Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 66 (6 milliseconds)
English
Persian
brainchild
زاییده افکار
conception
زاییده افکار
concept
زاییده افکار
idea
زاییده افکار
internal conception
زاییده افکار
Other Matches
parous
زاییده
sextipara
زن شش شکم زاییده
to s e the light
زاییده شدن
biogenic
زیست زاییده
parous
بچه زاییده
born
زاییده شده
multipara
زن چند شکم زاییده
still born
مرده زاییده شده
multiparous
چند شکم زاییده
newborn
تازه زاییده شده
natimortality
امار مرده زاییده شدگان
afterborn
زاییده شده پس ازمرگ پدر بعدی
rock scorpion
کسیکه که درجبل الطارق زاییده شود
new born
زاییده شده تازه تولد یافته
farrows
همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
farrowing
همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
farrowed
همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
farrow
همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
breast
افکار
breasts
افکار
public opinion
افکار عمومی
daydream
افکار پوچ
daydreamed
افکار پوچ
train of thought
رشته افکار
musing
غرق در افکار
daydreams
افکار پوچ
ideas if reference
افکار عطفی
thought
افکار خیال
good deeds
افکار نیکو
daydreaming
افکار پوچ
thoughts
افکار خیال
strong minded
دارای افکار مردانه
vox populi
اراء یا افکار مردم
In deference to public opinion.
به احترام افکار عمومی
To have enlightened ideas. To be an intellectual.
افکار روشنی داشتن
cardinal sin
عملمغایر با افکار عمومی
mind readers
کاشف افکار دیگران
parochialism
محدودیت در افکار وعقایدمحلی
wishful thinking
افکار واهی و پوچ
mind reader
کاشف افکار دیگران
mind reading
کشف افکار دیگران
telepathy
ارتباط افکار با یکدیگر
bemuse
غرق افکار شاعرانه کردن
to think out loud
افکار خود را
[بلند]
گفتن
to think aloud
افکار خود را
[بلند]
گفتن
self revelation
افشاء افکار واحساسات شخصی
eggheads
روشنفکر دارای افکار بلند
ideology
مبحث افکار وارزوهای باطنی
To pick other peoples brains.
از افکار دیگران استفاده کردن
idealogy
مبحث افکار وارزوهای باطنی
egghead
روشنفکر دارای افکار بلند
ideologies
مبحث افکار وارزوهای باطنی
I don't know what to make of him.
من افکار او
[مرد]
را درک نمی کنم.
representationalist
معتقد بفلسفه ایده هاو افکار
cause cTlFbre
موردیکهنظر افکار عمومیرا بهخود جلبکند
A dialogue .
گفت وشنود ( بحث وتبادل افکار ونظریات )
ideologist
ایده ئولوگ کسی که در مورد افکار وعقاید مطالعه میکند
intrusive thoughts
اندیشه هایی که بی اراده شخص بخاطرش می اید افکار فضول
self absorption
غرق در خویش غرق شدن در افکار
academic freedom
آزادی طلاب و محققین در تدریس وتحقیق و نشر افکار خود بدون انکه موسسهای که دراستخدام انند بتواند به انان تعرضی بکند و یا ایشان را درفشار بگذارد
brain washing
مغزشویی روشی که به وسیله ان و ازطریق اعمال تدابیر و اعمال مختلف افکار و اعتقادات فردرا زایل و اعتقادات دیگری راجایگزین ان می کنند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com