Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
to lie prostrate
روبه زمین خوابیدن
Other Matches
pronely
روبه زمین
to lay prostrate
روبه زمین خواباندن
north
روبه شمال
foxiness
روبه صفتی
aport
روبه بندر
alow
روبه پایین
face
نما روبه
heavenward
روبه اسمان
faces
نما روبه
one foot in the grave
<idiom>
روبه موت
downward
روبه پایین
degenerated
روبه انحطاط گذاردن
slyness
روبه بازی شیطنت
to be on the increase
روبه افزایش گذاشتن
decrescent
روبه نقصان گذارنده
point-blank
روبه نشان مستقیم
landside
طرف روبه خشکی
in the wired eye
روبه روی باد
hypaethral
بی پوشش روبه اسمان
degenerates
روبه انحطاط گذاردن
degenerating
روبه انحطاط گذاردن
gray
روبه سفیدی رونده
point blank
روبه نشان مستقیم
degenerate
روبه انحطاط گذاردن
face up
ورق روبه بالا
snail's pace
<idiom>
حرکت آهسته روبه جلو
moribund
در سکرات موت روبه مرگ
extrorse
روبه بیرون پشت بمادگی
fowling
روبه بازی یادوروئی کردن
so far, so good
<idiom>
تا حالاهمه چیز روبه راه است
straight off
مستقیما درجلو موج روبه ساحل
english toy spaniel
نوعی سگ پشمالوی دارای پیشانی برامده وبینی روبه بالا
incubates
بر خوابیدن
to go to roost
خوابیدن
lies
خوابیدن
incubate
بر خوابیدن
lied
خوابیدن
go to rest
خوابیدن
lie
خوابیدن
incubating
بر خوابیدن
to go to sleep
خوابیدن
to retire to bed
خوابیدن
to lie down
خوابیدن
to lie d.
خوابیدن
to run down
خوابیدن
sleeps
خوابیدن
sleep
خوابیدن
sleeping
خوابیدن
to go to bed
خوابیدن
ti turn in
خوابیدن
incubated
بر خوابیدن
hit the hay
<idiom>
خوابیدن
beds
خوابیدن
bed
خوابیدن
to oversleep oneself
پر خوابیدن
lie on the face
دمر خوابیدن
lie on the back
به پشت خوابیدن
kipping
خوابیدن بستر
sleep out
بیرون خوابیدن
to measure one'd length
دمر خوابیدن
to lie on the face
دمر خوابیدن
kipped
خوابیدن بستر
to take one's rest
اسودن خوابیدن
kip
خوابیدن بستر
to lie on the back
بر پشت خوابیدن
supine
برپشت خوابیدن
to keep late hours
دیر خوابیدن
to measure one'd length
رو بزمین خوابیدن
grovel
دمر خوابیدن
groveled
دمر خوابیدن
grovelled
دمر خوابیدن
grovels
دمر خوابیدن
oversleeping
بیش از حد معمول خوابیدن
nestle
در اغوش کسی خوابیدن
doss
شاخ زدن خوابیدن
stagnated
خوابیدن کساد شدن
stagnates
خوابیدن کساد شدن
To sleep on ones side.
روی پهلو خوابیدن
overslept
بیش از حد معمول خوابیدن
oversleep
بیش از حد معمول خوابیدن
oversleeps
بیش از حد معمول خوابیدن
stagnate
خوابیدن کساد شدن
incubating
روی تخم خوابیدن
incubates
روی تخم خوابیدن
incubation
خوابیدن روی تخم
berth
جای خوابیدن درقایق
berthed
جای خوابیدن درقایق
berthing
جای خوابیدن درقایق
berths
جای خوابیدن درقایق
stagnating
خوابیدن کساد شدن
nestles
در اغوش کسی خوابیدن
nestled
در اغوش کسی خوابیدن
incubate
روی تخم خوابیدن
incubated
روی تخم خوابیدن
to keep early Šor good Šhours
زود خوابیدن وزود برخاستن
bedtime
وقت استراحت موقع خوابیدن
bedtimes
وقت استراحت موقع خوابیدن
To lie on ones belly .
روی شکم خوابیدن ( دمر)
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
chean
چرخش بدون خوابیدن تیغه اسکیت
reclines
برپشت خم شدن یا خوابیدن سرازیر کردن
recline
برپشت خم شدن یا خوابیدن سرازیر کردن
to sleep like a baby
<idiom>
مثل نوزاد راحت و بی دغدغه خوابیدن
reclined
برپشت خم شدن یا خوابیدن سرازیر کردن
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
pajamas
جامه گشاد که در خانه یا هنگام خوابیدن می پوشند
out like a light
<idiom>
(زود خوابیدن)خیلی سریع به خواب رفتن
asleep at the switch
<idiom>
متوجه فرصت نبودن ،روی بخت خوابیدن
sleep out
در محلی غیراز محل کار خود خوابیدن
Better to go to bed supperless than to rise in debt.
<proverb>
گرسنه خوابیدن بهتر است تا در قرض بیدار شدن.
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeants
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeant
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
nymphomanic
دچار جنون خوابیدن با مرد دیوانه برای بغل خوابی بامرد
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
bedsore
زخمی که بعلت خوابیدن متمادی در بستر و نرسیدن خون کافی به پشت بیماران ایجادمیشود
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
redstone
موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
lacrosse
نوعی موشک زمین به زمین
pershing
موشک زمین به زمین پرشینگ
biosphere
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
little john
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
talik
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
contour flight
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
topography
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
hydrographer
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
موشک زمین به زمین
keep late hours
دیر خوابیدن و دیر بیدار شدن
ground resolution
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall.
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
keep good hours
زود خوابیدن و زود برخاستن
keep late hours
دیر خوابیدن و دیر برخاستن
keep bad hours
دیر خوابیدن و دیر برخاستن
keep early hours
زود خوابیدن و زود برخاستن
surface to surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface-to-surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface missile
موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
grazes
زمین
cinder tracks
زمین دو
globe
زمین
grazed
زمین
grass roots
کف زمین
cinder track
زمین دو
ground line
خط زمین
earthing
زمین
rooter
زمین کن
ground surface
کف زمین
domain
زمین
graze
زمین
acre
زمین
soils
زمین
soiling
زمین
soil
زمین
ground
[British]
[floor]
کف زمین
ground
کف زمین
domains
زمین
floor
کف زمین
aerospace
جو زمین
lackland
بی زمین
norland
زمین
ground
: زمین
ground
زمین
land n
زمین
land
زمین
floors
کف زمین
acres
زمین
this earthly round
زمین
floor
کف زمین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com