Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
English
Persian
unidirectional soldification
روشی برای رسیدن به موادتک بلوری
Other Matches
minimax
روشی برای کم کردن خطاهای یک فرایند
deep cycling
روشی برای نگهداری باطریهای نیکل- کادمیم
dry plasma etching
روشی برای ایجاد یک پوشش روی یک قرص
padding
روشی برای پرکردن بلوکی از اطلاعات باکاراکترها
alpha beta technique
روشی در هوش مصنوعی برای حل بازی ها و مشکلات استراتژیک
p code
روشی برای ترجمه کد منبع به یک کد واسط بنام کد Pتوسط یک کامپایلر
clocking
روشی برای همزمان کردن دو دستگاه فرستنده و گیرنده مخابراتی
backwards
روشی در هوش مصنوعی برای محاسبه هدف از بین چندین قانون
backward
روشی در هوش مصنوعی برای محاسبه هدف از بین چندین قانون
color code
روشی برای مشخص کردن یک جسم یا خواص ان با استفاده از ترکیبات مختلف رنگها
backward chaining
روشی برای استدلال که ازهدف مطلوب شروع و به سمت حقایق از قبل شناخته شده ادامه می یابد
frequency shift keying
روشی برای انتقال اطلاعات که در ان وضعیت بیت ارسال شده توسط یک لهجه شنیدنی مشخص میشود
sam
Access Sequential روشی برای ذخیره و بازیابی داده روی یک فایل دیسک روش دستیابی ترتیبی ethod
stair stepping
روشی که در نمایشهای تصویری برای نمایش خط رسم شده در زاویهای به غیر از 54 درجه افقی یاعمودی بکار می رود
boomerang
وسیلهای برای رسیدن بهدفی یا
boomeranged
وسیلهای برای رسیدن بهدفی یا
boomerangs
وسیلهای برای رسیدن بهدفی یا
boomeranging
وسیلهای برای رسیدن بهدفی یا
within reach of gunshot
کوشش کردن برای رسیدن به چیزی
to make a r for something
برای رسیدن به چیزی نقاش کردن
to affect something
[cultivate for effect]
کوشش کردن برای به نتیجه ای رسیدن
baseband transmission
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
lay over
<idiom>
به مکانی درراه رسیدن برای مدتی ماندن
bar mitzvah
جشنی که برای رسیدن پسر باین سن بر پامیشود
bar mitzvahs
جشنی که برای رسیدن پسر باین سن بر پامیشود
to strain
کوشش سخت کردن
[برای رسیدن به هدف]
radar mile
زمان لازم برای رسیدن امواج به هدف
blocks
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
block
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
blocked
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
throw one's weight around
<idiom>
ازنفوذ کسی برای رسیدن به چیزی استفاده کردن
boot
اجرای مجموعهای از دستورالعمل ها برای رسیدن به موقعیت مط لوب
shoot the gap
حمله بین محافظان خط برای رسیدن به توپدار یا پاس دهنده
stick bridge
پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
He is a man who would stoop to anything .
آدمی است که بهر کاری تن می دهد ( برای رسیدن به هدفش )
cmos
روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
to catch at something
برای رسیدن بچیزی وگرفتن ان کوشش کردن وبدان نزدیک شدن
distaff
فرموک
[وسیله ای برای رسیدن پشم و پنبه به روش سنتی و دستی]
hybrid circuit
ترکیب مدارهای آنالوگ و دیجیتال در سیستم کامپیوتری برای رسیدن به هدف مخصوص
pert
تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند که برای رسیدن به هدف مرتب شده باشند
circularization
تصحیح مدار ماهواره برای رسیدن یا نزدیک شدن ان به دایره کامل در ارتفاع لازم
warehousing system
روشی که به موجب ان کالاهای وارداتی بدون پرداخت حقوق و عوارض گمرکی به مملکت وارد و انبار میشود و این عوارض درموقع عرضه برای فروش اخذ میشود
the end sanctifies the means
خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
deletion
روشی برای دوباره ایجاد کردن فایلهای حذف شده وقتی فایلی حذف میشود سکتورهای دیسک نگهداری می شوند چون ممکن است حذف با اشتباه صورت گرفته باشد
beat
گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
beats
گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
to come in first
پیش ازهمه رسیدن زودترازهمه رسیدن
via
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
crystallized
بلوری
granular
بلوری
terrorism
عقیده به لزوم ادمکشی و ایجاد وحشت دربین مردم و یا سیستم فکری یی که هر نوع عملی را برای رسیدن به اهداف سیاسی جایز می داند
vat dyeing
رنگرزی خمی
[روشی جهت رنگرزی رنگینه هایی که براحتی در آب حل نمی شوند. الیاف رنگ شده به این طریق دارای مقاومت بالایی در مقابل شستشو و نور خورشید هستند و بیشتری برای پنبه و الیاف های سلولزی است.]
crystalize
بلوری شدن
crystalline structure
ساختار بلوری
crystal grain
دانه بلوری
crystal lattice
شبکه بلوری
crystal microphone
میکروفون بلوری
crystalline schist
شیست بلوری
crystal diode
دیود بلوری
crystalline rock
سنگ بلوری
crystal plane
سطح بلوری
crystallizable
بلوری شدنی
crystallizing lacquer
لاک بلوری
grain tin
قلع بلوری
grain structure
ساختار بلوری
shaly clay
رس نیمه بلوری
amorphous
غیر بلوری
copal
سندروس بلوری
gum copal
سندروس بلوری
to come to a he
باوج رسیدن بمنتهادرجه رسیدن
calcite
سنگ اهک بلوری
crystals
زلال بلوری کردن
modification
تغییر شکل بلوری
crystal
زلال بلوری کردن
crystal ball stopper
گلوله بلوری شیشه لیموناد
crystalline structure
سازه بلوری ساختمان کریستالی
pyroxene
ماده معدنی بلوری وسفید
endomorph
بلوری که درجوف بلور دیگر قرار دارد
wafer
تکه کاملی از ماده نیمه هادی تک بلوری
wafers
تکه کاملی از ماده نیمه هادی تک بلوری
good manners
نیک روشی
nonoverlap processing
روشی که به وسیله ان خواندن
the way of doing something
به روشی کاری را انجام دادن
DNS
پایگاه داده توزیع شده در سیستم اینترنت که نام ها را با آدرس مط ابق میکند مثلاگ می توانید از نام www.PCP.CO.UK برای رسیدن وب سایت Peter Collin Publishing استفاده کنید و نیاز به به آدرس پیچیده شبکهای
graphics
روشی که داده شرح تصویر ذخیره میشود
organizational
مربوط به روشی که چیزی مرتب شده است
papers
روشی که در آن نوار کاغذ وارد ماشین میشود
to try something completely new
<idiom>
چیزی
[روشی ]
کاملا متفاوت امتحان کردن
addressing
روشی که بخشی از حافظه مکان دهی میشود
papering
روشی که در آن نوار کاغذ وارد ماشین میشود
paper
روشی که در آن نوار کاغذ وارد ماشین میشود
papered
روشی که در آن نوار کاغذ وارد ماشین میشود
cut
روشی که به صورت خودکار کاغذ را درون چاپگر قرار میدهد
cuts
روشی که به صورت خودکار کاغذ را درون چاپگر قرار میدهد
devitrify
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
die casting
روشی که در ان فلز مذاب بافشار هیدرولیکی به داخل قالبهایی رانده میشود
The way the robbery was committed speaks of inside knowledge.
روشی که سرقت مرتکب شده بود منجر از آگاهی درونی می شود .
dialectic
روش مبتنی بر مباحثه و مکالمه روشی است که فلاسفهای نظیر سقراط
redundant information
یک پیام بیان شده به روشی که اساس اطلاعات بطرق گوناگون یافت میشود
cycle stealing
روشی که اجازه میدهد یک دستگاه جانبی بطور موقت کامپیوتر را ازدسترسی به مسیر
matrixes
روشی که کلیدهای صفحه کلید به صورت آرایه اتصالات قرار گرفته اند
matrix
روشی که کلیدهای صفحه کلید به صورت آرایه اتصالات قرار گرفته اند
hook
روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
hooks
روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
dragging
روشی که باعث میشودتصویر گرافیکی نمایش داده شده با مکان نما حرکت کند
just in time
روشی درتدارک مواد که در ان کالاهای مورد نظر درست در زمان نیاز دریافت میشود
sifting
روشی از مرتی کردن داخلی که بوسیله ان رکوردهاحرکت داده می شوند تا ورودرکوردهای دیگر را مجازسازند
simulation
روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
simulations
روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
data diddling
روشی که در ان داده قبل واردشدن به یک فایل کامپیوتری که در ان کمتر قابل دسترس میباشد اصلاح میشود
InterNIC
سازمانی که روشی که نام میدان ها و آدرس یکتای شبکه به کامپیوتر انتساب شده است را مدیریت میکند
card
روشی که در آن سطرها و ستون ها طوری مرتب می شوند که نشان دهنده فیلدهای دادهای و حروف در کارت پانچ باشند
wild card
روشی که به یک سیستم عامل امکان میدهد تا روی چندین فایل با نامهای مرتبط عملکرد مفیدی داشته باشد
cards
روشی که در آن سطرها و ستون ها طوری مرتب می شوند که نشان دهنده فیلدهای دادهای و حروف در کارت پانچ باشند
cell
در صفحه گسترده روشی که نتیجه یا داده در یک خانه نمایش داده میشود
cells
در صفحه گسترده روشی که نتیجه یا داده در یک خانه نمایش داده میشود
circus catch
گرفتن توپ با حرکات ژیمناستیکی گرقتن توپ ضربه خورده با روشی عجیب
giro
روشی جهت انتقال پول از یک بانک به بانک دیگر
giros
روشی جهت انتقال پول از یک بانک به بانک دیگر
kiosk
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
circuit
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
DIF file
استاندارد de fouto که روشی که صفحه گسترده فرمولها و داده هایش را در فایل ذخیره میکند بیان میکند
circuits
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
devices
اهمیت وسیله جانبی نصب شده توسط کاربر یا کامپیوتر مرکزی که روشی که CPU یک سیگنال وقفه آن را دریافت میکند بیان کرده است
device
اهمیت وسیله جانبی نصب شده توسط کاربر یا کامپیوتر مرکزی که روشی که CPU یک سیگنال وقفه آن را دریافت میکند بیان کرده است
cross compiling assembling
روشی که توسط ان یک فرد ازمینی کامپیوتر و کامپیوتربزرگ یا سرویس اشتراک زمانی استفاده میکند تابرنامه هایی را نوشته واصلاح کند و بعدا" درریزکامپیوتر بکار ببرد
badminton
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
peered
رسیدن
attained
رسیدن
attain
رسیدن
to see to
رسیدن
befall
در رسیدن
peering
رسیدن
arrive
رسیدن
peer
رسیدن
comes
رسیدن
attaining
رسیدن
attains
رسیدن
accedes
رسیدن
acceding
رسیدن
acceded
رسیدن
accede
رسیدن
catch up
رسیدن به
come
رسیدن
befell
در رسیدن
befalls
در رسیدن
befalling
در رسیدن
befallen
در رسیدن
arrival
رسیدن
maturate
رسیدن
arrived
رسیدن
reaching
رسیدن به
to come to a he
رسیدن
reaches
رسیدن
reaches
رسیدن به
to catch up
رسیدن به
reached
رسیدن
reached
رسیدن به
reach
رسیدن
reach
رسیدن به
accru
رسیدن
approaches
رسیدن
approach
رسیدن
light or lighted
رسیدن
to come to hand
رسیدن
reaching
رسیدن
to d. up with
رسیدن به
arrives
رسیدن
arriving
رسیدن
attaint
رسیدن به
getting
رسیدن
overtaken
رسیدن به
gets
رسیدن
run up
رسیدن
to come by
رسیدن
get
رسیدن
overtakes
رسیدن به
overtake
رسیدن به
to get at
رسیدن به
to fetch up
رسیدن
expire
به سر رسیدن
approached
رسیدن
arr
رسیدن
take in (money)
<idiom>
رسیدن
aim
رسیدن
aims
رسیدن
aimed
رسیدن
escalating
رسیدن
escalate
رسیدن
escalated
رسیدن
land
رسیدن
escalates
رسیدن
get at
رسیدن به
dynamic data exchange
در ویندوز ماکروسافت و OS/2 روشی که در آن دو برنامه فعال می توانند دادههای خود را رد و بدل کنند یک برنامه از سیستم عامل می خواهد تا بین دو برنامه اتصال برقرار کند
brain washing
مغزشویی روشی که به وسیله ان و ازطریق اعمال تدابیر و اعمال مختلف افکار و اعتقادات فردرا زایل و اعتقادات دیگری راجایگزین ان می کنند
to come to a point
بنوک رسیدن
to wait
خدمت رسیدن
get hold of (something)
<idiom>
به مالکیت رسیدن
mature
به حد کمال رسیدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com