Dictiornary-Farsi | ریخته گری پوستهای | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 185 (9 milliseconds)

English	Persian
shell casting	ریخته گری پوستهای


Search result with all words

shell molding type foundry	ریخته گری نوع قالب گیری پوستهای
Other Matches

pellicular	پوستهای
shell roof	بام پوستهای
membrane curing	گیرش پوستهای
film cutout	فیوز پوستهای
shell mould	قالب گرفتن پوستهای
sell molding	قالب گیری پوستهای
shell molding machine	دستگاه قالب گیری پوستهای
shell molding process	فرایند قالب گیری پوستهای
shell moulded casting	قطعه ریختگی قالب گیری پوستهای
mis run casting	ریخته گری ناقص ریخته گری نادرست
ladle crane	جراثقال پاتیل ریخته گری جراثقال چمچه ریخته گری
moulder	ریخته گر
besprent	ریخته
cast copper	مس ریخته گی
brass founder	ریخته گر
hot topping	ریخته گی
metal founder	ریخته گر
disorganized	در هم ریخته
foundry man	ریخته گر
casting	ریخته گی
caster	ریخته گر
founder	ریخته گر
foundered	ریخته گر
foundering	ریخته گر
founders	ریخته گر
skinned	پوسته ریخته گی
skin	پوسته ریخته گی
skinning	پوسته ریخته گی
skins	پوسته ریخته گی
molten	ریخته ریختگی
potted	در کوزه ریخته
cast concrete	بتن ریخته گی
investment foundry	ریخته گی بسته
investment castings	ریخته گی بسته
iron foundry	ریخته گی اهن
castellated nut	مهره ریخته گی
group casting	ریخته گری
cast steel	فولاد ریخته گی
cast metal	فلز ریخته گی
cast glass	شیشه ریخته گی
cast crystal	بلور ریخته
chuted concrete	بتن ریخته گی
moulding	ریخته گری
foundries	ریخته گری
precast	پیش ریخته
sheet asphalt	اسفالت ریخته
founds	ریخته گری
found	ریخته گری
wild and woolly	درهم ریخته
founding	ریخته گری
casting	قطعه ریخته گی
casting	ریخته گری
foundry	ریخته گری
foundry pit	چاله ریخته گری
foundry sand	ماسه ی ریخته گری
eruptive rock	سنگ بیرون ریخته
group teaming	ریخته گری گروهی
injection molding	ریخته گری تزریقی
group casting	ریخته گری گروهی
foundry practice	تکنیک ریخته گری
foundry cupola	کوپول ریخته گری
fusion casting	ریخته گری ذوبی
ingot casting	ریخته گری شمش
grey iron foundry	ریخته گری خاکستری
foundry pit	جهنم ریخته گری
ejecta	مواد بیرون ریخته
investment castings	قطعات ریخته گی بسته
investment castings process	فرایند ریخته گی بسته
transfer molding	ریخته گری انتقالی
steel foundry	ریخته گری فولاد
trumpeted	قیف ریخته گری
sand casting	ریخته گری ماسهای
press casting	ریخته گری فشاری
precision casting	ریخته گری دقیق
pouring cup	قاشق ریخته گری
olio	مخلوط چیزدرهم ریخته
non ferrous casting	قطعه ریخته گی غیراهنی
mold	قالب ریخته گری
mis run casting	ریخته گری غلط
metal casting	ریخته گری فلز
machinery castings	ریخته گری ماشینی
loam castings	ریخته گری شنی
jakes	اشغال درهم ریخته
iron casting	ریخته گری اهن
metal foundry	ریخته گری فلزات
bottom pure ladle	پاتیل ریخته گری
pigs	اهن تازه ریخته
pigs	قالب ریخته گری
chuted concrete	بتن ریخته شده
composite casting	ریخته گری مرکب
compression molding	ریخته گری فشاری
pig	اهن تازه ریخته
pig	قالب ریخته گری
molds	قالب ریخته گری
forge	ریخته گری فلز
bottom casting	قطعات ریخته گی بسته
foundry ladle	پاتیل ریخته گری
art casting	ریخته گری صنعتی
debris	اشغال روی هم ریخته
plaster casts	ریخته گری گچی
plaster cast	ریخته گری گچی
molded	قالب ریخته گری
cast molding	قالبگیری ریخته گری
forges	ریخته گری فلز
trumpeting	قیف ریخته گری
trumpet	قیف ریخته گری
tumultuous	شلوغ بهم ریخته
cast steel	فولاد ریخته گری
die mold	فرم ریخته گی تزریقی
litter	زایمان ریخته وپاشیده
littered	زایمان ریخته وپاشیده
direct casting	ریخته گری مستقیم
down hill casting	ریخته گری مستقیم
moulds	قالب ریخته گری
moulded	قالب ریخته گری
mould	قالب ریخته گری
core sand	ماسه ریخته گری
littering	زایمان ریخته وپاشیده
litters	زایمان ریخته وپاشیده
potted	کوزه کرده ذدزفرف ریخته
pig bed	شن ویژه ریخته گری اهن
I am inundated with work.	هزار جور کارسرم ریخته
jetsam	کالاهای به دریا ریخته شده
rate of die casting	سرعت ریخته گری حدیدهای
pressure die casting	ریخته گری حدیدهای فشاری
slip casting	روش ریخته گری لغزشی
pressure casting	قطعه ریخته گری فشاری
steel casting	پروفیل فولادی ریخته گری
steel casting foundry	ریخته گری پروفیل فولاد
He has collected what the other person. <proverb>	هر چه این ریخته او جمع کرده.
press cast process	فرایند ریخته گری فشاری
pouring bay	کارگاه کوچک ریخته گری
pig casting machine	دستگاه ریخته گری شمش
top pour ladle	کفچه یا پاتیل ریخته گری
littery	ریخته و پاشیده درهم برهم
die casting machine	دستگاه ریخته گری حدیدهای
centrifugally cast pipe	لوله ریخته گی گریز از مرکز
ingot casting car	واگن ریخته گری شمش
continous casting method	روش ریخته گری دائمی
gravity die casting	ریخته گری حدیدهای ثقلی
die casting alloy	الیاژ ریخته گری حدیدهای
hot mold centrifugal casting process	فرایند ریخته گی گریز از مرکزگرم
green concrete	بتن تازه ریخته شده
group teaming plate	صفحه ریخته گری گروهی
continous casting plant	تاسیسات ریخته گری دائمی
core molding machine	دستگاه ریخته گری هسته
die casting process	فرایند ریخته گری حدیدهای
diecasting	ریخته گری با قالب فلزی
mallable casting	ریخته گری چکش خوار
brass and bronze foundry	ریخته گری برنج و برنز
lost wax process	ریخته گری با مدلهای مومی
dissarranged sentences test	ازمون جملههای درهم ریخته
dissected sentences test	ازمون جملههای درهم ریخته
dry sand casting	ریخته گری ماسهای خشک
direct chill casting	ریخته گری مستقیم تبریدی
foundry furnace	بوته یا کوره ریخته گری
foundry pig iron	اهن خام ریخته گری
It was a mess . Everything was scattered all over the place.	همه چیز ریخته وپاشیده بود
die0casting die	حدیده ریخته گری تحت فشار
She had let her hair down .	موهایش را ریخته بود روی شانه اش
centrifugal casting	ریخته گری گریز از مرکز سانتریفوژ
centrifugal casting machine	دستگاه ریخته گری گریز ازمرکز
centrifugal casting process	فرایند ریخته گری گریز ازمرکز
centrifugal casting process	طریقه ریخته گری گریز از مرکز
centrifugally cast concrete	بتن ریخته گی به روش گریزاز مرکز
pressure die casting process	فرایند ریخته گری حدیدهای فشاری
mallable iron foundry	ریخته گری اهن چکش خوار
overshot wheel	چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
pressure die casting machine	دستگاه ریخته گری حدیدهای فشاری
bullybeef	گوشت گاویکه درحلبی ریخته نگهدارند
sand casting	ریخته گری قطعات فلزی باقابهای ماسهای
die casting	ریختن فلزات تحت فشار ریخته گری حدیدهای
flotsam and jetsam	کالاهایی که توسط ناخدای کشتی به دریا ریخته شده
knuckle sprue	استخوانهای ریخته گری-فولادی که در داخل کانالهاباقی می ماند
slough	در لجن گیر افتادن پوست ریخته شده مار
kentledge	چدن یااهن ریخته مخصوص سنگین کردن ته کشتی یابالون
berm	خاکریزی پله مانندی که در دو طرف کانال به صورت مورب ریخته میشود
geomancer	کسیکه بادیدن خاک ریخته شده در روی زمین فال میگیرد
core binder	ماده چسبی که برای تقویت به ماسه ریخته گری اضافه میشود
platen	صفحه پهن فلز قالب ریزی و ریخته گری نورد ماشین تحریر و غیره
bloodstain	خون الود خون ریخته
bloodstained	خون الود خون ریخته
transposition system	سیستم رمز با استفاده ازحروف در هم ریخته سیستم رمز در هم