Dictiornary-Farsi | ریزش خون درسینه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 191 (9 milliseconds)

English	Persian
haemothorax	ریزش خون درسینه


Other Matches

Fully exposed (over-exposed)to the sun.	درسینه آفتاب
fallout prediction	محاسبه میزان ریزش اتمی پیش بینی ریزش
To hold (keep) a secret close to ones chest.	رازی درسینه نگهداشتن
jobot	توری یا چین چینی که برای ارایش درسینه بند زنانه میگذارند
to have by heart	ازحفظ داشتن درسینه داشتن
disengorgement	ریزش
pours	ریزش
catarrh	ریزش
overflown	ریزش
perfusion	ریزش
pouring	ریزش
poured	ریزش
infusions	ریزش
psilosis	ریزش مو
gush	ریزش
gushed	ریزش
gushes	ریزش
sprinkle	ریزش نم نم
sprinkled	ریزش نم نم
sprinkles	ریزش نم نم
pour	ریزش
coryza	ریزش
effusion	ریزش
effusions	ریزش
affution	ریزش
calvities	ریزش مو
chuct	ریزش
come down	ریزش
defluxion	ریزش
depilation	ریزش مو
disembogue	ریزش
disemboguement	ریزش
affusion	ریزش
affluxion	ریزش
outflow	ریزش
inpouring	ریزش
outflows	ریزش
inset	: ریزش
insets	: ریزش
fox evil	ریزش مو
abscission	ریزش
afflux	ریزش
drencher	اب ریزش
infusion	ریزش
spill	ریزش
influxes	ریزش
influx	ریزش
rheumatism	ریزش
chute	ریزش
landslides	ریزش
spilled	ریزش
on the fly	ریزش
swoop [on]	ریزش [سر]
landslide	ریزش
chutes	ریزش
fallout	ریزش
spills	ریزش
spilling	ریزش
spraying	ریزش
sprayed	ریزش
spray	ریزش
diffusion	ریزش
overflows	ریزش
overflowed	ریزش
overflow	ریزش
sprays	ریزش
flux	ریزش
precipitation	ریزش
log chute	ریزش
flow side	ریزش در شیب
loss of hair	ریزش مو [پزشکی]
gleet	ریزش مخاط
drip loop	حلقه ریزش اب
drop inlet	دریچه ریزش
fallout pattern	شکل ریزش
rock rubble	ریزش سنگ
fall of rock	ریزش سنگ
fail out	ریزش کردن
drop manhole	دهانه ریزش
epiphora	اشک ریزش
lopecia	ریزش مو [پزشکی]
flush pipe	لوله ریزش
mucorrhea	ریزش مخاط
pour point	نقطه ریزش
pouring cup	قاشق ریزش
pouring gate	دریچه ریزش
pouring nozzle	شیپوره ریزش
pouring platform	سطح ریزش
pouring spout	ناودان ریزش
ptyalism	ریزش خیو
rate of pouring	سرعت ریزش
over flow	طغیان ریزش
outpour	بیرون ریزش
inflow	ریزش درونی
baldness	ریزش مو [پزشکی]
alopecia	ریزش مو [پزشکی]
hair loss	ریزش مو [پزشکی]
insti	ریزش تدریجی
instillation	ریزش تدریجی
intinction	ریزش القاء
lachrymation	ریزش اشک
splotch	ریزش یا پاشیدن
downcome	انحطاط ریزش
slides	سراشیبی ریزش
slide	سراشیبی ریزش
downfall	انحطاط ریزش
outpouring	بیرون ریزش
fall	شیبشکن ریزش
splash	صدای ریزش
splashes	صدای ریزش
splashing	صدای ریزش
outflow	ریزش جریان
outflows	ریزش جریان
snowfalls	برف ریزش
snowfall	برف ریزش
landslide	ریزش خاک
chute	ریزش با سقوط
chutes	ریزش با سقوط
slump	افت ریزش
slumped	افت ریزش
slumping	افت ریزش
slumps	افت ریزش
fallout	ریزش اتمی
income	ریزش فهور
outpourings	بیرون ریزش
landfall	ریزش زمین
overflowing	فراوان ریزش
castability	قابلیت ریزش
pourability	قابلیت ریزش
landslides	ریزش خاک
deplumation	ریزش مژگان
dewfall	ریزش شبنم
annual preciptation	ریزش سالانه
disemboguement	ریزش گاه
landfalls	ریزش زمین
pour	تراوش بوسیله ریزش
fallout pattern	نمونه ریزش اتمی
rheum	ریزش اب چشم یادهان
shedding of battery plate	ریزش صفحه باتری
snow inlet	دریچه ریزش برف
rheumy	دارای ریزش یازکام
head	ارتفاع ریزش سر رولور سر
poured	تراوش بوسیله ریزش
flux	اسهال خون ریزش
dewfall	هنگام ریزش شبنم
drip proof enclosure	حفافت در مقابل ریزش اب
stave	شکستن ریزش کردن
residual	مربوط به ریزش اتمی
pours	تراوش بوسیله ریزش
land slip	ریزش سنگ از کوه
landslips	ریزش خاک کوه
landslip	ریزش خاک کوه
instilment	ریزش و تلقین تدریجی
electron disintegration	فرو ریزش الکترونی
gravitational collapse	فرو ریزش گرانشی
rainfall	ریزش باران بارنغگی
infalling	ریزش بسوی درون
pouring	تراوش بوسیله ریزش
indravgnt	ریزش چیزی سوی درون
haemorrhaging	خون ریزش نزف الدم
indraght	ریزش چیزی بسوی درون
hemorrhages	خون ریزش نزف الدم
indraft	ریزش چیزی بسوی درون
pour	ریزش بلا انقطاع ومسلسل
hemorrhaged	خون ریزش نزف الدم
rain wash	فرسایش ناشی از ریزش باران
hemorrhaging	خون ریزش نزف الدم
haemorrhaged	خون ریزش نزف الدم
pouring	ریزش بلا انقطاع ومسلسل
pours	ریزش بلا انقطاع ومسلسل
haemorrhages	خون ریزش نزف الدم
haemorrhage	خون ریزش نزف الدم
poured	ریزش بلا انقطاع ومسلسل
landslide	ریزش خاک کوه کنار جاده
landslides	ریزش خاک کوه کنار جاده
to block [to block up] [to clog] [to clog up] something	جلوی جریان [ریزش] چیزی را گرفتن
moderator lamp	چراغی که ریزش نفت انرامیتوان میزان کرد
fallout wind vector plot	طرح یا چارت نمایش سمت باد ریزش اتمی
nappe	تیغه ابی که روی سرریز یابند ریزش میکند
extravasattion	خروج ازمجرای طبیعی ریزش خون وغیره درانساج بدن
emission theory	فرض اینکه نورعبارت است ازیک رشته ذرات سبک که ازجسم نورانی ریزش میکند
rainout	ریزش ابر اتمی به علت رطوبت هوا بارش غبار اتمی
moult	[پودنما شدن فرش در اثر از دست دادن پرزها، ریزش الیاف از سطح فرش]
collapse pressure	حگاکثر فشار وارد به یک لایه تا ان لایه ریزش نکند
rain discharge	حجم بارندگی در یک حوزه تقسیم بر مدت ریزش بارندگی
area of military significant fallout	منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
hemorrhage	خون ریزی خون ریزش
clean weapon	جنگ افزار اتمی کم ریزش جنگ اتمی که اثار باقیه کم داشته باشد
drop zone	منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
splash proof enclosure	حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب