Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (2 milliseconds)
English
Persian
peasde
روی دوپا ایستادن اسب
Other Matches
biped
حیوان دوپا
bipeds
حیوان دوپا
plantigrade
جانور دوپا
jumps
پرش به هوا با هر دوپا
jumped
پرش به هوا با هر دوپا
jump
پرش به هوا با هر دوپا
wyvern
اژدهای افسانهای بالدار دوپا
tucking
پای عقبی را پشت پای جلویی بردن پیش از فشار با هر دوپا
tucks
پای عقبی را پشت پای جلویی بردن پیش از فشار با هر دوپا
tuck
پای عقبی را پشت پای جلویی بردن پیش از فشار با هر دوپا
seogi
ایستادن
ceased
ایستادن
aby
ایستادن
abye
ایستادن
ceases
ایستادن
ceasing
ایستادن
to stand by
ایستادن
to come to a stand
ایستادن
cease
ایستادن
abides
ایستادن
to fetch up
ایستادن
abided
ایستادن
be under way
ایستادن
stops
ایستادن
stop
ایستادن
stopping
ایستادن
stand
ایستادن
stopped
ایستادن
outstand
بیشتر ایستادن
to stand behind
پشت سر ایستادن
stagnating
از جنبش ایستادن
stagnates
از جنبش ایستادن
stagnated
از جنبش ایستادن
haktari seogi
ایستادن لک لک وار
hustings
جای ایستادن و
heisoku daeh
ایستادن خبردار
kiba dachi
ایستادن سوارکارانه
to stand at gaze
خیره ایستادن
haehiji daeh
ایستادن ازاد
bail up
ایستادن دراختیارغارتگر
ap seogi
ایستادن معمولی
moa seogi
خبردار ایستادن
pyeonhi seogi
موازی ایستادن
lineup
به صف ایستادن تیم
shiko dachi
ایستادن دایرهای
team line up
به صف ایستادن تیم
basophobia
هراس از ایستادن
lie off
دور ایستادن
draw up
سیخ ایستادن
fudo dachi
محکم ایستادن
stagnate
از جنبش ایستادن
To come to a halt(standstI'll).
ازحرکت ایستادن.
line-up
به ترتیب ایستادن
line up
به ترتیب ایستادن
queue
در صف گذاشتن در صف ایستادن
queued
در صف گذاشتن در صف ایستادن
To stand in a queue (line).
توی صف ایستادن
queueing
در صف گذاشتن در صف ایستادن
queues
در صف گذاشتن در صف ایستادن
line-ups
به ترتیب ایستادن
to come to a stop
ایستادن
[مهندسی]
to stand in the gap
دررخنه ایستادن
standing room
جای ایستادن
hunker
سرپا ایستادن
to stand fast
محکم ایستادن
neko ashi dachi
ایستادن گربه سان
koa seogi
ایستادن قلاب وار
to queue
[line]
up for tickets
برای بلیط در صف ایستادن
to stop
[doing something]
ایستادن
[از انجام کاری]
joo choo seogi
ایستادن اسب سواری
kukutsu dachi
ایستادن در مقابل حریف
to stand at
[by]
the window
کنار پنجره ایستادن
to stand by
ایستادن وتماشا کردن
to stand by one's promise
سر قول خود ایستادن
to stand one's ground
بر سر دلیل خود ایستادن
to stand across the road
درمیان جاده ایستادن
to kick ones heels
چشم براه ایستادن
zenkatsu dachi
ایستادن متمایل به جلو
To stand to attention.
خبر دار ایستادن
to come to a
بحالت خبردار ایستادن
To stand firm. To stick to ones gun.
سفت وسخت ایستادن
sanchin dachi
ایستادن ساعت شنی
To stand like rock .
مانند کوه ایستادن
To keep ones word. To stand by ones promise .
سر قول خود ایستادن
to stick to one's word
سر قول خود ایستادن
stance
طرز ایستادن درتوپزنی
line up
ردیف ایستادن تیم
abide by one's word
سر قول خود ایستادن
anchor
ایستادن در دریا مهاری
stopovers
در وسط راه ایستادن
stopover
در وسط راه ایستادن
line-up
ردیف ایستادن تیم
line-ups
ردیف ایستادن تیم
stances
طرز ایستادن درتوپزنی
stand-up
روی پا ایستادن ایستاده
stand up
روی پا ایستادن ایستاده
ground
محل ایستادن توپزن
stops
ایستادن توقف کردن
stopped
ایستادن توقف کردن
stopping
ایستادن توقف کردن
stop
ایستادن توقف کردن
anchoring
ایستادن در دریا مهاری
beom seogi
گربه سان ایستادن
anchors
ایستادن در دریا مهاری
baro jireugi
ضربه دست مخالف ایستادن
stand
طرز یا محل ایستادن کمانگیر
away
خارج از نقطه ایستادن توپ زن
station
محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
to stop short
یک مرتبه ایستادن یا مکث کردن
toe stand
ایستادن ژیمناست روی نوک پا
picket
جلوکسی راه رفتن یا ایستادن
stations
محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
picketed
جلوکسی راه رفتن یا ایستادن
stationed
محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
stance
طرز ایستادن در گوی زنی
float
شناور ساختن روی اب ایستادن
bandae jireugi
ضربه دست موافق ایستادن
ap joo choom
ایستادن اسب سواری بجلو
to stick to one's guns
پای کاری محکم ایستادن
statgnate
از جنبش ایستادن گندیده شده
to stand by oneself
روی پای خود ایستادن
floated
شناور ساختن روی اب ایستادن
floats
شناور ساختن روی اب ایستادن
to kick one's heels
چشم براه ایستادن منتظرایستادن
stances
طرز ایستادن در گوی زنی
pickets
جلوکسی راه رفتن یا ایستادن
out of one's ground
تجاوز توپزن از محل ایستادن
kilian position
وضع ایستادن دواسکیت بازرقصنده درکنار هم
narani seogi
ایستادن موازی پاها همعرض شانه
ido not feel my legs
نیروی ایستادن یا راه رفتن ندارم
stalling
جای ایستادن اسب در طویله اخور
stances
طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
stance
طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
stall
جای ایستادن اسب در طویله اخور
To stand at attention(ease).
بحالت آماده باش ( آزاد ) ایستادن ( ؟ رآمدن )
backdrops
پرش و افتادن به پشت بادست و پا در هوا و ایستادن
technical foul
بازی با توپ واترپولو در حال ایستادن کف استخر
backdrop
پرش و افتادن به پشت بادست و پا در هوا و ایستادن
safety island
سکوی وسط خیابان برای ایستادن پیاده رو
coach's box
محل ایستادن مربی در پایگاه 1 و 3 بیس بال
eaves droper
مسئول بگوش ایستادن استراق سمع کننده
veronica
ایستادن و ردکردن گاو از کناربا حرکت شنل
toe raise
تمرین ایستادن و بلند کردن بدن روی نوک پا
to go backpacking
سرجاده ایستادن و با شست جهت خود را نشان دادن
non striker
توپزنی که با وجود ایستادن جلو میله ضربه نمیزند
hitchhike
سرجاده ایستادن وباشست جهت خود را نشان دادن
to hitch
سرجاده ایستادن و با شست جهت خود را نشان دادن
groundage
حقی که بابت ایستادن کشتی درلنگرگاه گرفته میشود حق لنگراندازی
Eavesdrop
فالگوش ایستادن، استراق سمع کردن، یواشکی حرفهای دیگران را شنیدن
Berlin
کالسکهی چهارچرخهای که در عقب آن رکابی برای ایستادن یک مستخدم وجود دارد
poomse
نتیجه حرکت فکری ارادی باتوجه به ایستادن سرعت شتاب و نیروی اولیه
musub duchi
موسوب داچی ایستادن بگونه ایکه پاشنه پاها به هم چسبیده و پنجه ها به اندازه 54 درجه زاویه داشته باشند
bail out
کنار رفتن توپ زن از محل ایستادن برای حفافت ازضربه توپ
postures
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
to listen to reason
بحرف حساب گوش دادن بحرف ایستادن
To stand at the salute.
بحالت سلام ایستادن (سلام نظامی )
straddles
گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
straddled
گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
straddle
گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com