English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
propounder رواج دهنده
trend-setter رواج دهنده
trend-setters رواج دهنده
Other Matches
trimmer زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
circulation رواج
booming رواج
propagation رواج
circulations رواج
currencies رواج
boomed رواج
vogue رواج
prevalence رواج
popularity رواج
currency رواج
boom رواج
booms رواج
immobilized از رواج انداختن
immobilize از رواج انداختن
demonetize از رواج اندختن
immobilising از رواج انداختن
immobilised از رواج انداختن
immobilises از رواج انداختن
immobilizes از رواج انداختن
immobilizing از رواج انداختن
goes رواج داشتن
issues رواج دادن
propounding رواج دادن
circulating edium وسیله رواج
issued رواج دادن
propound رواج دادن
propounds رواج دادن
issue رواج دادن
go رواج داشتن
goes گشتن رواج داشتن
circulation رواج پول رایج
go گشتن رواج داشتن
circulations رواج پول رایج
over issue اضافه براعتبار رواج دادن
propagates پخش شدن رواج دادن
propagate پخش شدن رواج دادن
propagated پخش شدن رواج دادن
propagating پخش شدن رواج دادن
pistole سکه زرکه بیشتردراسپانی رواج داشت
conglutinative التیام دهنده جوش دهنده
catalyst تشکیلات دهنده سازمان دهنده
exhibitors نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibitor نمایش دهنده ارائه دهنده
bailor امانت دهنده کفیل دهنده
catalysts تشکیلات دهنده سازمان دهنده
exhibiter نمایش دهنده ارائه دهنده
extender توسعه دهنده ادامه دهنده
bailer امانت دهنده کفیل دهنده
groschen سکه سیم المانی که پیشتر رواج داشت
kreutzer نام سکه مس وسیم که پیشتردرالمان واطریش رواج داشت
gem-set rug قالچه جواهر نشان [بیشتر در هند رواج داشته و قدمت آن به بیش از صد سال می رسد.]
revived دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
peony طرح شقایق فرنگی [این طرح در فرش های چینی و مفول رواج داشته و بیشتر حاشیه ها را با آن پر می کنند.]
indicator نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
circulate انتشار دادن رواج دادن
circulates انتشار دادن رواج دادن
mythopoeia افسانه سازی رواج افسانه
circulated انتشار دادن رواج دادن
butterfly saddle rug قالیچه نقش پروانه ای [این نوع از قالیچه زین اسبی بیشتر در شمال هند و تبت رواج داشته و حالت ذوزنقه ای آن شبیه پروانه می باشد]
altitude azimuth عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
saddle cover رو زینی [اینگونه بافته ها بصورت قالیچه یا پتو در قدیم بیشتر رواج داشت و اکنون نیز در بعضی عشایر جهت استفاده شخصی بافته شده و برای تزئین روی اسب و پوشش زین بکار می رود.]
hunting design طرح شکارگاهی [این طرح از زمان صفویه رواج یافته و در آن صحنه های مختلف شکار توسط انسان و یا نزاع حیوانات مختلف نشان داده می شود. منشاء اولیه آن کاشان ذکر شده است.]
room-sized rug فرش های ایرانی [فرش های درباری] [بافت این فرش ها که برای مفروش کردن تالارها و سالن های بزرگ استفاده می شود در ایران در اواخر قرن دوازدهم رواج یافت. بیشتر مشتریان کشورهای حوزه خلیج فارس و اروپایی اند.]
jogger هل دهنده
donor دهنده
joggers هل دهنده
irriguous اب دهنده
donar دهنده
pusher هل دهنده
trimestr رخ دهنده
donors دهنده
giver دهنده
shover هل دهنده
transferor دهنده
pushers هل دهنده
adjudicators فتوی دهنده
polisher جلا دهنده
adjudicator فتوی دهنده
demonstrative شرح دهنده
drawer برات دهنده
pestiferous ازار دهنده
accomplisher انجام دهنده
sedates تسکین دهنده
abluent شستشو دهنده
sedating تسکین دهنده
pervious راه دهنده
torturer شکنجه دهنده
peaker اوج دهنده
torturers شکنجه دهنده
drawer حواله دهنده
racing مسابقه دهنده
comforter تسلی دهنده
voter رای دهنده
comforters تسلی دهنده
restorer اعاده دهنده
restorers اعاده دهنده
evangelical مژده دهنده
pledger وثیقه دهنده
permissive اجازه دهنده
pleader عرضحال دهنده
drawers حواله دهنده
drawers برات دهنده
voters رای دهنده
sedated تسکین دهنده
quencher تسکین دهنده
reflector برگشت دهنده
reflectors برگشت دهنده
oncoming روی دهنده
promisor وعده دهنده
promiser قول دهنده
prolonger امتداد دهنده
prelusive خبر دهنده
tormentor زجر دهنده
tormentor عذاب دهنده
tormentors زجر دهنده
tormentors عذاب دهنده
alluring فریب دهنده
invigorating قوت دهنده
amusing تفریح دهنده
amusingly تفریح دهنده
illustrative توضیح دهنده
listeners گوش دهنده
listener گوش دهنده
quartering اسکان دهنده
pusher propeller ملخ هل دهنده
financier وام دهنده
financiers وام دهنده
feeder خوراک دهنده
feeder غذا دهنده
feeders خوراک دهنده
feeders غذا دهنده
blooming شکوفه دهنده
propounder پیشنهاد دهنده
propitiator تسکین دهنده
promotor ترقی دهنده
taxpayer مالیات دهنده
taxpayers مالیات دهنده
instructive یاد دهنده
prickly خراش دهنده
healer شفا دهنده
healer التیام دهنده
healers شفا دهنده
healers التیام دهنده
lender قرض دهنده
lender وام دهنده
positioner قرار دهنده
lenders قرض دهنده
lenders وام دهنده
poller رای دهنده
shocking تکان دهنده
commanding فرمان دهنده
salvers التیام دهنده
salvers شفا دهنده
persecutor ازار دهنده
persecutors ازار دهنده
connecting اتصال دهنده
preferrer ترجیح دهنده
negotiator انتقال دهنده
negotiators انتقال دهنده
pusher فشار دهنده
pushers فشار دهنده
convulsive تکان دهنده
abuser دشنام دهنده
abusers دشنام دهنده
salver شفا دهنده
salver التیام دهنده
sedate تسکین دهنده
ingot pusher هل دهنده شمش
connector اتصال دهنده
hurter ازار دهنده
consultee مشورت دهنده
continuant ادامه دهنده
continuative ادامه دهنده
grantor انتقال دهنده
gagger فریب دهنده
functor انجام دهنده
fumigator بخور دهنده
frondescent برگ دهنده
formatter شکل دهنده
flowerer گیاه گل دهنده
extenuative تخفیف دهنده
extenuating تخفیف دهنده
impelent سوق دهنده
delegant حواله دهنده
ingestive قورت دهنده
communicator پیام دهنده
compensative پاداش دهنده
indicator electrode الکترودنشان دهنده
indicant نشان دهنده
complier انجام دهنده
indemnitor تاوان دهنده
incarnative گوشن نو دهنده
concentative تمرکز دهنده
conciliator اشتی دهنده
placater اشتی دهنده
concussive تکان دهنده
conjunctive ربط دهنده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com