Dictiornary-Farsi | رگبار از راست یا از چپ | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
battery left	رگبار از راست یا از چپ


Other Matches

streams	نوعی روش تیرانداز خودکار واجرای رگبار در تیراندازیها رگبار مخلوط
streamed	نوعی روش تیرانداز خودکار واجرای رگبار در تیراندازیها رگبار مخلوط
stream	نوعی روش تیرانداز خودکار واجرای رگبار در تیراندازیها رگبار مخلوط
rafale	رگبار توپ رگبار گلوله
dexiotropic	واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
dexiotropous	واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
attention to port	احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
The main road bears to the right.	این جاده اصلی به کمی راست [مورب در سمت راست] ادامه دارد.
bi directional	چاپگری که میتواند حروف را از چپ به راست و از راست به چپ با توجه به حرکت نوک به جلو و عقب روی صفحه چاپ کند.
one two	ضربههای چپ و راست ضربه چپ با هوک راست
orthotropous	دارای تخمک راست راست اسه
To lead an idle life.	راست راست راه رفتن ( ول بیکار )
plain dealing	معامله راست حسینی راست باز
off	خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت
half face	نیم به راست راست یانیم به چپ چپ
columnleft	فرمان ستون به چپ چپ یا به راست راست
hail shower	رگبار
showering	رگبار
showers	رگبار
shower	رگبار
showered	رگبار
cloudbursts	رگبار
cloudburst	رگبار
salvoes	رگبار
salvo	رگبار
volleyed	رگبار
volley	رگبار
bursts	رگبار
cloud burst	رگبار
burst	رگبار
volleys	رگبار
volleying	رگبار
spate	سیلاب رگبار
long burst	رگبار بلند
spring shower	رگبار بهاری
rainy	تر رگبار گرفته
cyclic	مسلسل رگبار
short burst	رگبار کوتاه
salvo fire	اتش رگبار
first salvo	اولین رگبار
salvo	اتش رگبار
electron shower	رگبار الکترونی
salvoes	اتش رگبار
rafale	رگبار مسلسل
hailstorms	طوفان یا رگبار تگرگ
pash	رگبار تند باریدن سر
meteoric shower	رگبار تیر شهاب
hailstorm	طوفان یا رگبار تگرگ
meteor shower	رگبار تیر شهاب
thundershower	رگبار همراه با رعد وبرق
burst interval	فاصله ترکش گلوله ها در یک رگبار
underhook	گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
strafed	با هواپیما زیر رگبار مسلسل وتوپ گرفتن
strafes	با هواپیما زیر رگبار مسلسل وتوپ گرفتن
strafe	با هواپیما زیر رگبار مسلسل وتوپ گرفتن
scat	مالیات صدای پاره شدن چیزی رگبار باران
side step	فرمان یک قدم به چپ یا به راست برداشتن یک قدم به چپ یا به راست
right justify	هم تراز کردن از راست تنظیم کردن از راست
guide left	فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
half left	فرمان نیم به چپ چپ یا نیم به راست راست
right	راست
erected	راست
plain dealing	راست
erecting	راست
straightest	راست
plain spoken	یر راست
sheer	یک راست
straightforward	راست
straightforward	رک سر راست
right face	به راست راست
right back	بک راست
rectilineal	راست خط
outspoken	رک و راست
pricks	راست
on end	راست
pricking	راست
right turn	به راست راست
right footed	راست پا
pricked	راست
beeline	خط راست
plumply	سر راست
upright	راست
straight	راست
prick	راست
erect	راست
straighter	راست
erects	راست
dextrorotatory	راست بر
directly	سر راست
turnabout	به راست راست
turnabouts	به راست راست
truest	راست
uninhibited	رک و راست
up front	رک و راست
wooden	راست
wrapover dress	راست
wrapover skirt	راست
wrapover top	راست
bolt upright	راست
vertically	راست
true	راست
bee line	خط راست
dextrogyrous	راست بر
vertical beam	راست رو
freehearted	رک و راست
forthrights	سر راست
candid	راست
four-square	رک و راست
righting	راست
truer	راست
straightish	سر راست
apeak	راست
blankly	سر راست
straightish	راست
righted	راست
orthotropism	راست رویی
clockwise rotation	گردش به راست
orthopterous	راست بال
outside right	گوش راست
erective	راست کننده
partially true	تا یک اندازه راست
antiform	شکل راست
as the crow files	بخط راست
backstitch	کوک چپ و راست
orthopteran	راست بال
cross brace	بادبند چپ و راست
dextrorotatory	راست گردان
dextrosal	راست گرد
erectile	راست شدنی
ingenuousness	راست بازی
erectile	راست کردنی
in round numbers 00	سر راست 001تا
eton collan	یقه راست
eyes right	نظر به راست
fastigiate	راست بالارونده
open heartedness	راست بازی
orthognathous	راست ارواره
deasil	طرف راست
deskew	راست کردن
dexter	در طرف راست
orthoptera	راست بالان
dextrad	راست سویه
dextrality	راست برتری
partially true	فی الجمله راست
dextrogyrous	راست گردان
orthogonal	راست گوشه
grape sugar	گلوکز راست بر
point device	کاملا راست
rotation in a clockwise direction	گردش به راست
the parting on the right	فرق سر به راست
come clean <idiom>	راست گفتن
A straightforward answer.	جواب سر راست
To become straight.	راست شدن
hard shouder	شانه راست
Is it true that. . . ?	راست است که ...؟
right atrium	آتریوم راست
verisimilitude	راست نمایی
to tell the truth	راست گفتن
to spoke the t.	راست گفتن
to sit up	راست نشستن
to come to good	راست امدن
straight stairs	پلکان راست
straight out	راست حسینی
straight bow	کمان راست
to the right <adv.>	سمت راست
on the right <adv.>	سمت راست
right <adv.>	سمت راست
cross-brace	بادبند چپ و راست
Z-twist [Z-spun]	راست تاب
set right	راست کردن
it never rains but it pours <idiom>	چپ و راست بد آوردن
to make a turn to the left [right]	به چپ [راست] پیچیدن
to turn left [right]	به چپ [راست] پیچیدن
truthful <adj.>	راست [با حقیقت]
speak the trurh	راست گفتن
sit up	راست نشستن
simon pure	راست حسینی
right handed	راست دست
right handed	در سمت راست
right halfback	هافبک راست
right half back	نگهبان راست
right flank	سمت راست
right flank	جناح راست
right hand	دست راست
right arm	دست راست
right angled parallelogram	راست گوشه
right angled	راست گوشه
rectus	ماهیچه راست
rectification	راست گردانی
ragged right	راست ناهموار
right justification	هم ترازی راست
ragged left alignment	هم ترازی راست
prink	راست کردن
right handed	راست گرد
round unvarnished tale	راست حسینی
round unvarnished tale	حرف سر راست
righty	راست دست
rightmost	راست ترین
rightmost	سمت راست
rightism	راست گرایی