Dictiornary-Farsi | زاویهای را بستن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
cover an angle	زاویهای را بستن


Other Matches

angular parallax	تقرب زاویهای دید شکست زاویهای نور
trigonous	سه زاویهای
angular	زاویهای
hard chine	خن زاویهای
triangulate	سه زاویهای
distortions	کرنش زاویهای
distortion	کرنش زاویهای
radian frequency	فرکانس زاویهای
angular momentum	مقدارحرکت زاویهای
angular velocity	سرعت زاویهای
angle milling cutter	فرزکننده زاویهای
angular speed	سرعت زاویهای
angular momentum	تکانه زاویهای
angular travel	حرکت زاویهای
angular parallax	پارالاکس زاویهای
angular velocity	تندی زاویهای
angular frequency	فرکانس زاویهای
angular acceleratin	شتاب زاویهای
angular distance	فاصله زاویهای
angular acceleration	شتاب زاویهای
angular distribution	توزیع زاویهای
angular displacement	جابجایی زاویهای
angle strain	کشیدگی زاویهای
angular displacement	اختلاف زاویهای
angular correlation	همبستگی زاویهای
angle strain	کرنش زاویهای
angular diameter	قطر زاویهای
elongation	فاصله زاویهای
angular frequency	بسامد زاویهای
mach hold	بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
angle grinder	پرداخت کننده زاویهای
angular kinematics	حرکت شناسی زاویهای
angular momentum	اندازه حرکت زاویهای
angular probability distribution	توزیع زاویهای احتمال
angular deformation	تغییر شکل زاویهای
decagon	شکل ده ضلعی و ده زاویهای
turns	تغییر زاویهای مسیر هواپیما
turn	تغییر زاویهای مسیر هواپیما
angular velocity	سرعت زاویهای رهایی بمب
spin angular momentum	اندازه حرکت زاویهای اسپین
spin angular momentum	اندازه حرکت زاویهای اسپینی
angular variability	تغییرات زاویهای حرکت باد یامسیر ان
declination	فاصله زاویهای تا جسمی روی کره سماوی
gyro	وسیلهای که از اندازه حرکت زاویهای یک جرم دوار
To be out to do some thing .	کمر همت بستن ( کمر انجام کاری را بستن )
slants	بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
slant	بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
slanted	بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
deflection of vertical	اختلاف زاویهای در هر نقطه بین راستای شاقولی وراستای عمود بر کره مرجع
angle drill	ابزاری برای سوراخ کردن ورقههای فلزی که در ان مته با بدنه دریل زاویهای میسازد
coriolis force	نیروی اینرسی فاهری که روی یک جسم با سرعت زاویهای داخل یک سیستم دوار در حرکت است
tabbed flap	فلپی که لبه فرار ان لولا شده و تا زاویهای بزرگتراز زاویه اصلی بطرف پایین منحرف میشود
stair stepping	روشی که در نمایشهای تصویری برای نمایش خط رسم شده در زاویهای به غیر از 54 درجه افقی یاعمودی بکار می رود
gyro	برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد
longitudinal dihedral	اختلاف زاویهای بین زاویه برخورد بال و زاویه برخوردسکانهای افقی که دومی معمولا کمتر است
timing disc	علامت حک شده روی موتورپیستونی برای کمک به تعیین دقیق وضعیت زاویهای میل لنگ به منظور زمان بندی صحیح کارکرد موتور
axle stub	اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی
clasped	بستن
clasps	بستن
clasping	بستن
clasp	بستن
interclude	بستن
jams	بستن
jammed	بستن
jam	بستن
lash vt	بستن
bangs	: بستن
banging	: بستن
banged	: بستن
cinch	بستن
imputation	بستن به
glaciation	یخ بستن
knits	بستن
knit	بستن
belay	بستن
clousure	بستن
colligate	بستن
curd	بستن
padlocks	بستن
padlocking	بستن
padlock	بستن
deligation	بستن
gelatinate	بستن
glaciate	یخ بستن
bang	: بستن
cork	بستن
imputing	بستن
imputed	بستن
impute	بستن
portcullises	بستن
portcullis	بستن
obstructs	بستن
obstructing	بستن
obstructed	بستن
obstruct	بستن
shutter	بستن
shutters	بستن
cadge	بستن
cadged	بستن
closest	بستن
closest	: بستن
spanned	پل بستن
corks	بستن
span	پل بستن
bloc	بستن
blocs	بستن
close	: بستن
close	بستن
closer	: بستن
closer	بستن
closes	: بستن
closes	بستن
cadges	بستن
cadging	بستن
curdle	بستن
fastens	بستن
fastened	بستن
fasten	بستن
spans	پل بستن
congeals	یخ بستن
congealing	یخ بستن
congealed	یخ بستن
congeal	یخ بستن
concludes	بستن
conclude	بستن
curdled	بستن
curdles	بستن
dresses	بستن
dress	بستن
scaffold	پل بستن
scaffolds	پل بستن
closing	بستن
spanning	پل بستن
infers	بستن
inferring	بستن
inferred	بستن
tightens	بستن
tightening	بستن
tightened	بستن
tighten	بستن
curdling	بستن
imputes	بستن
tie up	بستن
cue	صف بستن
shutting	بستن
shuts	بستن
shut	بستن
queued	صف صف بستن
queueing	صف صف بستن
infer	بستن
to put up	بستن
queues	صف صف بستن
to shut out	بستن
hitching	بستن
cues	صف بستن
queue	صف صف بستن
binds	بستن
ice	یخ بستن
to close down	بستن
gird	بستن
to lay a bet	شر ط بستن
to make fast	بستن
hitches	بستن
hitched	بستن
freezes	یخ بستن
brace	بستن
coagulated	بستن
coagulates	بستن
coagulating	بستن
choke	بستن
choked	بستن
chokes	بستن
seizing	بستن
braced	بستن
freeze	یخ بستن
hitch	بستن
to shut up	بستن
to tie up	بستن
coagulate	بستن
sellotape	بستن
sellotaped	بستن
sellotapes	بستن
sellotaping	بستن
connect	بستن
connects	بستن
attaches	بستن
rack	به هم بستن
racked	به هم بستن
attach	بستن به
pack up	بستن
racks	به هم بستن
wracked	به هم بستن
posset	بستن
picket	بستن
padlocked	بستن
ligate	بستن
attaching	بستن
attach	بستن
attaches	بستن به
obtruate	بستن