Total search result: 204 (11 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
snap |
روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع |
snapped |
روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع |
snapping |
روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع |
snaps |
روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع |
|
|
Other Matches |
|
clandestine assembly area |
منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی |
reimbursing |
بازگرداندن |
reimbursed |
بازگرداندن |
reimburse |
بازگرداندن |
reimburses |
بازگرداندن |
restoration |
تجدید بازگرداندن |
restore law and order |
بازگرداندن نظم و قانون |
shinny |
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی |
harlequinade |
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی |
frame |
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ |
cutthroat |
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند |
misplay |
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن |
gamesmanship |
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی |
game |
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود |
restoration |
احیا و مرمت فرش [برای بازگرداندن فرش به حالت اولیه آن باید علاوه بر استفاده از مواد اولیه، از تجربه کافی نیز برخوردار بود.] |
dib |
ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند |
kiss in the ring |
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد |
fire fight |
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی |
shinney |
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود |
to make a trick |
با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی] |
inning |
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ |
aggregation |
تجمع |
association |
تجمع |
public meeting |
تجمع |
assembly |
تجمع |
congestion |
تجمع |
accumulations |
تجمع |
forming up |
تجمع |
accumulation |
تجمع |
associations |
تجمع |
crampet game |
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج |
harlepuinade |
نمایش لال بازی ودلقک بازی |
charlatanic |
امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی |
hive |
مرکز تجمع |
trafficked |
تجمع مدافعان |
assembly area |
منطقه تجمع |
capital agglomeration |
تجمع سرمایه |
trafficking |
تجمع مدافعان |
traffics |
تجمع مدافعان |
assembling area |
منطقه تجمع |
traffic |
تجمع مدافعان |
swarmer |
تجمع کننده |
line official |
داور خط تجمع |
collecting point |
منطقه تجمع |
rendezvous area |
منطقه تجمع |
turout |
تجمع پرسنل |
accumulation point |
نقطه تجمع |
furunculosis |
تجمع چندکورک |
number forward |
مهاجمان تک رو پشت خط تجمع |
dust laden |
تجمع گرد وغبار |
coagulation |
تجمع مواد در یک ناحیه |
boat rendezvous area |
منطقه تجمع قایقها |
unlawful assembly |
تجمع غیر قانونی |
pipe the side |
تجمع گارد احترام |
rallying point |
محل تجمع مجدد |
rallying points |
محل تجمع مجدد |
loose forward |
مهاجم تک رو پشت خط تجمع |
line backing |
دفاع پشت خط تجمع |
line backer |
مدافع پشتیبان خط تجمع |
associations |
تداعی معانی تجمع |
rendezvous area |
منطقه تجمع موقت |
association |
تداعی معانی تجمع |
pigmentation |
تجمع رنگدانه ها در بافتها |
concentration camps |
منطقه تجمع اسرا |
concentration camp |
منطقه تجمع اسرا |
hike |
گرفتن توپ درشروع تجمع |
hiked |
گرفتن توپ درشروع تجمع |
hikes |
گرفتن توپ درشروع تجمع |
hiking |
گرفتن توپ درشروع تجمع |
dummy |
گول زدن حریف در تجمع |
dummies |
گول زدن حریف در تجمع |
sick call |
تجمع برای رفتن به بهداری |
pipe the side |
فرمان تجمع گارد احترام |
recalls |
دستور تجمع قوا دادن |
casual water |
تجمع موقتی اب روی زمین |
hydrothorax |
تجمع مایع در حفره جنب |
recall |
دستور تجمع قوا دادن |
recalled |
دستور تجمع قوا دادن |
sacking |
حمله به مهاجم پشت خط تجمع |
coil up |
تجمع ستون در راحت باش |
bomb cemetery |
محل تجمع بمبهای فاسد |
broken field |
محوطه دفاعی فراسوی خط تجمع |
Bureaucracy . Red tape . |
کاغذ بازی ( قرطاس بازی ) |
flare |
پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع |
riots |
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش |
rioting |
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش |
prisoner of war cage |
محل تجمع اولیه اسرای جنگی |
to recall the troops from Mali |
دستور تجمع قوا را از کشورمالی دادن |
huddling |
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع |
huddles |
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع |
hookup |
تجمع بعضی چیزها برای منظورخاصی |
convoy assembly port |
بندر محل تجمع کاروان دریایی |
huddle |
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع |
convoy assembly port |
بندر محل تجمع ستون موتوری |
huddled |
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع |
rioted |
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش |
riot |
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش |
flares |
پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع |
forming up |
تجمع و سازمان دادن یکان جمع شدن |
spermathecal |
کیسه محل تجمع منی درحشرات ماده |
gabfest |
تجمع غیر رسمی جهت گفتگوهای عمومی |
assembly order |
دستورتعمیر دستور جمع شدن درنقطه تجمع |
spermatheca |
کیسه محل تجمع منی درحشرات ماده |
nails |
حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع |
encroaching |
قرار دادن غیرمجاز بدن جلوتراز خط تجمع |
nailed |
حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع |
nail |
حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع |
backfield line |
خطی که یک یارد پشت خط تجمع مهاجمان قرار دارد |
standoff half |
بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ |
cosmopolis |
شهر بین المللی مرکز تجمع نژادهای مختلف |
ashless dispersant oil |
نوعی روغن معدنی که مانع تجمع ناخالصیها میگردد |
wing forward |
هریک از دومهاجم بیرون ردیف دوم یاسوم در تجمع |
blind side |
سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس |
accretion |
هر تجمع لای شن ماسه و غیره که بوسیله جریان آب ایجاد شود |
sack |
حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد |
sacked |
حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد |
sacks |
حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد |
ball back |
ضربه تصادفی با پا به توپ که از مرز بیرون برود ومنتج به تجمع شود |
glaciology |
علمی که در باره تجمع برف ویخ و انجماد در دورههای یخبندان بحث میکند |
coalition |
در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک |
coalitions |
در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک |
square in |
پاس با دویدن دریافت کننده توپ به جلو و تغییر مسیر به کنار و به موازات خط تجمع |
scrambles |
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا |
scramble |
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا |
scrambled |
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا |
scrambling |
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا |
batting order |
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت |
marshalling |
تجمع جمع شدن دور هم مجتمع شدن یکانها در عملیات اب خاکی |
vlsi |
مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع |
marshaller |
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان |
find touch |
بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک |
rallying point |
محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها |
rallying points |
محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها |
medical assemblage |
مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران |
round robin (tournament or contest) <idiom> |
بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند |
quick count |
کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع |
rallied |
تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان |
rallies |
تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان |
rally |
تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان |
collective fire |
تجمع اتش جنگ افزارها اتش جمع |
concentration area |
منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع |
capitalization |
تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه |
billiard point |
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن |
pack |
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع |
packs |
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع |
set the score |
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش |
set the game |
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش |
gaming |
بازی |
basics |
بازی |
actions |
بازی |
home |
بازی |
basic |
بازی |
action |
بازی |
partie |
بازی |
sportiveŠetc |
بازی کن |
homes |
بازی |
clearance |
بازی |
hopscotch |
بازی لی لی |
patulousness |
بازی |
game |
بازی |
play |
بازی |
plain dealing |
بازی |
played |
بازی |
playing |
بازی |
fun |
بازی |
solitaire |
تک بازی |
solitaires |
تک بازی |
slackness |
بازی |
dibasic |
دو بازی |
plays |
بازی |
openness |
بازی |
watermanship |
اب بازی |
grey hound |
سگ بازی |
falconine |
بازی |
plaything |
اسباب بازی |
speculation |
سفته بازی |
charlatanism |
چاچول بازی |
charlatanism |
زبان بازی |
centre game |
بازی مرکزی |
dib |
تیله بازی |
cats cradle |
نخ بازی سرانگشت |
full-time |
09 دقیقه بازی |
sand lot |
بازی غیررسمی |
dibs |
بازی نرد |
charade |
نوعی بازی |
hanky-panky |
حقه بازی |
double dealing |
حقه بازی |
fences |
شمشیر بازی |
fence |
شمشیر بازی |
doll play |
عروسک بازی |
charlatanry |
زبان بازی |
playthings |
اسباب بازی |
sporting |
بازی دوست |
chuck farthing |
بازی شیریاخط |
playfully |
با خنده و بازی |
pantomimes |
لال بازی |
computer game |
بازی کامپیوتری |
pantomime |
لال بازی |
closed game |
بازی بسته |
cock fighting |
خروس بازی |