Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
horse radish	ریشه خردل
Other Matches
rhizogenetic	تولید کننده ریشه ریشه اور
radicate	ریشه گرفتن ریشه دار شدن
rhizogenic	تولید کننده ریشه ریشه اور
mustard	خردل
to take root	ریشه گرفتن ریشه دوانیدن
to strike root	ریشه گرفتن ریشه دواندن
nitrogen mustard	گاز خردل
mustard plaster	مشمع خردل
mustard plster	مشمع خردل
sinapism	مشمع خردل
mustard gasses	گاز خردل
mustard pot	خردل دان
mustard poultice	ضماد خردل
mustard seed	دانه خردل
mustard seed	تخم خردل
mustard gas	گاز خردل
penny cress	خردل پارسی
distilled mustard	گاز خردل
dichlorodiethyl sulfide	گاز خردل
charlock	خردل وحشی
charlock	خردل بیابانی
mustard	درخت خردل
allyl isosulfocyanate	روغن خردل
allyl isothiocyanate	روغن خردل
french mustard	خردل با سرکه
mustard oil	روغن خردل
wild mustard	خردل بری ایهقان
wild rape	اهوری تخم خردل
nitrogen mustard	گاز کشنده خردل
stroganoff	گوشت پخته نازک با خردل
simulated mustard	گاز خردل مصنوعی یا گازخردل اموزشی
plaiting	[نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
homoousian	از یک ریشه
fimbria	ریشه
fibreless	بی ریشه
depth of face	ریشه
expansion scab	ریشه
roots	ریشه
cama	ریشه
frange	ریشه
paronymous	هم ریشه
harle	ریشه
harl	ریشه
scabs	ریشه
scab	ریشه
cognate	هم ریشه
radix	ریشه
fimbriation	ریشه
rhizogenetic	ریشه زا
fringe	ریشه
rhizogenic	ریشه زا
rhizogenous	ریشه زا
radicle	ریشه چه
fringes	ریشه
stubs	ریشه
radicals	ریشه
tie [knot]	ریشه
stump	ریشه
stumped	ریشه
stumping	ریشه
thrum	ریشه
tassels	ریشه
tassel	ریشه
stubbed	ریشه
stumps	ریشه
stubbing	ریشه
stub	ریشه
rootless	بی ریشه
radical	ریشه
root	ریشه
rootlet	ریشه چه
extraction	ریشه
geometric mean	ریشه nام
grubbing up	ریشه کنی
eradiacable	ریشه کن شدنی
hang nail	ریشه ناخن
hangnail	ریشه ناخن
enrooted	ریشه کرده
to pull up by the roots	ریشه کن کردن
thrum	ریشه فرش
i. and evdevolution	ریشه گیری
imaginary root	ریشه ی انگاری
imaginary root	ریشه ی موهومی
irradicable	ریشه کن نشدنی
irradicate	ریشه کن کردن
gelsemium	ریشه یاسمن
etymon	ریشه کلمه
root	ریشه [ریاضی]
filose	ریشه دار
firtree root	ریشه صنوبری
fringent	ریشه مانند
rhizomorphous	ریشه مانند
extirpator	ریشه کن کننده
extirpation	ریشه کنی
radical	ریشه [ریاضی]
fringing	ریشه یابی
paronym	واژه هم ریشه
galangale	ریشه جوز
fimbriated	ریشه دار
fimbriate	ریشه دار
rooter	ریشه کننده
root directory	دایرکتوری ریشه
rhizopodous	ریشه پای
rhizopod	ریشه پایان
rhizophagous	ریشه خوار
rhizome	شبیه ریشه
rhizoid	ریشه نما
rhizoid	ریشه مانند
supplanter	ریشه کن کننده
tap root	ریشه عمودی
supplantation	از ریشه کنی
root out	ریشه کن کردن
rootlet	ریشه فرعی
rooty	ریشه دار
rootage	مجموع ریشه ها
rootage	ریشه بندی
root up	ریشه کن کردن
rooty	شبیه ریشه
rush root	ریشه اریسا
root section	مقطع ریشه
strike root	ریشه زدن
tap root	ریشه اصلی
the root of a tree	ریشه درخت
to strike root	ریشه زدن
to take root	ریشه زدن
to take root	ریشه کردن
ventral root	ریشه قدامی
wing root	ریشه بال
rush root	ریشه ایرسا
musk root	ریشه مشک
morphophonemics	ریشه شناسی
irrationable	ریشه گنگ
to root up	ریشه کن کردن
orris root	ریشه بنفشه
the root of a word	ریشه واژه
rhizanthous	گل اور از ریشه
radicle	اصل ریشه
thrum	ریشه دار
radicle	ریشه کوچک
root of the weld	ریشه جوش
to pull up by the roots	از ریشه دراوردن
to root up	از ریشه دراوردن
outroot	از ریشه کندن
irradicate	از ریشه دراوردن
deep-rooted	ریشه کرده
fixing	حاشیه ریشه
runners	ریشه هوایی
runner	ریشه هوایی
tendrils	ریشه پیچک
cognate	واژه هم ریشه
tendril	ریشه پیچک
frilled	ریشه دار
fringed	ریشه دار
square roots	ریشه دوم
ineradicable	ریشه کن نشدنی
eradication	ریشه کن شدن
eradication	ریشه کن کردن
eradication	ریشه کنی
fibrous	ریشه دار
square root	ریشه دوم
theme	ریشه زمینه
themes	ریشه زمینه
root	ریشه کن کردن
stem	ریشه اصل
cube roots	ریشه سوم
pedigrees	ریشه نژاد
stemmed	ریشه اصل
cube roots	ریشه مکعب
cube root	ریشه سوم
stemming	ریشه اصل
cube root	ریشه مکعب
stems	ریشه اصل
root	ریشه گرفتن
squar root	ریشه دوم
etymologies	ریشه شناسی
roots	ریشه کن کردن
etymology	ریشه شناسی
pedigree	ریشه نژاد
beetroots	ریشه چغندر
beetroot	ریشه چغندر
bonder	ریشه دار
frill	ریشه دارکردن
bottom run	قشر ریشه
eradicating	ریشه کن کردن
ciliate	ریشه دار
uproot	ریشه کن کردن
supplants	از ریشه کندن
ciliolated	ریشه دار
ciliated	ریشه دار
supplanting	از ریشه کندن
deep rooted	ریشه کرده
uprooting	ریشه کن کردن
deracinate	از ریشه در اوردن
abort	ریشه نکردن
supplanted	از ریشه کندن
uproots	ریشه کن کردن
supplant	از ریشه کندن
frills	ریشه دارکردن
tuft	ریشه پارچه
rooted	ریشه دار

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com