Dictiornary-Farsi | ریشه کوچک | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (12 milliseconds)

English	Persian
radicle	ریشه کوچک


Search result with all words

radicular	وابسته به ریشه کوچک
Other Matches

rhizogenic	تولید کننده ریشه ریشه اور
radicate	ریشه گرفتن ریشه دار شدن
rhizogenetic	تولید کننده ریشه ریشه اور
to take root	ریشه گرفتن ریشه دوانیدن
to strike root	ریشه گرفتن ریشه دواندن
plaiting	[نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
petty cash	صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
gemmule	یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
widget	آلت کوچک [ابزار ] [اسباب مکانیکی کوچک]
increments	فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
pig board	تخته کوچک برای موجهای کوچک
jigger	بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
increment	فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
pannikin	لیوان کوچک پیمانه کوچک
knobble	برامدگی کوچک گره کوچک
stump	ریشه
fringe	ریشه
rootless	بی ریشه
tie [knot]	ریشه
roots	ریشه
fringes	ریشه
stubbing	ریشه
root	ریشه
cama	ریشه
stumps	ریشه
stumping	ریشه
stumped	ریشه
thrum	ریشه
radicle	ریشه چه
frange	ریشه
rhizogenic	ریشه زا
rhizogenous	ریشه زا
expansion scab	ریشه
fibreless	بی ریشه
tassel	ریشه
tassels	ریشه
fimbria	ریشه
paronymous	هم ریشه
scabs	ریشه
stub	ریشه
fimbriation	ریشه
scab	ریشه
radicals	ریشه
extraction	ریشه
cognate	هم ریشه
stubbed	ریشه
stubs	ریشه
rootlet	ریشه چه
radical	ریشه
rhizogenetic	ریشه زا
homoousian	از یک ریشه
harle	ریشه
depth of face	ریشه
radix	ریشه
harl	ریشه
to take root	ریشه کردن
supplanting	از ریشه کندن
eradicating	ریشه کن کردن
frill	ریشه دارکردن
frills	ریشه دارکردن
tufts	ریشه پارچه
tuft	ریشه پارچه
roots	ریشه کن کردن
outroot	از ریشه کندن
supplanted	از ریشه کندن
to take root	ریشه زدن
inveterate	ریشه کرده
uprooted	ریشه کن کردن
uprooting	ریشه کن کردن
madder	ریشه روناس
uproots	ریشه کن کردن
supplants	از ریشه کندن
tap root	ریشه عمودی
paronym	واژه هم ریشه
roots	ریشه گرفتن
tap root	ریشه اصلی
supplant	از ریشه کندن
orris root	ریشه بنفشه
root section	مقطع ریشه
rhizoid	ریشه مانند
rootlet	ریشه فرعی
rooty	ریشه دار
rooty	شبیه ریشه
rhizanthous	گل اور از ریشه
radicle	اصل ریشه
root up	ریشه کن کردن
the root of a tree	ریشه درخت
the root of a word	ریشه واژه
runner	ریشه هوایی
rhizoid	ریشه نما
rhizome	شبیه ریشه
rhizophagous	ریشه خوار
root out	ریشه کن کردن
root of the weld	ریشه جوش
tendrils	ریشه پیچک
tendril	ریشه پیچک
root directory	دایرکتوری ریشه
rootage	ریشه بندی
rootage	مجموع ریشه ها
rooter	ریشه کننده
rhizopodous	ریشه پای
rhizopod	ریشه پایان
rush root	ریشه اریسا
runners	ریشه هوایی
square root	ریشه دوم
beetroots	ریشه چغندر
beetroot	ریشه چغندر
to root up	از ریشه دراوردن
thrum	ریشه فرش
to root up	ریشه کن کردن
to strike root	ریشه زدن
root	ریشه کن کردن
theme	ریشه زمینه
square roots	ریشه دوم
to pull up by the roots	از ریشه دراوردن
themes	ریشه زمینه
rush root	ریشه ایرسا
frilled	ریشه دار
fringed	ریشه دار
thrum	ریشه دار
to pull up by the roots	ریشه کن کردن
cube root	ریشه مکعب
cube root	ریشه سوم
cube roots	ریشه مکعب
cube roots	ریشه سوم
root	ریشه گرفتن
fibrous	ریشه دار
bottom run	قشر ریشه
irrationable	ریشه گنگ
radical	ریشه [ریاضی]
root	ریشه [ریاضی]
irradicable	ریشه کن نشدنی
ciliate	ریشه دار
ciliolated	ریشه دار
ciliated	ریشه دار
imaginary root	ریشه ی موهومی
bonder	ریشه دار
blade root	ریشه تیغه
barbate	ریشه دار
irradicate	ریشه کن کردن
rooted	ریشه دار
rooted	ریشه کرده
ventral root	ریشه قدامی
ablation	ریشه کنی
acid radical	ریشه اسید
irradicate	از ریشه دراوردن
ammonium	ریشه +4NH
imaginary root	ریشه ی انگاری
i. and evdevolution	ریشه گیری
grubbing up	ریشه کنی
wing root	ریشه بال
fimbriate	ریشه دار
fimbriated	ریشه دار
filose	ریشه دار
firtree root	ریشه صنوبری
geometric mean	ریشه nام
gelsemium	ریشه یاسمن
galangale	ریشه جوز
fringent	ریشه مانند
extirpation	ریشه کنی
etymon	ریشه کلمه
supplantation	از ریشه کنی
strike root	ریشه زدن
horse radish	ریشه خردل
deep rooted	ریشه کرده
deracinate	از ریشه در اوردن
hangnail	ریشه ناخن
hang nail	ریشه ناخن
fringing	ریشه یابی
enrooted	ریشه کرده
eradiacable	ریشه کن شدنی
abort	ریشه نکردن
rhizomorphous	ریشه مانند
eradication	ریشه کنی
fixing	حاشیه ریشه
uproot	ریشه کن کردن
eradication	ریشه کن کردن
musk root	ریشه مشک
ineradicable	ریشه کن نشدنی
stems	ریشه اصل
stemming	ریشه اصل
stemmed	ریشه اصل
extirpator	ریشه کن کننده
pedigree	ریشه نژاد
pedigrees	ریشه نژاد
deep-rooted	ریشه کرده
germs	ریشه منشاء
stem	ریشه اصل
morphophonemics	ریشه شناسی
etymology	ریشه شناسی
supplanter	ریشه کن کننده
squar root	ریشه دوم
etymologies	ریشه شناسی
cognate	واژه هم ریشه
eradication	ریشه کن شدن
germ	ریشه منشاء
applet	1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3-
strike root	ریشه کردن گرفتن
stocked	پایه دسته ریشه
etymologize	ریشه لغتی رایافتن