Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
heavy oil	روغن سنگین
Other Matches
oil dent	شیار ورود روغن یا سوراخ عبور روغن
oils	روغن کاری کردن روغن ساختن
oil	روغن کاری کردن روغن ساختن
oiling	روغن کاری کردن روغن ساختن
air cooled oil cooler	نوعی خنک کننده روغن که ازجریان هوا برای خنک کردن روغن استفاده میکند
creosoted	روغن قیر روغن قطران
oil can	حلب روغن , روغن دان
creosotes	روغن قیر روغن قطران
cutting oil	روغن سردکننده روغن برش
creosote	روغن قیر روغن قطران
creosoting	روغن قیر روغن قطران
heavy lift	حمل و نقل هوایی سنگین واحد حمل و نقل هوایی سنگین
weighty	سنگین
pressure	سنگین
pressured	سنگین
high proof	سنگین
pressures	سنگین
staid	سنگین
weightiest	سنگین
logy	سنگین
saturnine	سنگین
burdensome	سنگین
extensive	سنگین
heftier	سنگین
heftiest	سنگین
hefty	سنگین
laden	سنگین پر
ponderous	سنگین
weightier	سنگین
pressuring	سنگین
exacting	سنگین
lumpier	سنگین
lumpiest	سنگین
lumpy	سنگین
stodgy	سنگین
waterlogged	سنگین
heavy water	اب سنگین
heavy	دل سنگین
heavy	سنگین
heft	سنگین
heaviest	سنگین
heavies	سنگین
heaviest	دل سنگین
heavier	دل سنگین
heavy footed	دل سنگین
lumpish	سنگین
navol	اب سنگین
carking	سنگین
hard water	اب سنگین
heavies	دل سنگین
weight ton	تن سنگین
weighted	سنگین
hulky	سنگین
unwieldy	سنگین
cloggy	سنگین
largo a	سنگین
loggy	سنگین
massively	سنگین
onerous	سنگین
massive	سنگین
lumberingly	سنگین
mim	سنگین
overweight	سنگین تر از حد
cumbersome	سنگین
heavier	سنگین
gravitated	سنگین کردن
gravitate	سنگین کردن
encumbered	سنگین کردن
heavy alloy	الیاژ سنگین
heavy arm	سلاح سنگین
hard colors	رنگهای سنگین
heavy armed	سنگین اسلحه
gravity abutment	گرانپایه سنگین
naphtha	بنزین سنگین
gravitating	سنگین کردن
stodgy	سنگین وکندرو
demure	جدی سنگین
mackinaw	کت کوتاه و سنگین
encumber	سنگین کردن
grave	موقر سنگین
gravitates	سنگین کردن
to weigh heavy	سنگین بودن
loads	سنگین کردن
encumbering	سنگین کردن
load	سنگین کردن
heavy artillery	توپخانه سنگین
encumbers	سنگین کردن
grand opera	اپرای سنگین
millstone	بار سنگین
heavy metal	فلز سنگین
heavy goods	کالاهای سنگین
sober	سنگین موقر
soberly	سنگین موقر
gravest	موقر سنگین
graves	موقر سنگین
heavy hydrogen	هیدروژن سنگین
heavy hended	سنگین دست
heavy petroleum	نفتخام سنگین
heavyweights	سنگین وزن
heavy concrete	بتن سنگین
heavyweight	بزرگ و سنگین
heavyweight	سنگین وزن
slam	ضربت سنگین
heavyweights	بزرگ و سنگین
slammed	ضربت سنگین
slamming	ضربت سنگین
slams	ضربت سنگین
heavy industry	صنایع سنگین
heavy industries	صنایع سنگین
millstones	بار سنگین
sledgehammer	چکش سنگین
sledgehammers	چکش سنگین
heavy drop	بارریزی سنگین
colored crystal	بلور سنگین
emcumber	سنگین کردن
hard of hearing	سنگین گوش
profound sleep	خواب سنگین
light heavyweight	نیم سنگین
sadiron	اتوی سنگین
clumps	ضربه سنگین
clumping	ضربه سنگین
loggy	سنگین در فکروحرکت
deep mourning	عزاداری سنگین
clumped	ضربه سنگین
clump	ضربه سنگین
weight	سنگین کردن
clogs	: سنگین کردن
clogged	: سنگین کردن
clog	: سنگین کردن
high proof spirit	عرق سنگین
preponderate	سنگین تر بودن
incumber	سنگین کردن
centrosphere	سنگین کره
outbalance	سنگین تر بودن از
ham handed	سنگین دست
ham-fisted	سنگین دست
gravely	بطور سنگین
overburdensome	زیاد سنگین
overpoise	سنگین تر بودن از
heavy handed	سنگین دست
heavy-handed	سنگین دست
behave prettily	سنگین باش
ham fisted	سنگین دست
heavy particle	ذره سنگین
baryon	ذره سنگین
overweigh	سنگین تر بودن از
light heavy	نیم سنگین
d. of hearing	سنگین گوش
overbalancing	سنگین تر بودن از
overbalances	سنگین تر بودن از
to sit heavy on the stomach	سنگین بودن
high dollar value	سنگین قیمت
be off hand with someone <idiom>	سر سنگین بودن
slugfest	مسابقه سنگین
heavyish	سنبته سنگین
heavyish	کمی سنگین
dull	کند سنگین
heavy weight	سنگین وزن
titan crane	جرثقیل سنگین
dulled	کند سنگین
duller	کند سنگین
dullest	کند سنگین
dulling	کند سنگین
dulls	کند سنگین
heavy soil	خاک سنگین
to pound a long	سنگین رفتن
heavy shapes	پروفیلهای سنگین
high interest	بهره سنگین
heavy traffic	ترافیک سنگین
dense traffic	ترافیک سنگین
burdens	سنگین بارکردن
burden	سنگین بارکردن
laden	سنگین بار
traffic congestion	راهبندان سنگین
tie-up	راهبندان سنگین
overbalanced	سنگین تر بودن از
fuller	سنگین کننده
high polymer	بسپار سنگین
overbalance	سنگین تر بودن از
unguent	روغن
oils	روغن
dopes	روغن
ghee	روغن
clurified or run butter	روغن
oiling	روغن
lubricant	روغن
oil groove	روغن رو
lubricants	روغن
dope	روغن
bandoline	روغن مو
brilliantine	روغن مو
unction	روغن
sebaceous humour	روغن
bandolin	روغن مو
oil can	روغن زن
ghi	روغن
pomade	روغن سر
butters	روغن
ointment	روغن
grease	روغن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com