش مى سازد .
to face somebody [something]	چهره خود را بطرف کسی [چیزی] گرداندن
figural rug [pictorial]	فرش تصویری [در این نوع بافت چهره انسان و یا مناظر قسمت اصلی فرش را تشکیل داده و معمولا در ابعاد کوچک بافته می شود.]
relief	نقش یا گل برجسته [این امر در فرشبافی بیشتر در هنگام بافت چهره انسان، گاه نقوش حیوانات و یا استفاده از آیات، کلمات و شعر در متن و یا حاشیه فرش بکار می رود.]
Partial phrase not found.

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com