Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
tusk tenon
زبانه یا گیرهای که دارای زبانههای کوچکتری باشدبطوری که رویهم بشکل پله یاتضاریس پلهای درایند
Other Matches
stepped up separation
حرکت پلهای هواپیماها ارایش پلهای در حرکات هوایی
tongues
گفتن دارای زبانه کردن
ligulate
زبانه دار دارای گلبرگهای تسمهای
overlaps
پوشاندن پوشش دو چیز رویهم افتادن رویهم
overlapped
پوشاندن پوشش دو چیز رویهم افتادن رویهم
overlap
پوشاندن پوشش دو چیز رویهم افتادن رویهم
zoomorphic
دارای خدایان مجسم بشکل جانور
radialized
دارای میله هایی که پرتووارمنشعب شده باشند مرتب بشکل پرتو
dovetail
کام و زبانه دم فاختهای دارای کام وزبانه دم کبوتری جفت کردن
dovetails
کام و زبانه دم فاختهای دارای کام وزبانه دم کبوتری جفت کردن
dovetailing
کام و زبانه دم فاختهای دارای کام وزبانه دم کبوتری جفت کردن
rescale
بمقیاس کوچکتری ترسیم کردن
gate meeting
انجمنی که بادادن ورودیه بدان درایند
zincky
بشکل روی دارای فاهری شبیه فلز روی
zinky
بشکل روی دارای فاهری شبیه فلز روی
zincy
بشکل روی دارای فاهری شبیه فلز روی
the impediment of a road
پا گیرهای جاده
carpenters' stopper
سیم نگهدار گیرهای
chuck
گیرهای که مته را در ماشین نگه میدارد
chucked
گیرهای که مته را در ماشین نگه میدارد
chucks
گیرهای که مته را در ماشین نگه میدارد
clothespin
گیرهای که با ان لباس هاراروی بند نگهمیدارند
clipboard
تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
clipboards
تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
fragmentation
حافظه اختصاص یافته به چندین فایل که به بخشهای آزاد و کوچکتری تقسیم میشود و آن قدر کوچک هستند که قابل استفاده نیستند ولی کلا فضای زیادی اشغال می کنند
stepping switch
گزینه پلهای
decrement
کاستن پلهای
decrementation
کاهش پلهای
incrementally
تغییرات پلهای
deflection potentiometer
پتانسیومتر پلهای
variable speed drive
محرکه پلهای
variable speed transmission
گیربکس پلهای
step function
تابع پلهای
companionways
نرده پلهای
companionway
نرده پلهای
multiple contact switch
کلید پلهای
fiddle blocks
قرقره پلهای
quantizer
پلهای کننده
quantize
پلهای کردن
sidestep
صعود پلهای از پهلو
topside
پلهای باز ناو
stepwise elution analysis
تجزیه شستشوی پلهای
cross wall
دیوار پلهای عرضی
sidestepping
صعود پلهای از پهلو
sidesteps
صعود پلهای از پهلو
sidestepped
صعود پلهای از پهلو
cone pulley drive
محرکه صفحه پلهای
union shop
یکی از اصول سیستم سندیکایی که به موجب ان کارگرانی که عضو اتحادیه نیستند می توانند استخدام شوند ولی پس از استخدام باید به عضویت اتحادیه درایند
decrement
میزان کاهش کاستن پلهای
step drawdown test
ازمایش لغت پلهای در چاه
burn one's bridges behind one
<idiom>
پلهای پشت سرش راخراب کردن
sidestep traverse
صعود پلهای همراه باسرخوردن بجلو
wholly
رویهم
lap weld
جوش رویهم
overlapping
رویهم افتاده
pyramid
رویهم انباشتن
pyramids
رویهم انباشتن
overlap
رویهم افتادن
obvolute
رویهم افتاده
lap wound armature
ارمیچر رویهم
overlaps
رویهم افتادن
lap seam
رویهم افتادگی
overlay
رویهم قراردادن
overlaying
رویهم قراردادن
overlays
رویهم قراردادن
overall
رویهم رفته
overhand
رویهم برعکس
laps
رویهم قراردادن
accumulating
رویهم انباشتن
overtype mode
تایپ رویهم
overalls
رویهم رفته
overlapped
رویهم افتادن
accumulates
رویهم انباشتن
accumulate
رویهم انباشتن
lap joint
اتصال رویهم
lap
زیرکار رویهم افتادگی
lap
رویهم قرار دادن
lapped
رویهم قرار دادن
laminate
رویهم قرار دادن
lap winding
سیم پیچ رویهم
lapped seam welding
جوشکاری درزی رویهم
roll up
رویهم جمع شدن
lapped
زیرکار رویهم افتادگی
cubes
هرچیزی بشکل مکعب بشکل مکعب دراوردن
cube
هرچیزی بشکل مکعب بشکل مکعب دراوردن
bank
رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
lap joint riveting
پرچ کاری اتصال رویهم
overlap of distillat curves
رویهم افتادگی منحنیهای تقطیر
banks
رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
equitant
رویهم قرار گرفتن برگها
girder bridge
پل چند تکه قابل نصب رویهم
lap joint
لبه رویهم افتاده ومتصل بهم
hotchpot
سرجمع کردن دارایی رویهم ریختن اموال
double-margin door
دو در با یک زبانه
prongs
زبانه
bolder
زبانه
prong
زبانه
bold
زبانه
key
زبانه
boldest
زبانه
spit
زبانه
tenon
زبانه
tang
زبانه
monolingual
یک زبانه
bolts
زبانه
bolting
زبانه
bolted
زبانه
bolt
زبانه
reed of a pipe
زبانه نی
languet
زبانه
two tongued
زبانه
bead
زبانه
beads
زبانه
spits
زبانه
door stop
زبانه در
dog clutch
زبانه
battens
زبانه
fingers
زبانه
finger
زبانه
batten
زبانه
jetties
زبانه
tongues
زبانه
jetty
زبانه
flame
زبانه اتش
tangiest
زبانه دار
tongue and groove
فاق و زبانه
tangy
زبانه دار
tragus
زبانه گوش
solar prominences
زبانه خورشیدی
flames
زبانه اتش
two bolt lock
قفل دو زبانه
tongue and groove
زبانه و فاق
tangier
زبانه دار
licks
زبانه کشیدن
slit and tongue
کام و زبانه
mortise and tenon
کام و زبانه
mortise
مادگی زبانه
licked
زبانه کشیدن
key bit
زبانه کلید
clapper
زبانه زنگ
mortice
مادگی زبانه
clappers
زبانه زنگ
lick
زبانه کشیدن
key bolt
زبانه کلید
bolts
زبانه قفل
pentaglot
پنج زبانه
heptaglot
هفت زبانه
gland
زبانه زائده
bolted
زبانه قفل
broach
زبانه مته
cog
زبانه تیر
glands
زبانه زائده
corner-bead
زبانه ی نبش
key pattern
زبانه یونانی
flares
زبانه کشیده
groove and tongue
کام و زبانه
bolting
زبانه قفل
groove and tongue
فاق و زبانه
bolt
زبانه قفل
flare
زبانه کشیده
phenolic epoxy
خانوادهای از رزینها وچسبها که در مشتقات فنل کاربرد فراوان دارند و درهمه انها پلهای اکسیژن رابط رادیکالهای هیدروکربنی وجود دارد
rabbet
اتصال فاق و زبانه
mortise
کام جای زبانه
polyglot edition
ویرایش چند زبانه
tang
زبانه دار کردن
joggle
فاق و زبانه ساختن
mortice
کام جای زبانه
tenon
با زبانه جفت کردن
he was inflamed with anger
اتش خشمش زبانه زد
inflamable
زبانه کش اتش مزاج
straight halving
کام و زبانه کردن
tongue and groove joint
اتصال کام و زبانه
joggling
فاق و زبانه ساختن
joggles
فاق و زبانه ساختن
joggled
فاق و زبانه ساختن
two tongued
زبانه یامیله شاهین
calked joint
اتصال فاق و زبانه
tongues
زبانه فنری کوچک
tenon
زبانه دار کردن
tenon and mortise joint
اتصال کام و زبانه
joint, tongue and groove
اتصال کام و زبانه
flame
شعله زدن زبانه کشیدن
languet
[تزئینات زبانه ای شکل]
[معماری]
low
مشتعل شدن زبانه کشیدن
flames
شعله زدن زبانه کشیدن
tenoner and gainer
دستگاه برش فاق و زبانه
flap
برگه یا قسمت اویخته زبانه کفش
flapped
برگه یا قسمت اویخته زبانه کفش
flaps
برگه یا قسمت اویخته زبانه کفش
rabbet
[for window or door]
اتصال کام و زبانه لبه
[ پنجره یا در]
to torch something
چیزی را آتش زدن
[سوزاندن]
[زبانه کشیدن ]
fillers
گووه پرکننده برای اتصال کام و زبانه
flare
روشنایی خیره کننده و نامنظم زبانه کشی
flares
روشنایی خیره کننده و نامنظم زبانه کشی
spline
لبه کام وزبانه زبانه دار کردن
filler
گووه پرکننده برای اتصال کام و زبانه
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
sidelap
بالههای جانبی هواپیما پوشش جانبی عکسها رویهم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com