Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
helm
زاویه سکان از خط مستقیم
helms
زاویه سکان از خط مستقیم
Other Matches
direct fire sights
زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
dasd
Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
direct admission
مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
graduated circle of an alidade
دایره مدرج زاویه یاب صفحه درجه دار زاویه سنج
basics
روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basic
روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
longitudinal dihedral
اختلاف زاویهای بین زاویه برخورد بال و زاویه برخوردسکانهای افقی که دومی معمولا کمتر است
grivation
زاویه شبکه مغناطیسی زاویه انحراف دستگاه
direct
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directed
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directs
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct exchange
تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
cost fraction
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
angle of repose
زاویه تعادل زاویه ارامش
declination
زاویه انحراف زاویه میل
loss angle
زاویه تلف زاویه تلفات
entering angle
زاویه ورودی زاویه دخول
angle of convergence
زاویه تقرب زاویه پارالاکس
angle of rotation
زاویه دوران زاویه چرخش
bombing angle
زاویه پرتاب بمب زاویه پروازهواپیما در هنگام رها کردن بمب
direct command
فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
distance angle
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
elicitation
کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
constant angle arch dam
بند قوسی با زاویه یکسان سد کمانی با زاویه یکسان
steerage
سکان
helm
سکان
rudders
سکان
helms
سکان
rudder
سکان
direct dyes
رنگینه های مستقیم
[که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
helms
اهرم سکان
joysticks
سکان هدایت
coxswain
سکان گیر
rudder
تیغه سکان
trick wheel
چرخ سکان
elevators
سکان تعادل
coxswain
سکان قایق
wheel indicator
نشانگر سکان
helm
سکان پرواز
tiller
دسته سکان
balanced rudder
سکان متعادل
navigator
افسر سکان
helms
سکان پرواز
navigators
افسر سکان
joystick
سکان هدایت
automatic steering device
سکان خودکار
standard rudder
51 درجه سکان
helmsmen
سکان گیر
rudders
تیغه سکان
elevator
سکان تعادل
helm
اهرم سکان
tillers
دسته سکان
helmsman
سکان گیر
off take rudder
سکان برداشتن
helmsman
مسئول سکان
wheelhouses
اتاق سکان
wheelhouses
اطاق سکان
pilot house
اطاق سکان
wheelhouse
اتاق سکان
the rudder of a ship
سکان کشتی
wheelhouse
اطاق سکان
afterpiece
پشت سکان
tiller flat
سکان پاشنه
put on rudder
سکان گذاشتن
steering gear
دنده سکان
steering compass
قطبنمای سکان
helmsmen
مسئول سکان
kitchen rudder
سکان کروی
absolute joystick
سکان هدایت مطلق
helm
سکان کشتی یا قایق
tillers
اهرم سکان کشتی
tillers
دسته سکان قایق
helms
سکان کشتی یا قایق
elevators
سکان بالا دهنده
rudder indicator
نشانگر تیغه سکان
shift the rudder
تغییر دادن سکان
shift the rudder
معکوس کردن سکان
lee helm
سکان سمت پناه
lee helm
سکان کمکی ناو
skeg
حماله تیغه سکان
rudders
سکان عقب هواپیما
elevator
سکان بالا دهنده
tiller
دسته سکان قایق
weather helm
سکان سمت باد
tiller
اهرم سکان کشتی
rudder
سکان عقب هواپیما
job stick
سکان هدایت دسته فرمان
steering wheel
چرخ سکان فرمان اتومبیل
steering wheels
چرخ سکان فرمان اتومبیل
pilot rudder
تیغه سکان مانور ناو
pintle
محور عقب تیغه سکان
angle offset method
روش عکاسی تحت یک زاویه معین روش تهیه تصویراشیاء تحت یک زاویه
superelevation
تصحیح تکمیلی تراز توپ زاویه تصحیح زاویه پرش لوله توپ زاویه تصحیح تکمیلی تراز
parallactic angle
زاویه تقارب نصف النهارات زاویه تقارب
direct access storage device
اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
rudders
سکان هواپیما وسیله هدایت یا خط سیر
rudder
سکان هواپیما وسیله هدایت یا خط سیر
high tailed aircraft
هواپیمایی که دم افقی ان بالای سکان عمودی قرارگرفته
nothing to the right
دستور به سکانی برای نگهداشتن سکان به سمت راست
rate joystick
سکان هدایتی با سرعت ثابت حرکت مکان نما
weather helm
تنظیم سکان برای خنثی کردن اثر جریان هوا
hiking stick
دسته اضافی سکان که خم میشود و در عین حال مسیررا تعیین میکند
lie
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
apogee
زاویه انحراف ثقل موشک زاویه انحراف مرکز ثقل موشک در روی مسیر
apex angle
زاویه راسی هدف زاویه راسی
anti collision light
چراغ یا لامپ چشمک زنی که در بالای سکان عمودی یا زیرهواپیما به منظور افزایش قابلیت دیده شدن نصب میگردد
angle of traverse
زاویه حرکت لوله در سمت زاویه سمت لوله
grid magnatic angle
زاویه شبکه مغناطیسی زاویه انحراف شبکه مغناطیسی
angle of arrival
زاویه فرود مسیر گلوله زاویه فرود گلوله
anti servo tab
بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
rudder post
ستون تیغه سکان یا ستون پاشنه
first-hand
مستقیم
directs
مستقیم
on line
مستقیم
straightest
مستقیم
straighter
مستقیم
level
مستقیم
straight
مستقیم
leveled
مستقیم
levelled
مستقیم
levels
مستقیم
direct
<adj.>
مستقیم
beeline
خط مستقیم
unintermediate
<adj.>
مستقیم
straight line code
کد خط مستقیم
righted
مستقیم
right
مستقیم
upstanding
مستقیم
straightish
مستقیم
righting
مستقیم
bee line
خط مستقیم
straight line
مستقیم
attributive
مستقیم
straight line code
کد مستقیم
directed
مستقیم
straight line
خط مستقیم
firsthand
مستقیم
on line help
کمک مستقیم
backstair
غیر مستقیم
close supervision
نظارت مستقیم
as the crow files
بخط مستقیم
indirect
غیر مستقیم
rectiliner
مستقیم الخط
direct observation
دیدبانی مستقیم
spur offtake
ابگیر مستقیم
aright
مستقیم مستقیما
direct pressure
فشار مستقیم
direct process
فرایند مستقیم
positive relation
رابطه مستقیم
direct processing
پردازش مستقیم
proximate
بیفاصله مستقیم
proximate cause
علت مستقیم
d.c.
جریان مستقیم
d.c
جریان مستقیم
random access
دستیابی مستقیم
direct outlet
ابگیر مستقیم
line storm
طوفان مستقیم
direct coupling
کوپلینگ مستقیم
direct damage
ضرر مستقیم
direct dye
رنگینه مستقیم
direct file
فایل مستقیم
direct file
پرونده مستقیم
direct fire
اتش مستقیم
direct fire
تیر مستقیم
direct labour
دستمزد مستقیم
direct lighting
روشنایی مستقیم
direct load
بارگذاری مستقیم
direct selection
انتخاب مستقیم
direct selling
فروش مستقیم
direct support
پشتیبانی مستقیم
direct support
کمک مستقیم
ambagious
غیر مستقیم
forward voltage
ولتاژ مستقیم
forward resistance
مقاومت مستقیم
direct coupling
جفتگری مستقیم
direct cost
هزینه مستقیم
direct reading
قرائت مستقیم
direct relationship
ارتباط مستقیم
direct material
مواد مستقیم
direct relationship
وابستگی مستقیم
direct access
دسترسی مستقیم
direct access
دستیابی مستقیم
direct address
نشانی مستقیم
direct address
آدرس مستقیم
direct aggression
پرخاشگری مستقیم
hot
خط تلفن مستقیم
hotter
خط تلفن مستقیم
hottest
خط تلفن مستقیم
dressing
مستقیم کنی
dressings
مستقیم کنی
direct control
کنترل مستقیم
direct conversion
تبدیل مستقیم
air line
خط مستقیم هوایی
direct taxes
مالیاتهای مستقیم
specific cost
هزینه مستقیم
directness
مستقیم بودن
sideway
غیر مستقیم
rectilinear
مستقیم الخط
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com