English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (2 milliseconds)
English Persian
phantasm روح تصویر ذهنی
Search result with all words
image تصویر ذهنی
images تصویر ذهنی
aniconia فقدان تصویر ذهنی
eidetic imagery تصویر ذهنی روشن
mental image تصویر ذهنی
verbal image تصویر ذهنی کلامی
Other Matches
images سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر
tweening محاسبه تصاویر میانی که از تصویر ابتدایی شروع تا تصویر دیگر برسد
crops کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
cropped کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
crop کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
image [سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر]
picturing آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
picture آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
pictures آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
pictured آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
acrobats که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند
video متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
videoed متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
acrobat که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند
videoing متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
videos متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
images تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود
image [تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود.]
flicker تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
flickered تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
flickers تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
spherization جلوه ویژه برنامه گرافیک کامپیوتری که تصویر را به کره تبدیل میکند یا تصویر را حول یک شکل کروی می چرخاند
lossless compression روشهای فشرده سازی تصویر که تعداد بیتهای هر پیکس در تصویر را کاهش میدهد بدون از دست دادن اطلاع یا کیفیت
refresh بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshes بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
auto الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
refreshed بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
autos الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
persistence مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش
hypertext روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر
pen drawing تصویر خطی تصویر مدادی
tracings تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
tracing تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
orthographic تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
intellectual ذهنی
psychical ذهنی
subjective ذهنی
intellectuals ذهنی
heuristic ذهنی
psychic ذهنی
mental ذهنی
background تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
backgrounds تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
subjective equality برابری ذهنی
to stamp on the memory ذهنی کردن
to imprint on the mind ذهنی کردن
bradyphrenia کندکاری ذهنی
psychological make up نمود ذهنی
psychogenic موجدمحرکات ذهنی
imbecility کند ذهنی
imaginary <adj.> ذهنی باف
rehearsal مرور ذهنی
rehearsals مرور ذهنی
psychgenetic موجدمحرکات ذهنی
unintelligence کند ذهنی
intellectual ذهنی روشنفکر
intellectuals ذهنی روشنفکر
heuristic learning یادگیری ذهنی
imagery تصویرسازی ذهنی
mental discipline پرورش ذهنی
mentalities قوه ذهنی
mental growth رشد ذهنی
mental development رشد ذهنی
mental confusion گم گشتگی ذهنی
mental analysis تحلیل ذهنی
mental ability توانایی ذهنی
mental process فرایند ذهنی
stupidness کند ذهنی
mental faculties قوی ذهنی
mental faculty قوه ذهنی
mental function کارکرد ذهنی
mentality قوه ذهنی
perceptual handicap ناتوانی ذهنی
intrinsic طبیعی ذهنی
stupdity کند ذهنی
mentally handicapped معلول ذهنی
mental structure ساخت ذهنی
mental set امایه ذهنی
mental maturity بلوغ ذهنی
faculties قوه ذهنی
subjectivism ذهنی گرایی
faculty قوه ذهنی
subjective reality واقعیت ذهنی
subjective value ارزش ذهنی
subjective utility سودمندی ذهنی
image dissector tube لامپ تجزیه کننده تصویر لامپ دیسکتور تصویر
images نقش کردن تصویر کردن نشان دادن تصویر
raster scan ردیابی افقی محل تصویر پیمایش محل تصویر
faculty نیروی ذهنی دانشکده
mental subnormality عقب ماندگی ذهنی
stupor کند ذهنی گیجی
oligophrenia عقب ماندگی ذهنی
stupidity کند ذهنی بی علاقگی
mentally deficient عقب مانده ذهنی
mentally subnormal عقب مانده ذهنی
hypophrenia عقب ماندگی ذهنی
presence of mind حاضر ذهنی هوشیاری
stupidities کند ذهنی بی علاقگی
mentally retarded عقب مانده ذهنی
subjectively بطور ذهنی یا باطنی
faculty psychology روانشناسی قوای ذهنی
mental retardation عقب مانده ذهنی
faculties نیروی ذهنی دانشکده
psychologt دانش قواوکارهای ذهنی
subjective psychology روانشناسی ذهنی گرا
connotation توارد ذهنی معنی
stupors کند ذهنی گیجی
subjective scoring نمره گذاری ذهنی
mental deficiency عقب ماندگی ذهنی
brain worker کارگر ذهنی روشنفکر
noetic ذهنی قیاس منطقی
mental retardation عقب ماندگی ذهنی
connotations توارد ذهنی معنی
psychics دانش قوا وکارهای ذهنی
primary mental deficiency عقب ماندگی ذهنی نخستین
borderline mental retardation عقب ماندگی ذهنی مرزی
secondary mental deficiency عقب ماندگی ذهنی ثانوی
image formation تولید تصویر تصویر
educable mentally retarded عقب مانده ذهنی اموزش پذیر
columbia mental maturity scale مقیاس کلمبیا برای بلوغ ذهنی
trainable mentally retarded عقب مانده ذهنی تربیت پذیر
california tests of mental maturity ازمونهای کالیفرنیا برای بلوغ ذهنی
terman group test of mental ability آزمون گروهی توانایی ذهنی ترمن
low grade defective عقب مانده ذهنی تراز پایین
otis lennon mental ability test آزمون توانایی ذهنی اوتیس-لنون
otis quick scoring mental ability test آزمون توانایی ذهنی اوتیس با نمره گذاری سریع
psychogenesis ایجاددر اثر فعل وانفعالات درونی منشافعالیت ذهنی روان زایش
scans درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scan درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scanned درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
subjective فلسفه مبتنی بر اعتقاد به اصالت ادراکات ذهنی ومحدودیت اگاهی انسان صرفا" به همین ادراکات درون گرایی
likeness تصویر
likenesses تصویر
vignette تصویر
portraits تصویر
vignettes تصویر
icon تصویر
image line خط تصویر
image تصویر
skewing تصویر کج
skews تصویر کج
images تصویر
imagery تصویر
afterimage رد تصویر
icons تصویر
grating در تصویر
gratings در تصویر
shape تصویر
portrayals تصویر
shapes تصویر
illustration تصویر
illustrations تصویر
portrait تصویر
ikons تصویر
scenography تصویر
projections تصویر
picturing تصویر
delineation تصویر
projection تصویر
pictured تصویر
portrayal تصویر
skew تصویر کج
picture تصویر
pictures تصویر
picture screen صفحه تصویر
image test تست تصویر
image test ازمایش تصویر
inverse video تصویر وارون
image transformation تبدیل تصویر
intermediate image تصویر میانی
imageless thought تفکر بی تصویر
image transmission انتقال تصویر
image converter مبدل تصویر
image speard گسترش تصویر
image speard انتشار تصویر
illustrations تصویر عکس
image shape کادر تصویر
image sharpness ترام تصویر
illustration تصویر عکس
image changer مبدل تصویر
screens صفحه تصویر
screening, screenings صفحه تصویر
screened صفحه تصویر
screen صفحه تصویر
pencil drawing تصویر مدادی
image shift جابجایی تصویر
image side جهت تصویر
image source منبع تصویر
image space فضای تصویر
image cintraction انقباض تصویر
image distortion شکستگی تصویر
image distance عرض تصویر
forms تصویر وجه
formed تصویر وجه
form تصویر وجه
effigy تصویر برجسته
oblique projection تصویر مورب
effigies تصویر برجسته
oblique projection تصویر مایل
picture signal سیگنال تصویر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com