Dictiornary-Farsi | روش خوب رفتار از روی نزاکت وطبق اداب معموله | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
bon ton	روش خوب رفتار از روی نزاکت وطبق اداب معموله


Other Matches

propriety	قواعد متداول ومرسوم رفتارواداب سخن مراعات اداب نزاکت
clownish	دارای رفتار زمخت وبدون اداب
applied	وضع معموله
Act your age [and not your shoe size] !	به سن خودت رفتار بکن ! [مثل بچه ها رفتار نکن !]
politesse	نزاکت
indecorous	بی نزاکت
propriety	نزاکت
unceremonious	بی نزاکت
tact	نزاکت
unceremoniously	بی نزاکت
civility	نزاکت
etiquette	نزاکت
boorish	بی نزاکت
tactlessly	بی نزاکت
tactless	بی نزاکت
discourteous	بی نزاکت
indelicate	بی نزاکت
gentilesse	نزاکت
politer	با نزاکت
suavity	نزاکت
politest	با نزاکت
courtesy	نزاکت
courteousness	نزاکت
polite	با نزاکت
graceless	بی نزاکت
comity	نزاکت
courtesies	نزاکت
attentions	ادب و نزاکت
discourtesy	عدم نزاکت
attention	ادب و نزاکت
ungracious	خارج از نزاکت
mense	نزاکت افتخار
indelicate language	سخن خارج از نزاکت
international etiquette	نزاکت بین المللی
international comity	نزاکت بین المللی
improper	بیجا خارج از نزاکت
mense	نزاکت داشتن مزین ساختن
indelicately	بدون رعایت نزاکت یا فرافت
without regard for decency	بدون رعایت نزاکت یاادب
bluntness	عدم رعایت نزاکت یاتعارف
riskiness	بیم زیان عدم نزاکت
facetiae	مطایبات شوخیهای خارج از نزاکت
courtliness	نزاکت- اراستگی- چاپلوسی- حرمت گذاری
rules of decorum	اداب
rite	اداب
good manners	اداب
devoir	اداب
propriety of behaviour	اداب
etiquette	اداب
practices	اداب
habitude	اداب
ceremonials	اداب
ceremonial	اداب
manners	اداب
mores	اداب
elegant maners	اداب
liturgy	اداب نماز
liturgies	اداب نماز
religious rites	اداب دینی
punctual	اداب دان
unmennerly	بدون اداب
tactful	مبادی اداب
preciosity	اداب دانی
tactfully	مبادی اداب
unmannered	بدون اداب
he has no manners	اداب ندارد
protocol	اداب ورسوم
politest	مبادی اداب
decorum	اداب دانی
protocols	اداب ورسوم
polite	مبادی اداب
politer	مبادی اداب
punctilious	بسیار مبادی اداب
kith	علم اداب معاشرت
turkism	اداب وسنن ترکی
formality	رعایت اداب ورسوم
ritually	از روی اداب ومراسم
savoir vivre	دانش اداب ومعاشرت
punctiliously	بسیار مبادی اداب
breach of propriety	عدم رعایت اداب
military courtesy	رفتارو اداب نظامی
etiquette	علم اداب معاشرت
tactlessly	بدون مبادی اداب
formalism	رعایت ائین و اداب
tactless	بدون مبادی اداب
customs of war	اداب عرفی جنگ
military courtesy	اداب معاشرت نظامی
Scotticism	اداب وخصوصیات اسکاتلندی خسیسی
anglomania	شیفتگی برای اداب انگلیسی ها
americanization	پذیرش اخلاق و اداب امریکایی
formal	مقید به اداب ورسوم اداری
judaize	اداب و رسوم یهودی را پذیرفتن
Scotticisms	اداب وخصوصیات اسکاتلندی خسیسی
frenchify	اداب ورسوم فرانسویها را داشتن
to observe the proprieties	اداب معاشرت را نگاه داشتن
unconventionality	عدم رعایت اداب و رسوم
toilet training	اموزش اداب توالت رفتن
italianism	پیروی از اداب و رسوم مردم ایتالیا
keep up with the times	موافق اوضاع و اداب روزرفتار کردن
cads	پست و بدون مبادی اداب بودن
cad	پست و بدون مبادی اداب بودن
sinify	مطابق اداب ورسوم چینی کردن
smoothy	ادم مبادی اداب چرب زبان
smoothie	ادم مبادی اداب چرب زبان
sinicize	مطابق اداب ورسوم چینی کردن
smoothies	ادم مبادی اداب چرب زبان
agriology	مطاله و تطبیق اداب و رسوم قبایل وحشی
occidentalist	کسیکه فرهنگ و اداب باختریان را جستجو میکند باختر شناس
High Church	فرقهای که سخت پابند اداب ورسوم کلیسایی ومناجات وتسبیحات مرسوم درکلیساهستند
customs of war	اداب مربوط به جنگ که بدون انکه قدرت قانونی داشته باشد موردقبول دولتهاست
relative income hypothesis	بوده و نقش اداب و رسوم در رابطه بامصرف را نشان میدهد . این تئوری ازدیگرتئوریهای جدید درباره مصرف است
ethnography	تشریح علمی نژادهای بشراز نظر اداب ورسوم و اختلافاتی که ازاین نقطه نظر با هم دارند
sinicism	متابعت از اداب ورسوم چینی چینی پرستی
misconduct	رفتار بد
treatments	رفتار
behaviour	رفتار
demarche	رفتار
demeanor	رفتار
geste	رفتار
demeanour	رفتار
dealing	رفتار
treatment	رفتار
haviour	رفتار
gest	رفتار
comportment	رفتار
behavior	رفتار
behavio	رفتار
bad conduct	سو رفتار
actions	رفتار
ergasia	رفتار
demarch	رفتار
exploit	: رفتار
exploiting	: رفتار
exploits	: رفتار
havings	رفتار
behaviuor	رفتار
conducted	رفتار
gesturing	رفتار
gestured	رفتار
gesture	رفتار
conducts	رفتار
deportment	رفتار
comporting	رفتار
comported	رفتار
conduct	رفتار
conducting	رفتار
comports	رفتار
treament	رفتار
thews	رفتار
comport	رفتار
ethic	رفتار
action	رفتار
expressive behavior	رفتار بیانگر
fal lal	رفتار فریفانه
overt behavior	رفتار اشکار
explicit behavior	رفتار اشکار
ethogram	شرح رفتار
to deport oneself	رفتار کردن
to demean oneself	رفتار کردن
target behavior	رفتار اماج
chilly <adj.>	سرد [رفتار]
elastic behavior	رفتار ارتجاعی
elicited behavior	رفتار فراخوانده
illtreat	سوء رفتار
verbal behavior	رفتار کلامی
macho	نرینه رفتار
carried away	رفتار احمقانهوهمراهباهیجانزدگی
affable <adj.>	خوش رفتار
maternal behavior	رفتار مادری
get on one's high horse <idiom>	رفتار با تکبر
learned behavior	رفتار اموخته
maladdress	رفتار ناهنجار
stereotypy	رفتار قالبی
spontaneous behavior	رفتار خودانگیخته
social behavior	رفتار اجتماعی
iron fist	رفتار خشنوفالمانهدولتبارعیت
unsports manlike conduct	رفتار ناجوانمردانه
regressive behavior	رفتار واپس رو
propriety of behaviour	درستی رفتار
nonverbal behavior	رفتار غیرکلامی
illtreatment	سوء رفتار
incipient behavior	رفتار اغازین
fair shake <idiom>	رفتار درست
demeans	رفتار کردن
frivolous	سبک رفتار
immoral	زشت رفتار
treat	رفتار کردن
etiquette	روش رفتار
misconduct	سوء رفتار
ambivalent behavior	رفتار دو سوگرا
anancasm	رفتار وسواسی
anancastia	رفتار وسواسی
treat	رفتار کردن با
treated	رفتار کردن
treated	رفتار کردن با
demeaned	رفتار کردن
demean	رفتار کردن
conducts	رفتار اخلاقی
conducting	رفتار اخلاقی
conducted	رفتار اخلاقی