Total search result: 201 (16 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
common business oreinted language |
زبان با گرایش متداول تجاری |
|
|
Other Matches |
|
snobol |
Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای |
commerical language |
زبان تجاری |
common |
زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود |
commonest |
زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود |
commoners |
زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود |
cobol |
زبان برنامه سازی که بیشتر در برنامههای کاربردی تجاری به کار می رود |
cobol |
Language BusinessOriented Common یک زبان برنامه نویسی سطح بالا برای کاربردهای تجاری |
report program generator |
زبان برنامه نویسی درکامپیوترهای شخصی برای آماده کردن گزارشات تجاری که به دادههای درون فایل , پایگاه داده ها و...امکان شامل شدن میدهد |
structuring |
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود |
structure |
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود |
structures |
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود |
run duration |
1-کد برنامهای که کامپایل شده است و به صورتی است که مستقیماگ توسط کامپیوتر قابل اجرا است .2-برنامه مفسر تجاری که به همراه برنامه کاربردی زبان سطح بالا فروخته میشود که امکان اجرای آنرا فراهم میکند |
disassembler |
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند |
translators |
برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند |
translator |
برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند |
languages |
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند |
languages |
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر |
language |
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند |
language |
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر |
assembly |
زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند |
host language |
زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است |
quite the thing |
متداول |
standard |
متداول |
enchorial |
متداول |
up-to-date |
متداول |
received |
متداول |
up to date |
متداول |
a la mode |
متداول |
standards |
متداول |
ordinary |
متداول |
conventional |
متداول |
general |
متداول |
usual |
متداول |
vogue |
متداول |
demotic |
متداول |
generals |
متداول |
in fashion |
متداول |
in vogue |
متداول |
prevalent |
متداول |
compiler |
که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند |
trends |
گرایش |
attitudes |
گرایش |
disposition |
گرایش |
gravitation |
گرایش |
tendency |
گرایش |
tendencies |
گرایش |
propensities |
گرایش |
trend |
گرایش |
tropism |
گرایش |
propensity |
گرایش |
attitude |
گرایش |
diatropism |
گرایش |
unwritten law |
رسم متداول |
rulings |
حکمرانی متداول |
old-fashioned |
غیر متداول |
ruling |
حکمرانی متداول |
bookish |
غیر متداول |
in line <idiom> |
با محدودیت متداول |
epidemical |
عام متداول |
to grow up |
متداول شدن |
out- |
غیر متداول |
currents |
معاصر متداول |
current |
معاصر متداول |
out |
غیر متداول |
outed |
غیر متداول |
tradition |
روایت متداول |
styles |
سبک متداول |
styling |
سبک متداول |
styled |
سبک متداول |
prevailing |
عمومی متداول |
style |
سبک متداول |
out of fashion |
غیر متداول |
targeting |
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد |
targetting |
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد |
targets |
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد |
targetted |
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد |
target |
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد |
linguo dental |
زبان و دندانی با زبان و دندان درست شده |
targeted |
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد |
pressure tendency |
گرایش فشار |
propensity to import |
گرایش به واردات |
propensity to save |
گرایش به پس انداز |
propensity to hoard |
گرایش به احتکار |
propensity to consume |
گرایش به مصرف |
propensity to borrow |
گرایش به استقراض |
upward tendency |
گرایش صعودی |
reconversion |
گرایش مجدد |
coenotrope |
گرایش مشترک |
christianization |
گرایش به مسیحیت |
chemotropism |
گرایش شیمیایی |
orientation |
گرایش جهت |
action tendency |
گرایش به عمل |
approach gradient |
شیب گرایش |
cenotrope |
گرایش مشترک |
sexual orientation |
گرایش جنسی |
mean square deviation |
میزان انحراف متداول |
styles |
میله متداول شدن |
uncommon |
غیر متداول غیرمعمول |
styling |
میله متداول شدن |
grow rife |
فراوان یا متداول شدن |
uncommonly |
غیر متداول غیرمعمول |
dressy |
متداول لباس دوست |
dressiest |
متداول لباس دوست |
dressier |
متداول لباس دوست |
style |
میله متداول شدن |
styled |
میله متداول شدن |
determining tendency |
گرایش تعیین کننده |
pro-active |
گرایش به ایجاد وقایع |
propensity to invest |
گرایش به سرمایه گذاری |
phototropism |
گرایش بطرف نور |
sentimentalism |
گرایش بسوی احساسات |
central tendency measures |
اندازههای گرایش مرکزی |
sentimentality |
گرایش بسوی احساسات |
ism |
سیستم عملی گرایش |
measures of central tendency |
اندازههای گرایش مرکزی |
author language |
زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف |
modula |
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2 |
He is speechless (inarticulate). |
سرو زبان ندارد ( بی زبان است) |
mealymouthed |
ادم چرب زبان شیرین زبان |
professional slang |
زبان پیشهای یا حرفهای زبان زرگری |
bal |
زبان ساده شده زبان اسمبلی |
raunchy |
پست تر از استاندارد یا میزان متداول |
raunchiest |
پست تر از استاندارد یا میزان متداول |
world wide |
مشهور جهان متداول درهمه جا |
raunchier |
پست تر از استاندارد یا میزان متداول |
once famous belief |
عقیدهای که یک وقت متداول بود |
rhumbatron |
نوع متداول محفظه تشدید |
Enantiodroma |
گرایش به تغییر چیزها به متضادشان |
simplism |
گرایش بسادگی وبی الایشی |
tends |
متمایل بودن به گرایش داشتن |
tending |
متمایل بودن به گرایش داشتن |
tended |
متمایل بودن به گرایش داشتن |
tend |
متمایل بودن به گرایش داشتن |
jump on the bandwagon <idiom> |
[پیوستن به گرایش یا فعالیتی محبوب] |
tendentious |
دارای گرایش ویژه وعمدی |
microfiches |
سیستم متداول ضبط و ثبت اطلاعات |
microfiche |
سیستم متداول ضبط و ثبت اطلاعات |
radicalism |
گرایش به سیاست افراطی تندروی و افراط |
coanda effect |
گرایش سیال برای چسبیدن به سطح جامد |
bops |
Protocol Bit-Orinted پروتکل با گرایش بیت |
bop |
Protocol Bit-Orinted پروتکل با گرایش بیت |
bopped |
Protocol Bit-Orinted پروتکل با گرایش بیت |
bopping |
Protocol Bit-Orinted پروتکل با گرایش بیت |
languages |
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین . |
language |
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین . |
glib |
چرب زبان زبان دار |
interpret |
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر |
interpreting |
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر |
interpreted |
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر |
Arabic |
زبان تازی زبان عربی |
interprets |
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر |
propriety |
قواعد متداول ومرسوم رفتارواداب سخن مراعات اداب نزاکت |
books |
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف |
booked |
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف |
verism |
رجحان اهنگ ها و روایات متداول برروایات و اهنگهای قهرمانی و افسانه امیز |
book |
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف |
scottish gaelic |
زبان محلی مردم اسکاتلند وابسته به زبان گالیک اسکاتلند |
frequently |
صفحه وب یا فایل کمک که حاوی سوالات متداول و پاسخ آن درباره یک موضوع مربوطه است |
laced window |
[مجموعه ای از پنجره های عمودی که در قرن هجده میلادی در انگلستان متداول بوده است.] |
dual in line package |
بسته درون برنامهای دوواحدی نوعی پایه متداول که روی ان یک تراشه نصب میشود |
assembler |
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم |
corporate [commercial] <adj.> |
تجاری |
commercial <adj.> |
تجاری |
for-profit <adj.> |
تجاری |
commercial |
تجاری |
business <adj.> |
تجاری |
mercantile |
تجاری |
relating to business <adj.> |
تجاری |
commerical |
تجاری |
commercial area |
منطقه تجاری |
business enterprise |
بنگاه تجاری |
business failure |
شکست تجاری |
commercial attache |
وابسته تجاری |
commercial company |
شرکت تجاری |
business cycle |
دور تجاری |
business graphics |
گرافیکهای تجاری |
business inventories |
موجودی تجاری |
business mechines |
ماشینهای تجاری |
balance of trade |
موازنه تجاری |
deal |
توافق تجاری |
deals |
توافق تجاری |
balance of trade |
تراز تجاری |
memorandum of association |
شرکتنامه تجاری |
trade names |
اسم تجاری |
instrument of commerce |
سند تجاری |
commercials |
اگهیهای تجاری |
brands |
علامت تجاری |
business failure |
ناکامی تجاری |
branding |
علامت تجاری |
brand |
علامت تجاری |
market freedom |
ازادی تجاری |
trade fairs |
نمایشگاه تجاری |
trade union |
اتحادیه تجاری |
trade unions |
اتحادیه تجاری |
trade name |
اسم تجاری |
commercial marine |
کشتی تجاری |
trademark |
علامت تجاری |
trademark |
مارک تجاری |
argosy |
کشتی تجاری |
trademarks |
علامت تجاری |