English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
recurrence رویدادن مجدد
recurrences رویدادن مجدد
Other Matches
charges ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
transpiring رویدادن
transpires رویدادن
transpired رویدادن
transpire رویدادن
re endorsement پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
coincides باهم رویدادن
coincide باهم رویدادن
coincided باهم رویدادن
coinciding باهم رویدادن
blocked توقف رویدادن چیزی
block توقف رویدادن چیزی
blocks توقف رویدادن چیزی
enable اجازه رویدادن چیزی
enabled اجازه رویدادن چیزی
enables اجازه رویدادن چیزی
enabling اجازه رویدادن چیزی
preventive آنچه مانع رویدادن چیزی شود
regenerated 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
preventative آنچه سعی در توقف رویدادن چیزی شود
open آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
opens آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
opened آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
dead کلیدهای صفحه کلید که باعث رویدادن یک عمل می شوند مثل Shift
preventive بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
preventative بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
reactive mode حالت پردازش کامپیوتر که در آن هر ورودی کاربر باعث رویدادن چیزی میشود ولی پاسخ سریع داده نمیشود
further on مجدد
furthermore مجدد
reflorescence مجدد
further مجدد
renewed مجدد
furthers مجدد
furthering مجدد
furthered مجدد
seconded مجدد
second مجدد
seconds مجدد
seconding مجدد
reebtry ورود مجدد
reebtry دخول مجدد
regelation انجماد مجدد
recounts شمارش مجدد
reebtry تملک مجدد
reeducation تربیت مجدد
recounting شمارش مجدد
revisits ملاقات مجدد
revisiting ملاقات مجدد
revisited ملاقات مجدد
revisit ملاقات مجدد
reoccur فهور مجدد
recounted شمارش مجدد
rallies اجتماع مجدد
rallied اجتماع مجدد
reinterpretation تفسیر مجدد
reintegration استقرار مجدد
regeneracy تولید مجدد
reinsurance بیمه مجدد
reassurance اطمینان مجدد
reinfection عفونت مجدد
rally اجتماع مجدد
reorganization سازماندهی مجدد
recount شمارش مجدد
reenlistment سربازگیری مجدد
reentrance دخول مجدد
renegotiation مذاکره مجدد
reexport صادرات مجدد
renascence زندگی مجدد
remotion حرکت مجدد
reorganization تشکیلات مجدد
reformat فرمت مجدد
replenishing پرکردن مجدد
reconditioning تعمیر مجدد
replenishes پرکردن مجدد
replenished تدارک مجدد
replenished پرکردن مجدد
replenish تدارک مجدد
replenish پرکردن مجدد
subdivisions تقسیم مجدد
subdivision تقسیم مجدد
crossecheck مقابله مجدد
remands بازداشت مجدد
replenishes تدارک مجدد
after shrinkage انقباض مجدد
recreation خلق مجدد
recreations خلق مجدد
reassurances اطمینان مجدد
restatement بیان مجدد
restatements بیان مجدد
reinforcement وضع مجدد
reproduction تولید مجدد
reproductions تولید مجدد
replenishing تدارک مجدد
re attachment توقیف مجدد
remanding بازداشت مجدد
reconviction محکومیت مجدد
reissuing چاپ مجدد
reissues چاپ مجدد
reissued چاپ مجدد
reissue چاپ مجدد
recoupment کسب مجدد
recrystallization تبلور مجدد
rededication اهدا مجدد
rededication تقدیم مجدد
reconveyance اعاده مجدد
reconversion گرایش مجدد
re claim تقاضای مجدد
remanded بازداشت مجدد
remand بازداشت مجدد
re establishment تاسیس مجدد
reactivation فعالیت مجدد
reallocation تخصیص مجدد
reapparition فهور مجدد
recaption توقیف مجدد
recompile کامپایل مجدد
redirection راهنمایی مجدد
retrials محاکمه مجدد
resale حراج مجدد
reloaded بارکردن مجدد
resupply اماد مجدد
reloaded پر کردن مجدد
re election انتخاب مجدد
reload بارکردن مجدد
repayment پرداخت مجدد
reshipment حمل مجدد
repayments پرداخت مجدد
reloading پر کردن مجدد
resurvey بررسی مجدد
retrials ازمایش مجدد
retrial محاکمه مجدد
retrial ازمایش مجدد
readjustments سازگاری مجدد
readjustment سازگاری مجدد
reloads بارکردن مجدد
reloads پر کردن مجدد
resale فروس مجدد
reloading بارکردن مجدد
resorption مکیدن مجدد
restart شروع مجدد
rehearsals تکرار مجدد
rehearsal تکرار مجدد
regenerating تولید مجدد
regenerates تولید مجدد
regenerated تولید مجدد
regenerate تولید مجدد
rearrangements ترتیب مجدد
redraw رسم مجدد
redrawing رسم مجدد
resurgence طغیان مجدد
redistribution توزیع مجدد
repaint رسم مجدد
retread process تعمیر مجدد
redrew رسم مجدد
reversion ترجمه مجدد
redraws رسم مجدد
redrawn رسم مجدد
rearrangement ترتیب مجدد
reorganized تشکیلات مجدد
restoration استقرار مجدد
reporduce تولید مجدد
reload پر کردن مجدد
comeback دستیابی مجدد
republication انتشار مجدد
rerun اجرای مجدد
re-examination بازپرسی مجدد
comebacks دستیابی مجدد
re examination بازپرسی مجدد
re-ran نمایش مجدد
re-run نمایش مجدد
re-election انتخاب مجدد
retaking گرفتن مجدد
remarriages ازدواج مجدد
remarriage ازدواج مجدد
retakes گرفتن مجدد
retaken گرفتن مجدد
retake گرفتن مجدد
re-runs نمایش مجدد
re-running نمایش مجدد
reorganizing سازماندهی مجدد
reorganises سازماندهی مجدد
reorganising تشکیلات مجدد
reorganises تشکیلات مجدد
reorganised سازماندهی مجدد
reorganising سازماندهی مجدد
reorganize تشکیلات مجدد
reorganised تشکیلات مجدد
reorganize سازماندهی مجدد
revaluation ارزیابی مجدد
revaluation بهاگذاری مجدد
retransmission ارسال مجدد
reorganized سازماندهی مجدد
retransmission مخابره مجدد
reorganizes تشکیلات مجدد
reorganizes سازماندهی مجدد
reorganizing تشکیلات مجدد
reconditioning شرطی کردن مجدد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com