English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
diarist روزنامه نگار وقایع نگار
diarists روزنامه نگار وقایع نگار
Other Matches
annalist وقایع نگار
historify وقایع نگار
sportswriter وقایع نگار ورزشی
newspaperman روزنامه نگار
newspapermen روزنامه نگار
journalists روزنامه نگار
publicist روزنامه نگار
publicists روزنامه نگار
journalist روزنامه نگار
pneumograph دم نگار
image نگار
graphs نگار
graph نگار
spirograph دم نگار
hygrograph نم نگار
monograph تک نگار
monographs تک نگار
images نگار
myograph عضله نگار
myocardiograph قلب نگار
monotint نگار یک رنگی
lithographer سنگ نگار
kymograph جنبش نگار
coronagraph تاج نگار
idiographic اندیشه نگار
iconography پیکر نگار
coronagraph خرمن نگار
coronagraph اکلیل نگار
ondograph موج نگار
course recorder راه نگار
mythographer افسانه نگار
plethysmograph گنج نگار
pinacotheca نگار خانه
motif نقش و نگار
motifs نقش و نگار
petrographer سنگ نگار
oscilloscope نوسان نگار
climograph اقلیم نگار
oscillograph نوسان نگار
cumulative recorder تراکم نگار
climatograph اقلیم نگار
cinematograph حرکت نگار
chronometer گاه نگار
anthologist جنگ نگار
autobiographer خودزیستنامه نگار
chronometer وقت نگار
chronograph زمان نگار
automatograph خودکاری نگار
dictograph بیان نگار
discharge recorder تخلیه نگار
cardiograph قلب نگار
chromatographic رنگ نگار
data recorder داده نگار
film recorder فیلم نگار
climogram اقلیم نگار
climate diagram اقلیم نگار
autoscope خودکاری نگار
climagraph اقلیم نگار
climagram اقلیم نگار
fontographer فونت نگار
telegraph دور نگار
telegraphed دور نگار
telegraphing دور نگار
telegraphs دور نگار
cathode ray oscillograph موج نگار
seismographs زلزله نگار
seismographs لرزه نگار
biographer زندگینامه نگار
biographers زندگینامه نگار
water level recorder تراز نگار اب
vibrograph نوسان نگار
type writer حرف نگار
tremograph رعشه نگار
topographer مکان نگار
heliograph افتاب نگار
tambour بنض نگار
tambour تنفس نگار
seismographs لزله نگار
seismographs لزره نگار
logger واقعه نگار
loggers واقعه نگار
designs نقش نگار
seismograph لزره نگار
seismograph لزله نگار
seismograph زلزله نگار
seismograph لرزه نگار
tachometer سرعت نگار
spectrograph طیف نگار
design نقش نگار
spectrogaph طیف نگار
seismographer زلزله نگار
rainfall recorder باران نگار
self cecording خود نگار
prefacer دیباچه نگار
portrayer پیکر نگار
portraitist پیکر نگار
spectrograph بیناب نگار
sphygmograph نبض نگار
cataloguer ثبات فهرست نگار
spectro heliograph خور طیف نگار
palmograph خستگی نگار دستی
raydit رادار اقیانوس نگار
photokymograph جنبش نگار نوری
cataloger ثبات فهرست نگار
sound spectrograph طیف نگار صوتی
automatic water level recorder تراز اب نگار خودکار
spirograph دستگاه تنفس نگار
magnetic spectrograph طیف نگار مغناطیسی
mass spectrograph طیف نگار جرمی
myograph واکنش نگار ماهیچه
shoran شورن رادار اب نگار بردکوتاه
phonograph صدا نگار دستگاه ضبط صوت گرامافون
phonographic صدا نگار دستگاه ضبط صوت گرامافون
seismogram منحنیهای ترسیم شده بوسلیه زلزله نگار
electrocardiograph دستگاه برقی ضربان نگارقلب تپش نگار
phonographs صدا نگار دستگاه ضبط صوت گرامافون
flourish نقش و نگار دادن به متن فرش [با استفاده از طرح های گلدار جهت تزپین بیشتر]
altar-screen [پرده محراب که رواق خدمتگاه کشیشان را از بقیه جدا می کند که بسیار پر نقش و نگار از جنس سنگ، چوب یا فلز است.]
late-Modern architecture [معماری که تصویرها و ایده ها و نقش و نگار آن گرفته شده از جنبش معماری مدرن بود.]
vibrometer نوسان نگار نوسان سنج
vibrograph نوسان نگار نوسان سنج
bar chart وزن سنج وزن نگار
oscillograph نوسان سنج نوسان نگار
oscillogram نوسان سنج نوسان نگار
staffers مخبر روزنامه سردبیر روزنامه
staffer مخبر روزنامه سردبیر روزنامه
record of events ثبت وقایع
log ثبت وقایع
logs ثبت وقایع
chronology وقایع نگاری
happenstance وقایع اتفاقی
minute گزارش وقایع
minute book دفتر وقایع
minute یادداشت وقایع
chronicler وقایع نویس
pro-active گرایش به ایجاد وقایع
logs ثبت کردن وقایع
flight log دفتر وقایع پرواز
annals وقایع سالیانه سالنامه
the occurrences of the day رویداهای یا وقایع روز
rough log دفترچه وقایع ناو
deck log دفتر وقایع دریانوردی
deck log دفتر وقایع ناو
record of events دفتر ثبت وقایع
log ثبت کردن وقایع
Trifling ( small) happenings of life . اتفاقات ( وقایع )کوچک زندگی
refit book دفتر یادداشت وقایع دریایی
muster book دفتر ثبت وقایع روزانه
parish register دفتر ثبت وقایع سه گانه
horizontal event numbering شماره گذاری افقی وقایع
vertical events numbering شماره گذاری عمودی وقایع
flight log دفتر ثبت وقایع پرواز
station log دفتر وقایع ایستگاه مخابراتی
daybook دفتر ثبت وقایع روزانه
trained سلسله وقایع توالی حیله جنگی
log engineering دفتر ثبت وقایع موتور ناو
chronicles شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
train سلسله وقایع توالی حیله جنگی
diary دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
diaries دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
chronicling شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
trend مسیر انجام کار سیر وقایع
chronicled شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
station log دفتر ثبت وقایع پست مخابراتی
trains سلسله وقایع توالی حیله جنگی
trends مسیر انجام کار سیر وقایع
fatidic وابسته به پیش گویی حوادث و وقایع
chronicle شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
Give me a full account of the events. جریان کامل وقایع را برایم تعریف کنید
anachronism اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
slates ذغال سنگ سخت وسنگی شرح وقایع
slated ذغال سنگ سخت وسنگی شرح وقایع
anachronisms اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
slate ذغال سنگ سخت وسنگی شرح وقایع
chronology شرح وقایع بترتیب زمانی علم ترتیب تاریخ
chronology تاریخ شماری جدول یا شرح وقایع یاتاریخهای وابسته بانها
geochronology شرح وقایع تاریخی گذشته برمبنای اطلاعات زمین شناسی
dialectic materialism دیالکتیک مادی مبتنی بر قبول جبرتاریخ به عنوان یک سائق عمده وقایع
supervening impossibility of performance غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
frustrations غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
frustration غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
dynamic analisis تجزیه و تحلیل وقایع اقتصادی با در نظرگرفتن تغییرات گذشته و حال و احتمالا" اینده
paper روزنامه
papered روزنامه
the daily paper روزنامه
journals روزنامه
newspaper روزنامه
papers روزنامه
papering روزنامه
newspapers روزنامه
journal روزنامه
journal دفتر روزنامه
paper boy روزنامه فروش
day book دفتر روزنامه
paper boys روزنامه فروش
paper boys روزنامه رسان
daybook دفتر روزنامه
paper boy روزنامه رسان
book of account دفتر روزنامه
newspaperman روزنامه فروش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com