English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 149 (2 milliseconds)
English Persian
russet روستایی ضخیم
Other Matches
squatty ضخیم
coarse ضخیم
coarser ضخیم
coarsest ضخیم
straw board مقوای ضخیم
plank تخته ضخیم
thicken ضخیم کردن
russetting ضخیم زبر
russeting ضخیم زبر
thickened ضخیم کردن
mackinaw پتوی ضخیم
paper base laminate کاغذ ضخیم
kraft paper کاغذ ضخیم
junk bozrd مقوای ضخیم
boldface حروف ضخیم
thickly نسبتا ضخیم
thickener ضخیم ساز
thickens ضخیم کردن
thickeners ضخیم ساز
bodies ضخیم کردن
thickish نسبتا ضخیم
body ضخیم کردن
gigas دارای ساقه ضخیم تر
pea jacket ژاکت ضخیم ملوانان
bluntest دارای لبه ضخیم رک
gigas برگهای ضخیم تر و تیره تر
gross شرم اور ضخیم
shear thickening ضخیم شدن برش
blunts دارای لبه ضخیم رک
blunting دارای لبه ضخیم رک
grossed شرم اور ضخیم
thick film circuit مدار غشایی ضخیم
bars خط یا بلاک ضخیم رنگی
bar خط یا بلاک ضخیم رنگی
grossing شرم اور ضخیم
grossest شرم اور ضخیم
grosses شرم اور ضخیم
grosser شرم اور ضخیم
sludge رسوب گل و لای ضخیم
blunt دارای لبه ضخیم رک
blunter دارای لبه ضخیم رک
blunted دارای لبه ضخیم رک
bold face حالت ضخیم تر و تیره تر نوشتار
macrame توری ضخیم و ریشه دار
bulge out شکم دادن ضخیم شدن
Bolivia پارچهی پشمی ضخیم و نرم
loblolly روستایی
tao روستایی
rustic روستایی
russetting روستایی
ruralist روستایی
russeting روستایی
churl روستایی
muzhik or moujik روستایی
hawbuck روستایی کم رو
Ferme ornee [روستایی]
agrestic روستایی
villagers روستایی
boor روستایی
peasant روستایی
boors روستایی
cottagers روستایی
cottager روستایی
clodhoppers روستایی
clodhopper روستایی
yokels روستایی
yokel روستایی
peasants روستایی
rural روستایی
bucolic روستایی
villager روستایی
triggerfish ماهیان رنگارنگ دارای بدن ضخیم
palls پارچه ضخیم روی تابوت یاقبر
nimbostratus ابرهای گسترده ضخیم و تیرهای با ارتفاع کم
pall پارچه ضخیم روی تابوت یاقبر
skirting armor ضخیم ترین قسمت زره تانک
palling پارچه ضخیم روی تابوت یاقبر
palled پارچه ضخیم روی تابوت یاقبر
stencil paper کاغذ ضخیم پارافین دارمخصوص استنسیل
cottage industries صنعت روستایی
villatic روستایی دهاتی
hobnail دهاتی روستایی
plough boy جوانک روستایی
predial or prae کشتی روستایی
puli سگ روستایی مجارستانی
cottage industry صنعت روستایی
rurality زندگی روستایی
ruralize روستایی شدن
swain جوان روستایی
diamond-faced روستایی سازی
musette یکجوررقص روستایی
municipal road راه روستایی
gammer پیر زن روستایی
cottages خانه روستایی
hoyden روستایی بی تربیت
cottage خانه روستایی
isolated electric plant نیروگاه روستایی
reefers جرب دار پالتو کوتاه و ضخیم ملوانی
reefer جرب دار پالتو کوتاه و ضخیم ملوانی
countryfied روستایی روستا صفت
bumpkins روستایی نادان یا کودن
vertical loom دار روستایی [قالی]
hawbuck روستایی بیدست وپا
ruralization ایجاد زندگی روستایی
cot کلبه روستایی [حقیر]
country seat خانهی بزرگ روستایی
country seats خانهی بزرگ روستایی
gaffer پیر مرد روستایی
countrified روستایی روستا صفت
gaffers پیر مرد روستایی
georgic وابسته به کشاورزی روستایی
rustic manners اطوار روستایی یا ناهنجار
peasntry حالت یا خوی روستایی
pastoralism سبک شعر روستایی
snowshed پناهگاه روستایی در برابربرف
bumpkin روستایی نادان یا کودن
a rural backwater محل روستایی عقب افتاده
pastoralist سازنده شعرهای روستایی چوپان
pastorale شعرویاموسیقی روستایی داستان شبانی
idyll چکامه درباره زندگی روستایی
idyll شرح منظرهای اززندگانی روستایی
idyl شرح منظرهای اززندگانی روستایی
granges خانه ییلاقی یا ساختمانهای روستایی
grange خانه ییلاقی یا ساختمانهای روستایی
idyl چکامه درباره زندگی روستایی
idylls چکامه درباره زندگی روستایی
idylls شرح منظرهای اززندگانی روستایی
kern پیاده سبک اسحله ایرلندی روستایی
vestal روستایی وابسته به الهه کانون خانواده
cotter روستایی اسکاتلندی که کلبه رعیتی دارد
cottar روستایی اسکاتلندی که کلبه رعیتی دارد
jacquerie شورش و قیام روستاییان طبقه روستایی
cells خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
cell خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
cottier روستایی ایرلندی که کلبهای اجاره کرده است
under weft پود زیرین یا ضخیم [جهت نشاندن گره ها در جای خود و محکم و یکنواخت شدن آنها]
pop goes the weasel یکجور رقص روستایی که شیوه ان اینست که رقصنده از زیر دست انهامی گذرد
They have successfully managed the balancing act between retaining the rustic charm and modern conversion. آنها با موفقیت توانستند تعادل بین افسون روستایی و تبدیل مدرن را ایجاد کنند.
kemp پشم ضخیم [بیشتر مربوط به ناحیه زیر شکم گوسفند بوده که شکننده است و خاصیت رنگ پذیری کمی دارد.]
thick Ethernet شبکه پیاده سازی شده با استفاده ازکابل Loaxial ضخیم و دستگاههای ارسال و دریافت برای اتصال کابلهای منشعب که میتواند مسافت طولانی را طی میکند
bituminous paint رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
ethernet شبکه پیاده سازی شده با استفاده از کابل looxial ضخیم و گیرنده / فرستنده برای اتصال به شاخههای کابل قابل سرویس دهی در مسافت دور
cottage contract نوعی قرارداد بافت روستایی که کارفرما کاغذ شطرنجی، نخ های رنگ شده و طرح را آماده کرده و دستمزد بافنده پس از فروش به وی پرداخت می شود
impasto رنگ گذاری- رنگ ضخیم
aggrade ضخیم کردن هموار کردن
stepped lines خطوط کنگره ای [خطوط شکسته] [در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.]
cord yarn نخ ضخیم و چند لا که بصورت پود در بعضی از فرش های مشهد جهت اتمام زودتر فرش و یا جهت تفاوت با فرش های دیگر استفاده می شود . گاه در شیرازه بافی تارهای بالا نیز بکار می رود .
cable weft پود ضخیم [بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com