English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 26 (3 milliseconds)
English Persian
transpire رویدادن
transpired رویدادن
transpires رویدادن
transpiring رویدادن
Other Matches
coincided باهم رویدادن
coincides باهم رویدادن
coinciding باهم رویدادن
coincide باهم رویدادن
recurrence رویدادن مجدد
recurrences رویدادن مجدد
enable اجازه رویدادن چیزی
enables اجازه رویدادن چیزی
enabling اجازه رویدادن چیزی
blocks توقف رویدادن چیزی
blocked توقف رویدادن چیزی
block توقف رویدادن چیزی
enabled اجازه رویدادن چیزی
preventive آنچه مانع رویدادن چیزی شود
preventative آنچه سعی در توقف رویدادن چیزی شود
open آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
opens آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
opened آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
dead کلیدهای صفحه کلید که باعث رویدادن یک عمل می شوند مثل Shift
preventive بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
preventative بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
reactive mode حالت پردازش کامپیوتر که در آن هر ورودی کاربر باعث رویدادن چیزی میشود ولی پاسخ سریع داده نمیشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com