Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 181 (8 milliseconds)
English	Persian
slip casting	روش ریخته گری لغزشی
Other Matches
inerrancy	بی لغزشی
sliding friction	اصطکاک لغزشی
wipe spark	جرقه لغزشی
sliding contact	کنتاکت لغزشی
sliding speed	سرعت لغزشی
mis run casting	ریخته گری ناقص ریخته گری نادرست
ladle crane	جراثقال پاتیل ریخته گری جراثقال چمچه ریخته گری
hot topping	ریخته گی
caster	ریخته گر
disorganized	در هم ریخته
cast copper	مس ریخته گی
brass founder	ریخته گر
moulder	ریخته گر
besprent	ریخته
casting	ریخته گی
founders	ریخته گر
foundered	ریخته گر
metal founder	ریخته گر
founder	ریخته گر
foundering	ریخته گر
foundry man	ریخته گر
molten	ریخته ریختگی
skins	پوسته ریخته گی
skinned	پوسته ریخته گی
skin	پوسته ریخته گی
potted	در کوزه ریخته
moulding	ریخته گری
group casting	ریخته گری
chuted concrete	بتن ریخته گی
investment castings	ریخته گی بسته
castellated nut	مهره ریخته گی
cast steel	فولاد ریخته گی
cast metal	فلز ریخته گی
cast glass	شیشه ریخته گی
cast crystal	بلور ریخته
cast concrete	بتن ریخته گی
investment foundry	ریخته گی بسته
iron foundry	ریخته گی اهن
skinning	پوسته ریخته گی
casting	قطعه ریخته گی
founds	ریخته گری
found	ریخته گری
founding	ریخته گری
sheet asphalt	اسفالت ریخته
foundries	ریخته گری
precast	پیش ریخته
casting	ریخته گری
wild and woolly	درهم ریخته
foundry	ریخته گری
grey iron foundry	ریخته گری خاکستری
group casting	ریخته گری گروهی
group teaming	ریخته گری گروهی
fusion casting	ریخته گری ذوبی
foundry sand	ماسه ی ریخته گری
direct casting	ریخته گری مستقیم
down hill casting	ریخته گری مستقیم
ejecta	مواد بیرون ریخته
eruptive rock	سنگ بیرون ریخته
foundry cupola	کوپول ریخته گری
foundry pit	چاله ریخته گری
foundry pit	جهنم ریخته گری
foundry practice	تکنیک ریخته گری
transfer molding	ریخته گری انتقالی
ingot casting	ریخته گری شمش
injection molding	ریخته گری تزریقی
metal foundry	ریخته گری فلزات
metal casting	ریخته گری فلز
machinery castings	ریخته گری ماشینی
loam castings	ریخته گری شنی
mold	قالب ریخته گری
non ferrous casting	قطعه ریخته گی غیراهنی
jakes	اشغال درهم ریخته
olio	مخلوط چیزدرهم ریخته
iron casting	ریخته گری اهن
pouring cup	قاشق ریخته گری
precision casting	ریخته گری دقیق
press casting	ریخته گری فشاری
sand casting	ریخته گری ماسهای
investment castings process	فرایند ریخته گی بسته
investment castings	قطعات ریخته گی بسته
shell casting	ریخته گری پوستهای
steel foundry	ریخته گری فولاد
mis run casting	ریخته گری غلط
plaster cast	ریخته گری گچی
pigs	قالب ریخته گری
cast molding	قالبگیری ریخته گری
cast steel	فولاد ریخته گری
pig	قالب ریخته گری
pig	اهن تازه ریخته
composite casting	ریخته گری مرکب
compression molding	ریخته گری فشاری
trumpeting	قیف ریخته گری
plaster casts	ریخته گری گچی
foundry ladle	پاتیل ریخته گری
debris	اشغال روی هم ریخته
art casting	ریخته گری صنعتی
molded	قالب ریخته گری
forges	ریخته گری فلز
bottom casting	قطعات ریخته گی بسته
forge	ریخته گری فلز
pigs	اهن تازه ریخته
bottom pure ladle	پاتیل ریخته گری
trumpeted	قیف ریخته گری
trumpet	قیف ریخته گری
molds	قالب ریخته گری
mould	قالب ریخته گری
moulded	قالب ریخته گری
moulds	قالب ریخته گری
die mold	فرم ریخته گی تزریقی
litter	زایمان ریخته وپاشیده
littered	زایمان ریخته وپاشیده
littering	زایمان ریخته وپاشیده
core sand	ماسه ریخته گری
chuted concrete	بتن ریخته شده
tumultuous	شلوغ بهم ریخته
litters	زایمان ریخته وپاشیده
potted	کوزه کرده ذدزفرف ریخته
steel casting	پروفیل فولادی ریخته گری
steel casting foundry	ریخته گری پروفیل فولاد
rate of die casting	سرعت ریخته گری حدیدهای
He has collected what the other person. <proverb>	هر چه این ریخته او جمع کرده.
I am inundated with work.	هزار جور کارسرم ریخته
jetsam	کالاهای به دریا ریخته شده
pressure die casting	ریخته گری حدیدهای فشاری
pressure casting	قطعه ریخته گری فشاری
top pour ladle	کفچه یا پاتیل ریخته گری
press cast process	فرایند ریخته گری فشاری
pig bed	شن ویژه ریخته گری اهن
pig casting machine	دستگاه ریخته گری شمش
pouring bay	کارگاه کوچک ریخته گری
mallable casting	ریخته گری چکش خوار
brass and bronze foundry	ریخته گری برنج و برنز
gravity die casting	ریخته گری حدیدهای ثقلی
die casting process	فرایند ریخته گری حدیدهای
die casting alloy	الیاژ ریخته گری حدیدهای
diecasting	ریخته گری با قالب فلزی
foundry pig iron	اهن خام ریخته گری
hot mold centrifugal casting process	فرایند ریخته گی گریز از مرکزگرم
group teaming plate	صفحه ریخته گری گروهی
core molding machine	دستگاه ریخته گری هسته
continous casting plant	تاسیسات ریخته گری دائمی
centrifugally cast pipe	لوله ریخته گی گریز از مرکز
continous casting method	روش ریخته گری دائمی
foundry furnace	بوته یا کوره ریخته گری
ingot casting car	واگن ریخته گری شمش
lost wax process	ریخته گری با مدلهای مومی
direct chill casting	ریخته گری مستقیم تبریدی
littery	ریخته و پاشیده درهم برهم
dissarranged sentences test	ازمون جملههای درهم ریخته
dissected sentences test	ازمون جملههای درهم ریخته
green concrete	بتن تازه ریخته شده
dry sand casting	ریخته گری ماسهای خشک
die casting machine	دستگاه ریخته گری حدیدهای
She had let her hair down .	موهایش را ریخته بود روی شانه اش
It was a mess . Everything was scattered all over the place.	همه چیز ریخته وپاشیده بود
die0casting die	حدیده ریخته گری تحت فشار
bullybeef	گوشت گاویکه درحلبی ریخته نگهدارند
centrifugal casting process	فرایند ریخته گری گریز ازمرکز
centrifugally cast concrete	بتن ریخته گی به روش گریزاز مرکز
pressure die casting machine	دستگاه ریخته گری حدیدهای فشاری
centrifugal casting machine	دستگاه ریخته گری گریز ازمرکز
pressure die casting process	فرایند ریخته گری حدیدهای فشاری
centrifugal casting	ریخته گری گریز از مرکز سانتریفوژ
overshot wheel	چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
mallable iron foundry	ریخته گری اهن چکش خوار
centrifugal casting process	طریقه ریخته گری گریز از مرکز
sand casting	ریخته گری قطعات فلزی باقابهای ماسهای
shell molding type foundry	ریخته گری نوع قالب گیری پوستهای
slough	در لجن گیر افتادن پوست ریخته شده مار
die casting	ریختن فلزات تحت فشار ریخته گری حدیدهای
flotsam and jetsam	کالاهایی که توسط ناخدای کشتی به دریا ریخته شده
knuckle sprue	استخوانهای ریخته گری-فولادی که در داخل کانالهاباقی می ماند
kentledge	چدن یااهن ریخته مخصوص سنگین کردن ته کشتی یابالون
core binder	ماده چسبی که برای تقویت به ماسه ریخته گری اضافه میشود
berm	خاکریزی پله مانندی که در دو طرف کانال به صورت مورب ریخته میشود
geomancer	کسیکه بادیدن خاک ریخته شده در روی زمین فال میگیرد
platen	صفحه پهن فلز قالب ریزی و ریخته گری نورد ماشین تحریر و غیره
bloodstained	خون الود خون ریخته
bloodstain	خون الود خون ریخته
transposition system	سیستم رمز با استفاده ازحروف در هم ریخته سیستم رمز در هم

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com