Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
English
Persian
mechanical language
زبان ماشینی
Other Matches
mask
یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
masks
یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
disassembler
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
loop pile
پرزهای حلقوی
[این نوع پرز توسط بافت های ماشینی مثل فرش ماشینی بوجود آمده و به هر دو صورت ترکی و فارسی بافته می شود. اگر حلقه ها پس از اتمام کار بریده نشوند به آن پرز حلقوی می گویند. همانند سطح حوله.]
translator
برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
translators
برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
languages
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
assembly
زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
languages
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
language
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
language
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
host language
زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
compiler
که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
snobol
Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
target
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetted
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeted
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targets
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
linguo dental
زبان و دندانی با زبان و دندان درست شده
targeting
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetting
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
author language
زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
modula
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
professional slang
زبان پیشهای یا حرفهای زبان زرگری
mealymouthed
ادم چرب زبان شیرین زبان
He is speechless (inarticulate).
سرو زبان ندارد ( بی زبان است)
bal
زبان ساده شده زبان اسمبلی
Arabic
زبان تازی زبان عربی
glib
چرب زبان زبان دار
interpreted
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpreting
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpret
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interprets
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
languages
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
language
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
mechanic
ماشینی
machine made
ماشینی
mechanized
ماشینی
mechanician
ماشینی
mechanical
ماشینی
mechanical production
تولید ماشینی
mechanical translation
ترجمه ماشینی
mechanical translator
مترجم ماشینی
manipulator
دست ماشینی
drill press vise
گیره ماشینی
power saw
اره ماشینی
machine shop tool
ابزار ماشینی
machine ringing
زنگ ماشینی
tufted rugs
فرش ماشینی
machine translation
ترجمه ماشینی
machine welding
جوشکاری ماشینی
factory rugs
فرش ماشینی
machine tools
ابزار ماشینی
machinery steel
فولاد ماشینی
mechanical welding
جوشکاری ماشینی
mechanisms
قطعه ماشینی
mechanism
قطعه ماشینی
machine tool
ابزار ماشینی
octane
سوخت ماشینی
mass production
تولید ماشینی
mechanized
ماشینی شده
automaton
ادم ماشینی
mechanized data
دادههای ماشینی
robots
ادم ماشینی
artificial intelligence
هوش ماشینی
robot
ادم ماشینی
automatons
ادم ماشینی
lawn sprinkler
اب پاش ماشینی
mechnical
ماشینی صنعتی
mechanization
ماشینی کردن
crosscut saw
اره گرد ماشینی
gynoid
نوع زن ادم ماشینی
to start a car
[to crank a car]
[American English]
ماشینی را روشن کردن
man machine systems
نظامهای انسانی- ماشینی
machinery castings
ریخته گری ماشینی
automation
ماشینی شدن تولید
agricultural mechanization
ماشینی کردن کشاورزی
machine shop
کارگاه محاسبات ماشینی
mechanistic theory
نظریه ماشینی نگری
scottish gaelic
زبان محلی مردم اسکاتلند وابسته به زبان گالیک اسکاتلند
automatons
ماشینی که کارهای انسان را میکند
businesses
ماشینی که در شرکت استفاده میشود
droid
یک ادم ماشینی شبیه انسان
business
ماشینی که در شرکت استفاده میشود
clock
ماشینی که زمان را نشان میدهد
clocks
ماشینی که زمان را نشان میدهد
automaton
ماشینی که کارهای انسان را میکند
Machine- made carpets .
فرشهای ماشینی ( غیر دستباف )
service
ماشینی راتعمیروروغن کاری کردن
bordering machine
ماشینی که لبه لوله ها را خم میکند
serviced
ماشینی راتعمیروروغن کاری کردن
winepress
ماشینی که اب انگور رامیگیرد چرخشت
barker
کارگر یا ماشینی که پوست میکند
ingrain
فرش ماشینی دو رو و تمام پشم
assembler
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
weighing machine
ترازوی ماشینی ماشین سنجش قنطارکش
pulsator
ماشینی که الماس را از خاک جدا میکند
caloric engine
ماشینی که باهوای گرم حرکت میکند
automation
افزایش تولید در اثر ماشینی شدن
badge reader
ماشینی که داده را از یک نشانه مشخصات می خواند
appliances
ماشینی که به ویژه در خانه استفاده میشود
saw doctor
ماشینی که با ان دندانههای اره رادرست می کنند
appliance
ماشینی که به ویژه در خانه استفاده میشود
card
ماشینی که در کارت پانچ سوراخ ایجاد میکند
wringer
ماشینی که برای چلاندن چیزی بکارمی رود
to have packed up
[British E]
کار نکردن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
wright
کسی که به کارهای ماشینی و ساختن ان اشتغال دارد
to conk out
کار نکردن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
manifolder
ماشینی که چندین تسخه باکاغذ بر گردان بر میدارد
to have packed up
[British E]
خراب بودن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
cards
ماشینی که در کارت پانچ سوراخ ایجاد میکند
perforator
ماشینی که روی کاغذ سوراخها را پانج میکند
to crap out
کار نکردن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
to crap out
خراب بودن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
to conk out
خراب بودن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
manifold writer
ماشینی که چندین نسخه باکاغذ برگردان بر میدارد
self feeder
ماشینی که موادلازمه ازطرف خودش بدان میرسد
injection engine
ماشینی که بوسیله تزریق اب سرد بخارانرامنقبض میکنند
reperforator
ماشینی که نوارکاغذی را سوراخ میکند برای دریافت سیگنال
wiretapper
جاسوس یا ماشینی که مکالمات را بطور سری ضبط میکند
CNC
ماشینی که به طور خودکار توسط کامپیوتر اجرا میشود
DDC
ماشینی که به صورت خودکار توسط یک ماشین کار میکند
cash dispenser
ماشینی که با داخل نمودن کارت مخصوص ودادن دستور لازم
power loom
ماشین بافندگی
[در بافت فرش های ماشینی از آن استفاده می شود.]
pilot engine
ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
burster
ماشینی که برای جداکردن انبوهی زا صفحات کاغذ به کار می رود
ball and socket joint
[مفصل ماشینی که گلوله دارد و در داخل حفره قرار میگیرد]
cash dispensers
ماشینی که با داخل نمودن کارت مخصوص ودادن دستور لازم
compact
ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compacted
ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compacting
ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
robotics
زمینهای در هوش مصنوعی که مورد طراحی تولید و کاربردادم ماشینی است
compacts
ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
cams
استفاده از کامپیوتر برای کنترل خدمات ماشینی یا یاری در فرآیند تولید
dnc
Control Numerial Direct روش کنترل کامپیوتری وسائل ماشینی خودکار
cam
استفاده از کامپیوتر برای کنترل خدمات ماشینی یا یاری در فرآیند تولید
reperforator
ماشینی که نوار کاغذی را سوراخ میکند ارسال کننده نوارپانچ شده متصل به هم
grader
ماشینی که برای درجه بندی کردن مواد و محصول بکارمیرودو بانها شیب منظم میدهد
collator
ماشینی که برای تلفیق و ادغام مجموعه کارتها یا سایر اسناد در یک رشته متوالی بکار می رود
apl
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
slewing
سرعت حرکت ابزارهای ماشینی کنترل شده عددی ازیک محل به محل دیگر
magnetic tape
ماشینی که سیگنالهای ذخیره شده روی نوار مغناطیسی را می خواند و به صورت الکترونیکی تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل فهم است
magnetic tapes
ماشینی که سیگنالهای ذخیره شده روی نوار مغناطیسی را می خواند و به صورت الکترونیکی تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل فهم است
oxtongue
گل گاو زبان خانواده گل گاو زبان
object code
خروجی یک کامپایلر یا اسمبلرکه خود کد ماشینی قابل اجرابوده یا برای پردازش بیشتربه منظور تولید چنین کدی مناسب است کد مقصود برنامه مقصود
reader
ماشینی که سوراخهای پانچ شده را روی نوار کاغذی یا سیگنالهای روی نوار مغناطیسی را می خواند
readers
ماشینی که سوراخهای پانچ شده را روی نوار کاغذی یا سیگنالهای روی نوار مغناطیسی را می خواند
mechanizing
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanised
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizes
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanize
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanises
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
gig
ماشین خارزنی
[این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
cross compiler
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
hooks
کد ماشینی که در یک ماژول یاپیمانه از سیستم عامل جای داده میشود تا کنترل را به روالی که وفیفهای اضافی انجام میدهد انتقال داده ودر محلی متفاوت از ماژول اصلی ذخیره نماید
hook
کد ماشینی که در یک ماژول یاپیمانه از سیستم عامل جای داده میشود تا کنترل را به روالی که وفیفهای اضافی انجام میدهد انتقال داده ودر محلی متفاوت از ماژول اصلی ذخیره نماید
decollator
ماشینی که موضوعات مختلف را به ورقههای مجزا تبدیل میکند و یا جدا کردن موضوعات تکه تکه به قط عات جدا
grss language
زبان جی پی اس اس
language lab
زبان
tongue
زبان
two tongued
زبان
tongues
زبان
tongueless
بی زبان
glossa
زبان
abuser
بد زبان
abusers
بد زبان
hound's tongue
سگ زبان
languages
زبان ها
as one man
با یک زبان
apl language
زبان ای پی ال
rpg language
زبان ار پی جی
apt language
زبان ای پی تی
languages
زبان
tongue
[language]
زبان
report progarm generator
زبان ار- پی- جی
language
زبان
c++
زبان ++C
language
زبان
publication language
زبان انتشارات
cobol
زبان کوبول
tonguelike
زبان مانند
fortran
زبان فرترن
publication language
زبان نشری
philology
علم زبان
linguistics
علم زبان
sankskirt
زبان سانسکریت
linguistics
زبان شناسی
roumanian
زبان رومانی
philology
زبان شناسی
charlatanry
زبان بازی
formmal language
زبان صوری
charlatanism
زبان بازی
dactylology
زبان انگشتی
tongue tied
زبان بسته
glibness
طلاقت زبان
pushtu
زبان افغانستان
tartars
زبان تاتاری
tartar
زبان تاتاری
Dutch
زبان هلندی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com