English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (16 milliseconds)
English Persian
hysterical روده بر کننده
hysterically روده بر کننده
Search result with all words
prolix خسته کننده روده دراز
Other Matches
I´m as hungry as a horse. آنقدر گشنه هستم که روده بزرگ روده کوچک را بخورد.
hungry as a hunter <idiom> آنقدر گشنه که روده بزرگ روده کوچک را بخورد
guts دل و روده
enteron روده
garbage روده
ileum چم روده
gutting دل و روده
gutting روده
gill روده
gut روده
gut دل و روده
bowels روده
guts روده
in a tangle روده
bowel روده
gutting روده دراوردن از
mesentery روده بند
tormina قولنج روده
knuckles قرحه روده
purtenance دل و روده متعلقات
ascarid کرم روده
ileum روده دراز
caecum روده کور
disemboweled روده دراوردن از
viscerate روده در اوردن از
disembowel روده دراوردن از
gut روده دراوردن از
knuckle قرحه روده
colons ستون روده
disemboweling روده دراوردن از
disembowelled روده دراوردن از
disembowelling روده دراوردن از
disembowels روده دراوردن از
colon ستون روده
guts روده دراوردن از
saburra اخلاط روده
intestines روده امعاء
enterectomy روده بری
hindgut روده خلفی
enteralgia درد روده
yack روده درازی
helminth کرم روده
intestine روده امعاء
large intestine روده بزرگ
embowel در روده گذاردن
embowel روده در اوردن از
coecum روده کور
jejunum تهی روده
screaming روده برکننده
haruspex روده بین
rectums راست روده
rectum راست روده
enteritis اماس روده
enterocele فتق روده
enterotomy عمل روده
enterotomy روده شکافی
long windedness روده درازی
enterology روده شناسی
intestinal روده دار
small intestine روده باریک
small intestine روده کوچک
enterography شرح روده ها
cecum روده کور
to set in a roar از خنده روده برکردن
to die of laughing ارخنده روده برشدن
to split one's sides از خنده روده برشدن
octopus روده پای هشت پا
ileitis اماس روده دراز
chitlings روده کوچک خوک
chatterboxes ادم روده دراز
windbag نطاق روده دراز
prolixity پرگویی روده درازی
windbags نطاق روده دراز
in wards شکمبه و روده واردات
ileac وابسته به روده دراز
to roar with laughter <idiom> از خنده روده بر شدن
peritoneum برون شامه روده ها
chitlins روده کوچک خوک
proctoptosis سقوط روده راست
chitterlings روده کوچک خوک
hookworm نوعی کرم روده
chatterbox ادم روده دراز
jejunal وابسته به روده تهی
eventration بیرون ریختگی روده
ileal وابسته به روده دراز
gastrointestinal مربوط به معده و روده
mesenteric وابسته به روده بند
mesenterical وابسته به روده بند
mesenteritis اماس روده بند
endamoeba امیب انگل روده
sidesplitting روده براز خنده
octopuses روده پای هشت پا
duodenitis اماس روده اثناعشر
invagination پیچ خوردن روده
large intestine قولون روده فراخ
mesenteric مانند روده بند
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
yak وراجی کردن روده درازی
colitis ورم مخاط روده بزرگ
eviscerate روده یا چشم و غیره رادراوردن
eventration جنین بی شکم یابی روده
He hasnt got a single straight intestine. <proverb> یک روده راست در شکمش نیست .
proctoscope الت معاینه روده راست
duodenums روده اثنی عشر دوازدهه
duodenum روده اثنی عشر دوازدهه
ileus انسداد روده قولنج الیاوسی
yaks وراجی کردن روده درازی
intussusception دخول بخشی از روده در بخش دیگر
sausage روده محتوی گوشت چرخ شده
sausages روده محتوی گوشت چرخ شده
typhlitis اماس روده کور ورم اعور
introsusception دخول بخشی از روده در بخش دیگر
roundworm انواع کرم های گرد انگل روده
entozoa انگلهای داخلی بطور اعم وبخصوص کرمهای روده
laparectomy برش بخشی از روده که درپهلوی ادمی واقع است
pinworm کرم ریزسنجاقی انگل روده انسان ازدسته نماته ها
catgut روده گربه وغیره که برای بخیه زدن درجراحی بکارمیرود
wind bag سخنران پرگو نطاق روده دراز کیسه باد سینه
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
colon نشان دونقطه دونقطه یعنی این علامت : روده بزرگ
colons نشان دونقطه دونقطه یعنی این علامت : روده بزرگ
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
anthelmintic دافع کرم روده مربوط بداروی ضد کرم
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
appendicitis اماس ضمیمه روده اماس اپاندیس
helminthiasis ابتلاء به کرم روده ناخوشی کرم
invermination دچاری به کرم روده ناخوشی کرم
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com