English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (15 milliseconds)
English Persian
simulation language زبان شبیه سازی
Search result with all words
dynamic simulation language زبان شبیه سازی پویا
gpss زبان برنامه نویسی مسئله گرا برای توسعه سیستمهای شبیه سازی بکار می رود
simscript زبان برنامه نویسی سطح بالاکه مخصوصا" برای کاربردهای شبیه سازی طراحی شده است
Other Matches
assembly زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
imagery مجسمه سازی شبیه سازی
simulations شبیه سازی
image شبیه سازی
computer simulation شبیه سازی
images شبیه سازی
simulation شبیه سازی
the d. فن شبیه سازی
the drama فن شبیه سازی
computer simulation شبیه سازی کامپیوتری
lamb's tongue [کاهش تدریجی نرده پله ها شبیه انتهای زبان]
ashen شبیه خاکستر مربوط به چوب درخت زبان گنجشک
society for computer simulation انجمن شبیه سازی کامپیوتر
dramaturgy شبیه سازی فن نمایش داستانها
imagery شبیه سازی عکاسی کردن
simulating شباهت داشتن به شبیه سازی کردن
simulate شباهت داشتن به شبیه سازی کردن
simulates شباهت داشتن به شبیه سازی کردن
fogging اثر گرافیکی برای شبیه سازی مه
virtual ماشین شبیه سازی شده و عملیات آن
field of view حدود دید یک دوربین شبیه سازی شده
simulators وسیلهای که سیستم دیگر را شبیه سازی میکند
simulator وسیلهای که سیستم دیگر را شبیه سازی میکند
virtual شبیه سازی محیط دنیای واقعی توسط کامپیوتر
BCPL زبان برنامه سازی سطح بالا
bnf سیستم نوشتن و بیان زبان برنامه سازی
eliza برنامهای که مباحثه یک بیمار را بایک متخصص بیماریهای دماغی شبیه سازی میکند
interpreted زبان برنامه سازی که توسط مفسر اجرا میشود
interpreting زبان برنامه سازی که توسط مفسر اجرا میشود
interpret زبان برنامه سازی که توسط مفسر اجرا میشود
turbo pascal یک پیاده سازی عمومی از زبان برنامه نویسی پاسکال
interprets زبان برنامه سازی که توسط مفسر اجرا میشود
imacs for internationalassociation insimulation computers mathematicsand انجمن بین المللی ریاضیات و کامپیوتردر شبیه سازی
corporate model نمایش یا شبیه سازی ریاضی اعمال حسابداری و خطوط راهنمای سیاست مالی یک شرکت
commoners زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
common زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
commonest زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
neological ناشی از تجد د مذهبی وابسته به اصول نوین یاواژه سازی در زبان
cobol زبان برنامه سازی که بیشتر در برنامههای کاربردی تجاری به کار می رود
non procedural language زبان برنامه سازی که دستورات را پشت سرهم اجرا نمیکند و نه توابع فراخوان را
tiny basic یک زبان برنامه سازی سطح بالا که زیرمجموعه BASICاست و برای ریزکامپیوترطراحی شده است
VBA زبان ماکرو پیچیده ساخت ماکروسافت با کمک ابزار برنامه سازی Visual Basic
the German question مسئله آلمان [تاریخ] [بحث یکی سازی بین ۳۷ دولت آلمانی زبان در قرن ۱۹]
the German issue مسئله آلمان [تاریخ] [بحث یکی سازی بین ۳۷ دولت آلمانی زبان در قرن ۱۹]
haze تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
description زبان برنامه سازی که دستوراتی را برای معرفی اندازه موقعیت ونوع متن گرافیک روی صفحه می پذیرد
declarative language زبان برنامه سازی در برنامههای کاربردی پایگاه داده ها که آنچه می خواهید بدست آورید وارد می کنید و نه دستورالعمل را
descriptions زبان برنامه سازی که دستوراتی را برای معرفی اندازه موقعیت ونوع متن گرافیک روی صفحه می پذیرد
neural network سیستمی که برنامه هوش مصنوعی را اجرا میکند و نحوه کار مغز و یادگیری و به خاطر سپردن آنرا شبیه سازی میکند
simulating شبیه سازی کردن تشبیه کردن
simulates شبیه سازی کردن تشبیه کردن
simulate شبیه سازی کردن تشبیه کردن
apt زبان برنامه سازی برای کنترل ماشینهای کنترل عددی
disassembler برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
logical واحد اطلاعات آماده پردازش که لزوما شبیه داده اصلی در فضای ذخیره سازی نیست که ممکن است حاوی داده کنترل و... باشد
tokens کد داخلی که جانشین کلمه رزرو یا عبارت برنامه در یک زبان برنامه سازی سطح بالا میشود
token کد داخلی که جانشین کلمه رزرو یا عبارت برنامه در یک زبان برنامه سازی سطح بالا میشود
class در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
classes در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
classed در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
classing در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
closest در یک زبان برنامه سازی دستوری که بیان میکند برنامه دستیابی به فایل یا وسیله خاص را تمام کرده است
closes در یک زبان برنامه سازی دستوری که بیان میکند برنامه دستیابی به فایل یا وسیله خاص را تمام کرده است
close در یک زبان برنامه سازی دستوری که بیان میکند برنامه دستیابی به فایل یا وسیله خاص را تمام کرده است
closer در یک زبان برنامه سازی دستوری که بیان میکند برنامه دستیابی به فایل یا وسیله خاص را تمام کرده است
virtual که موجود نیست ولی توسط کامپیوتر شبیه سازی شده است و توسط کاربر به صورت مجازی قابل استفاده است
gooseneck هر چیزی شبیه گردن غاز هرچیز شبیه U
list 1-محاسبه مجموعهای از موضوعات داده مثل جمع و حذف و مرتب کردن و بهنگام سازی ورودی ها. 2LISP- یا زبان سطح بالا برای پردازش لیست دستورات یا داده و در یک محیط هوش مصنوعی
rectification یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
pinnulate شبیه برگچه شبیه بالچه
pinnulated شبیه برگچه شبیه بالچه
translator برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
translators برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
languages استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
language استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
language برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
languages برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
host language زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
compiler که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
snobol Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
targetting زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetted زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeted زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targets زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
target زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeting زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
linguo dental زبان و دندانی با زبان و دندان درست شده
modula یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
author language زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
bal زبان ساده شده زبان اسمبلی
professional slang زبان پیشهای یا حرفهای زبان زرگری
mealymouthed ادم چرب زبان شیرین زبان
He is speechless (inarticulate). سرو زبان ندارد ( بی زبان است)
Arabic زبان تازی زبان عربی
interpret ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
language مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
interpreted ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
languages مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
interpreting ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interprets ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
glib چرب زبان زبان دار
calculating دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
scottish gaelic زبان محلی مردم اسکاتلند وابسته به زبان گالیک اسکاتلند
assembler یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
automatic programming روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
jagger الت کنگره سازی یادندانه سازی
ordnance plant کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
pre-treatment عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
subjugation مقهور سازی مطیع سازی
frustration خنثی سازی محروم سازی
frustrations خنثی سازی محروم سازی
formularization کوتاه سازی ضابطه سازی
ouster بی بهره سازی محروم سازی
irritancy پوچ سازی باطل سازی
erasable 1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
saves ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saved ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
symmetrical compression سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
sort الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hit داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
apl یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
electronic کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
oxtongue گل گاو زبان خانواده گل گاو زبان
Indeo فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
dump 1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
externals روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
external روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
nearest شبیه
medals شبیه
medal شبیه
similar to that شبیه به ان
similar شبیه
anthoid شبیه به گل
nears شبیه
quasi شبیه
similiar شبیه
pygidial شبیه دم
make شبیه
feathery شبیه به پر
imitations شبیه
nearer شبیه
alike <adj.> شبیه
akin <adj.> شبیه
near شبیه
related <adj.> شبیه
nearing شبیه
like <adj.> شبیه
similar <adj.> شبیه
imitation شبیه
womanlike شبیه زن
simulant شبیه
papilionaceous شبیه
makes شبیه
neared شبیه
analogous شبیه
similes شبیه
wifelike شبیه زن
more like;most like شبیه تر
near- شبیه
simile شبیه
personator شبیه
luteous شبیه گل
adenoidal شبیه غده
dermoid شبیه پوست
liken شبیه شدن
likens شبیه کردن
asteroid شبیه ستاره
goosey شبیه غاز
rivalled نظیر شبیه
likening شبیه شدن
snuffy شبیه انفیه
dermoidal شبیه پوست
catty شبیه گربه
liken شبیه کردن
likened شبیه کردن
rivaling نظیر شبیه
soupy شبیه ابگوشت
likens شبیه شدن
tonsillar شبیه لوزتین
likening شبیه کردن
likened شبیه شدن
spheroid شبیه کره
bovine شبیه گاو
spathulate شبیه مرهم کش
astral شبیه ستاره
spatulate شبیه مرهم کش
asteroids شبیه ستاره
goosy شبیه غاز
rivalling نظیر شبیه
trapezium شبیه ذوذنقه
trochal شبیه چرخ
trichoid شبیه موی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com