Dictiornary-Farsi | روشن نشده | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
unlit <adj.>	روشن نشده [به آتش نزده]


Other Matches

unpremediated	پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
illumination by diffusion	روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
unobligated	اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
unborn	هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
unbaoked	سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
uncommitted	غیر متعهد نشده تعهد نشده
unresolved	تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
undisciplined	تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
unbroke	رام نشده سوقان گیری نشده
unpicked	نچیده گزین نشده انتخاب نشده
untried	امتحان نشده محاکمه نشده
undirected	رهبری نشده راهنمایی نشده
irredenta	انجام نشده جبران نشده
unsought	جستجو نشده کشف نشده
unasked	خواسته نشده پرسیده نشده
inconsummate	تکمیل نشده انجام نشده
unsifted	الک نشده رسیدگی نشده
unredeemed	جبران نشده سبک نشده
uncharged	محسوب نشده رسمامتهم نشده
unset	جایگزین نشده جاانداخته نشده
flash	روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed	روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes	روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
daylight	روز روشن روشن کردن
daylit	روز روشن روشن کردن
illuminati	روشن ضمیران روشن فکران
unintended saving	پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
half tone screen	صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
vignetting	سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
incomplete	انجام نشده پر نشده
unintended investment	سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
rool crush	اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
illuminates	چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
flares	گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flare	گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
illuminate	چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminating	چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
explaining	روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explained	روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explain	روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explains	روشن کردن باتوضیح روشن کردن
uncharged	پر نشده
unbowed	خم نشده
cleaners	روشن
explicit	روشن
sunny	روشن
on/off	روشن
on	روشن
clean-cut	روشن
clean cut	روشن
set	روشن
sets	روشن
setting up	روشن
lucid	روشن
unequivocally	روشن
unequivocal	روشن
expressing	روشن
express	روشن
expressed	روشن
expresses	روشن
sunniest	روشن
sunnier	روشن
vivid	روشن
brightest	روشن
shriller	روشن
shrill	روشن
alights	روشن
alighting	روشن
lighted	روشن
alighted	روشن
alight	روشن
shrillest	روشن
elucidating	روشن
elucidates	روشن
elucidated	روشن
definite	روشن
elucidate	روشن
lightest	روشن
moonlit	روشن
cloudless	روشن
legible	روشن
bright	روشن
light	روشن
litten	روشن
perspicuous <adj.>	روشن
notable <adj.>	روشن
explicit <adj.>	روشن
clear-cut	روشن
eidetic	روشن
distinct <adj.>	روشن
perspicuous	روشن
furbisher	روشن گر
fogless	روشن
transparently	روشن
transparent	روشن
in a good light	روشن
eyebright	روشن
luculent	روشن
clearer	روشن
clearest	روشن
sharp cut	روشن
nitid	روشن
clear cut	روشن
brighter	روشن
clears	روشن
clear	روشن
diaphanous	روشن
unasked	سوال نشده
custom uncleared	ترخیص نشده
unaccommodated	فراهم نشده
unpublished	نشر نشده
autochthonous	جابجا نشده
the date was not specified	نشده بود
unsaturate	اشباع نشده
unstudied	مطالعه نشده
virgins	استفاده نشده
unset	ثابت نشده
haggard	رام نشده
roughdry	اطو نشده
unshod	نعل نشده
in sheets	صحافی نشده
unsight	دیده نشده
unsocialized	اجتماعی نشده
tenantless	اشغال نشده
unsaved	پس انداز نشده
non switched line	خط گزینه نشده
unthickened	تغلیظ نشده
unwashed	شسته نشده
inextinct	نیست نشده
inedited	چاپ نشده
unfinished	تمام نشده
inedited	منتشر نشده
increate	افریده نشده
in quires	صحافی نشده
opens	واریز نشده
opened	واریز نشده
open	واریز نشده
imperforate	منگنه نشده
uncommitted	تقبل نشده
innascible	زایده نشده
intemerate	بی ناموس نشده
unworn	کهنه نشده
unworn	استعمال نشده
wound less	زخمی نشده
unconnected	وصل نشده
unearned	کسب نشده
unguarded	حراست نشده
unguarded	حساب نشده
unpublished	چاپ نشده
unquestioned	استنتاق نشده
unquestioned	بررسی نشده
unquestioned	بحث نشده
unreconstructed	بازسازی نشده
Before it is too late. While there is stI'll time.	تا دیر نشده
unsaturated	اشباع نشده
unattached	توفیق نشده
savaging	رام نشده
savages	رام نشده
savaged	رام نشده
savage	رام نشده
unabridged	تلخیص نشده
unadulterated	مخلوط نشده
undisiplined	تربیت نشده
unexploded	منفجر نشده
outstandingly	پرداخت نشده
outstandingly	تصفیه نشده
outstandingly	وصول نشده
outstandingly	واریز نشده
undirected	هدایت نشده
undefined	تعریف نشده
unattached	اعزام نشده
unbowed	سر کوب نشده
unpaid	پرداخت نشده
uncircumcised	ختنه نشده
uncleared	ترخیص نشده
unbidden	دعوت نشده
unalloyed	الیاژ نشده
uncoditioned	قطعی نشده
uncontrolled	کنترل نشده
uncontrolled	مهار نشده
unchanged	عوض نشده
unabridged	کوتاه نشده
uncoditioned	شرط نشده
outstanding	پرداخت نشده
outstanding	تصفیه نشده
unpolished	پرداخت نشده
unpremediated	تصور نشده
uncut	قطع نشده
uncut	از هم جدا نشده
unclaimed	مطالبه نشده
unabated	کاسته نشده
unsung	خوانده نشده
unsung	ستایش نشده
unsung	سروده نشده
unbacked	رام نشده
sightless	دیده نشده
undeeded	در سندقید نشده
unseen	مشاهده نشده
unseen	مکشوف نشده
uncut	بریده نشده