Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 116 (6 milliseconds)
English
Persian
stochatic procedures
رویههای اتفاقی
Other Matches
rigid concrete pavements
رویههای صلب بتنی
error recovery procedures
رویههای ترمیم خطا
casual
[not planned]
<adj.>
اتفاقی
coincidental
<adj.>
اتفاقی
incidental
<adj.>
اتفاقی
contingent
[accidental]
<adj.>
اتفاقی
stochastical
<adj.>
اتفاقی
chancy
اتفاقی
chanciest
اتفاقی
chancier
اتفاقی
eventual
اتفاقی
occasional
اتفاقی
contingency
اتفاقی
contingencies
اتفاقی
stochastic
<adj.>
اتفاقی
flukey
اتفاقی
extrinsic
اتفاقی
even tual
اتفاقی
chanceful
اتفاقی
casuale
اتفاقی
pick up
<idiom>
اتفاقی
adventive
اتفاقی
adventitiouse
اتفاقی
accidentalism
اتفاقی
adventitious
<adj.>
اتفاقی
episodical
اتفاقی
episodic
اتفاقی
accident
اتفاقی
haphazardly
اتفاقی
random
<adj.>
اتفاقی
accidental
<adj.>
اتفاقی
haphazard
<adj.>
اتفاقی
randomly
اتفاقی
accidents
اتفاقی
chanced
اتفاقی
chances
اتفاقی
chance
اتفاقی
casualness
اتفاقی
casual
اتفاقی
fluky
اتفاقی
fortuitous
<adj.>
اتفاقی
chancing
اتفاقی
windfall gains
منافع اتفاقی
coincidentally
<adv.>
بطور اتفاقی
windfall loss
زیان اتفاقی
incidental works
کارهای اتفاقی
fortuitously
<adv.>
بطور اتفاقی
incidental expenses
مخارج اتفاقی
incidental learning
یادگیری اتفاقی
incidental memory
حافظه اتفاقی
incidentals time
زمان اتفاقی
windfall profits
سود اتفاقی
come across
<idiom>
اتفاقی دیدن
accidentally
<adv.>
بطور اتفاقی
accidently
<adv.>
بطور اتفاقی
as it happens
<adv.>
بطور اتفاقی
incidentally
<adv.>
بطور اتفاقی
at random
<adv.>
بطور اتفاقی
by accident
<adv.>
بطور اتفاقی
by a coincidence
<adv.>
بطور اتفاقی
by chance
<adv.>
بطور اتفاقی
stretch a point
<idiom>
اتفاقی پذیرفتن
by happenstance
<adv.>
بطور اتفاقی
by hazard
<adv.>
بطور اتفاقی
crop up
<idiom>
اتفاقی پدیدارشدن
incidental errors
خطاهای اتفاقی
chromatic
تصادفی اتفاقی
accidental error
خطای اتفاقی
randomly
اتفاقی الکی
casual labour
کارگر اتفاقی
adventitiously
بطور اتفاقی
accidentalness
حالت اتفاقی
accidental war
جنگ اتفاقی
accidental reinforcement
تقویت اتفاقی
circumstantial evidence
اماره اتفاقی
contingent liability
بدهی اتفاقی
random
اتفاقی الکی
fortuitcus fault
نقص اتفاقی
fortuitcus distortion
اعوجاج اتفاقی
stochastic process
فرایند اتفاقی
fortuitousness
اتفاقی بودن
happenstance
وقایع اتفاقی
contingent profit
سود اتفاقی
hazardous
معاملات قماری اتفاقی
chars
کار روزمزد و اتفاقی
accidental sepcies
گونه های اتفاقی
charring
کار روزمزد و اتفاقی
jitter
حرکت نامنظم اتفاقی
by accident or d.
بطور اتفاقی یا عمدی
accidental fall
ضربه فنی اتفاقی
char
کار روزمزد و اتفاقی
chare
کار روزمزد و اتفاقی
sideshows
موضوع فرعی انحراف اتفاقی
to happen to somebody
برای کسی اتفاقی
[بد]
افتادن
accident damage to property
خسارت اتفاقی وارده بردارایی
sideshow
موضوع فرعی انحراف اتفاقی
randomize
بصورت اتفاقی یا تصادفی در اوردن
come hell or high water
<idiom>
هیچ فرقی نمیکنه چه اتفاقی بیافته
It was a mere accident that we met.
ملاقات ما کاملا تصادفی ( اتفاقی ) بود
randomly
بی منظوری پیشامد اتفاقی همینطوری الله بختکی
random
بی منظوری پیشامد اتفاقی همینطوری الله بختکی
drop a hint
<idiom>
فاش کردن اتفاقی یک چیز خیلی جزئی
His coming here was quite accidental.
آمدن اوبه اینجا کاملا" اتفاقی بود
fortuitism
اعتقادباینکه انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده
reportable incident
اتفاقی که قانونا باید گذارش داده شود
I'm dying to know what happened.
خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
wait up for
<idiom>
به رختخواب نرفتن تا اینکه کسی برسد یا اتفاقی بیافتد
chance medley
ادم کشی اتفاقی که باسوء قصدنبوده وغیرعمدی هم نبوده است
fortuist
کسیکه معتقداست که انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده است
Can count on the fingers of one hand
<idiom>
رخ دادن اتفاقی به تعداد انگشتان دست
[اتفاق نادر و به دفعات محدود]
dead
دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت
fumble
از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumbles
از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumbled
از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
gold washing
شستن طلائی
[نوعی سفیدگری مرسوم در افغانستان که با رنگزدائی فرش های قرمز، آنرا بصورت ترکیبی اتفاقی از رنگ های زرد و نارنجی در می آورد. این نوع زمینه رنگی، مورد علاقه بعضی از خریداران اروپایی می باشد.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com