Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 204 (2 milliseconds)
English	Persian
pour	ریزش بلا انقطاع ومسلسل
poured	ریزش بلا انقطاع ومسلسل
pouring	ریزش بلا انقطاع ومسلسل
pours	ریزش بلا انقطاع ومسلسل
Other Matches
fallout prediction	محاسبه میزان ریزش اتمی پیش بینی ریزش
pillboxes	لانه توپ ومسلسل
pillbox	لانه توپ ومسلسل
slackest	انقطاع
slacks	انقطاع
interruptions	انقطاع
discontinuity	انقطاع
slack	انقطاع
discontinuities	انقطاع
stoppages	انقطاع
curtailment	انقطاع
cessation	انقطاع
stoppage	انقطاع
interruption	انقطاع
let-up	انقطاع
let up	انقطاع
let-ups	انقطاع
rupture	انقطاع
ruptures	انقطاع
rupturing	انقطاع
disruptive strength	استحکام انقطاع
continuance	تناوب بدون انقطاع
catarrh	ریزش
sprinkles	ریزش نم نم
overflown	ریزش
pour	ریزش
afflux	ریزش
poured	ریزش
pouring	ریزش
pours	ریزش
perfusion	ریزش
coryza	ریزش
effusion	ریزش
effusions	ریزش
affusion	ریزش
affution	ریزش
fox evil	ریزش مو
calvities	ریزش مو
come down	ریزش
defluxion	ریزش
depilation	ریزش مو
disembogue	ریزش
disemboguement	ریزش
affluxion	ریزش
abscission	ریزش
drencher	اب ریزش
chuct	ریزش
on the fly	ریزش
outflow	ریزش
outflows	ریزش
inset	: ریزش
insets	: ریزش
inpouring	ریزش
disengorgement	ریزش
sprinkled	ریزش نم نم
spill	ریزش
influxes	ریزش
diffusion	ریزش
precipitation	ریزش
overflow	ریزش
overflowed	ریزش
overflows	ریزش
chute	ریزش
influx	ریزش
rheumatism	ریزش
landslides	ریزش
spilled	ریزش
spilling	ریزش
spills	ریزش
fallout	ریزش
landslide	ریزش
chutes	ریزش
swoop [on]	ریزش [سر]
spray	ریزش
sprayed	ریزش
sprinkle	ریزش نم نم
gushes	ریزش
gushed	ریزش
gush	ریزش
psilosis	ریزش مو
sprays	ریزش
flux	ریزش
log chute	ریزش
spraying	ریزش
infusion	ریزش
infusions	ریزش
fail out	ریزش کردن
loss of hair	ریزش مو [پزشکی]
fall of rock	ریزش سنگ
lopecia	ریزش مو [پزشکی]
baldness	ریزش مو [پزشکی]
flush pipe	لوله ریزش
flow side	ریزش در شیب
instillation	ریزش تدریجی
drop inlet	دریچه ریزش
epiphora	اشک ریزش
fallout pattern	شکل ریزش
rock rubble	ریزش سنگ
drop manhole	دهانه ریزش
gleet	ریزش مخاط
ptyalism	ریزش خیو
pour point	نقطه ریزش
splotch	ریزش یا پاشیدن
pouring cup	قاشق ریزش
rate of pouring	سرعت ریزش
pouring gate	دریچه ریزش
pouring spout	ناودان ریزش
pouring nozzle	شیپوره ریزش
over flow	طغیان ریزش
outpour	بیرون ریزش
lachrymation	ریزش اشک
inflow	ریزش درونی
insti	ریزش تدریجی
alopecia	ریزش مو [پزشکی]
hair loss	ریزش مو [پزشکی]
intinction	ریزش القاء
mucorrhea	ریزش مخاط
pouring platform	سطح ریزش
drip loop	حلقه ریزش اب
slump	افت ریزش
splash	صدای ریزش
fallout	ریزش اتمی
outpouring	بیرون ریزش
outpourings	بیرون ریزش
fall	شیبشکن ریزش
landslides	ریزش خاک
snowfall	برف ریزش
snowfalls	برف ریزش
downfall	انحطاط ریزش
overflowing	فراوان ریزش
splashes	صدای ریزش
landfalls	ریزش زمین
landfall	ریزش زمین
splashing	صدای ریزش
outflows	ریزش جریان
annual preciptation	ریزش سالانه
slumps	افت ریزش
downcome	انحطاط ریزش
disemboguement	ریزش گاه
slide	سراشیبی ریزش
slides	سراشیبی ریزش
landslide	ریزش خاک
chute	ریزش با سقوط
chutes	ریزش با سقوط
dewfall	ریزش شبنم
deplumation	ریزش مژگان
castability	قابلیت ریزش
slumping	افت ریزش
pourability	قابلیت ریزش
slumped	افت ریزش
income	ریزش فهور
outflow	ریزش جریان
rheum	ریزش اب چشم یادهان
poured	تراوش بوسیله ریزش
pour	تراوش بوسیله ریزش
snow inlet	دریچه ریزش برف
rheumy	دارای ریزش یازکام
head	ارتفاع ریزش سر رولور سر
flux	اسهال خون ریزش
pouring	تراوش بوسیله ریزش
electron disintegration	فرو ریزش الکترونی
land slip	ریزش سنگ از کوه
instilment	ریزش و تلقین تدریجی
rainfall	ریزش باران بارنغگی
landslip	ریزش خاک کوه
landslips	ریزش خاک کوه
infalling	ریزش بسوی درون
haemothorax	ریزش خون درسینه
gravitational collapse	فرو ریزش گرانشی
fallout pattern	نمونه ریزش اتمی
drip proof enclosure	حفافت در مقابل ریزش اب
dewfall	هنگام ریزش شبنم
shedding of battery plate	ریزش صفحه باتری
stave	شکستن ریزش کردن
residual	مربوط به ریزش اتمی
pours	تراوش بوسیله ریزش
indraft	ریزش چیزی بسوی درون
hemorrhaging	خون ریزش نزف الدم
indraght	ریزش چیزی بسوی درون
hemorrhages	خون ریزش نزف الدم
rain wash	فرسایش ناشی از ریزش باران
haemorrhages	خون ریزش نزف الدم
haemorrhaging	خون ریزش نزف الدم
hemorrhaged	خون ریزش نزف الدم
haemorrhage	خون ریزش نزف الدم
haemorrhaged	خون ریزش نزف الدم
indravgnt	ریزش چیزی سوی درون
landslide	ریزش خاک کوه کنار جاده
to block [to block up] [to clog] [to clog up] something	جلوی جریان [ریزش] چیزی را گرفتن
landslides	ریزش خاک کوه کنار جاده
moderator lamp	چراغی که ریزش نفت انرامیتوان میزان کرد
fallout wind vector plot	طرح یا چارت نمایش سمت باد ریزش اتمی
nappe	تیغه ابی که روی سرریز یابند ریزش میکند
extravasattion	خروج ازمجرای طبیعی ریزش خون وغیره درانساج بدن
emission theory	فرض اینکه نورعبارت است ازیک رشته ذرات سبک که ازجسم نورانی ریزش میکند
rainout	ریزش ابر اتمی به علت رطوبت هوا بارش غبار اتمی
moult	[پودنما شدن فرش در اثر از دست دادن پرزها، ریزش الیاف از سطح فرش]
area of military significant fallout	منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
collapse pressure	حگاکثر فشار وارد به یک لایه تا ان لایه ریزش نکند
rain discharge	حجم بارندگی در یک حوزه تقسیم بر مدت ریزش بارندگی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com