Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English
Persian
compile language
زبان کامپایل
Search result with all words
run duration
1-کد برنامهای که کامپایل شده است و به صورتی است که مستقیماگ توسط کامپیوتر قابل اجرا است .2-برنامه مفسر تجاری که به همراه برنامه کاربردی زبان سطح بالا فروخته میشود که امکان اجرای آنرا فراهم میکند
self compiling compiler
کامپایلری که به زبان اصلی خودش نوشته شده و قابلیت کامپایل کردن خود را نیز دارد
Other Matches
metacompilation
کامپایل یک برنامه که سایر برنامه را هم در حین اجرا کامپایل میکند
disassembler
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
compiled
کامپایل
compiling
کامپایل
compiles
کامپایل
compilations
کامپایل
compile
کامپایل
compilation
کامپایل
compile time
زمان کامپایل
compilation time
زمان کامپایل
recompile
کامپایل مجدد
translator
برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
translators
برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
language
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
assembly
زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
languages
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
languages
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
language
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
compilations
اشتباه نوشتاری در حین کامپایل
compilation
اشتباه نوشتاری در حین کامپایل
host language
زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
compiler
که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
snobol
Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
machine
کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
compile and go
بار کردن و اجرای یک برنامه کامپایل
phase
مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
phased
مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
source
کامپیوتری که میتواند منبع را کامپایل کند
phases
مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
machines
کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
machined
کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
linguo dental
زبان و دندانی با زبان و دندان درست شده
targetted
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetting
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeting
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeted
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
target
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targets
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
compile
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
compiled
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
compiles
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
compiling
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
author language
زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
modula
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
mealymouthed
ادم چرب زبان شیرین زبان
bal
زبان ساده شده زبان اسمبلی
He is speechless (inarticulate).
سرو زبان ندارد ( بی زبان است)
professional slang
زبان پیشهای یا حرفهای زبان زرگری
development
کامپایل و رفع عیب نرم افزار جدید را میدهد
developments
کامپایل و رفع عیب نرم افزار جدید را میدهد
metacompilation
کامپایل که برای تولید کامپایلر دیگر انجام میشود
compilations
زمانی که طول می کشد تا کامپیوتر برنامه را کامپایل کند
compilation
زمانی که طول می کشد تا کامپیوتر برنامه را کامپایل کند
posts
ویرایش یا تغییر متن پس از کامپایل یا ترجمه توسط ماشین
posted
ویرایش یا تغییر متن پس از کامپایل یا ترجمه توسط ماشین
post-
ویرایش یا تغییر متن پس از کامپایل یا ترجمه توسط ماشین
post
ویرایش یا تغییر متن پس از کامپایل یا ترجمه توسط ماشین
direct objects
سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
objected
سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
indirect objects
سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
object
سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
objects
سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
objecting
سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
recompile
کامپایل کردن برنامه اصلی مجددا پس از اعمال تغییرات یا رفع خطا
preprocessor
نرم افزاری که داده را پیش از کامپایل یا ترجمه آماده و پردازش میکند
languages
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
Arabic
زبان تازی زبان عربی
interprets
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpreted
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpreting
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpret
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
glib
چرب زبان زبان دار
language
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
syntax
مرحلهای در کامپایل که در آن عبارتها بررسی می شوند برای اینکه آیا از قوانین پیروی می کنند یا خیر
scottish gaelic
زبان محلی مردم اسکاتلند وابسته به زبان گالیک اسکاتلند
assembler
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
log
وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
logs
وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
compiler
اسمبلر یا کامپایلری که یک برنامه را برای یک کامپیوتر کامپایل و در همان زمان برای دیگری اجرا میکند
compiles
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiling
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiled
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compile
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
indexing
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
lexical analysis
مرحلهای در ترجمه برنامه که نرم افزار کامپایل یا ترجمه کلمات کلیدی برنامه را با دستورات که ماشین جایگزین کند
apl
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
oxtongue
گل گاو زبان خانواده گل گاو زبان
grss language
زبان جی پی اس اس
rpg language
زبان ار پی جی
abusers
بد زبان
report progarm generator
زبان ار- پی- جی
language
زبان
glossa
زبان
tongue
زبان
abuser
بد زبان
c++
زبان ++C
tongueless
بی زبان
apl language
زبان ای پی ال
two tongued
زبان
language lab
زبان
apt language
زبان ای پی تی
tongues
زبان
hound's tongue
سگ زبان
as one man
با یک زبان
language
زبان
languages
زبان
tongue
[language]
زبان
languages
زبان ها
erse
زبان گالی
fabricated language
زبان ساختگی
fortran iv
زبان فرترن 2
equivocator
زبان باز
gaulish
زبان گال
gestural postural language
زبان اطواری
gift of the gab
روانی زبان
fortran
زبان فرترن
formmal language
زبان صوری
formal language
زبان صوری
flemish
زبان فلاندرز
glottology
زبان شناسی
linguistics
زبان شناسی
estonian
زبان استونی
Chinese
زبان چینی
enquiry language
زبان پرس و جو
jargon
زبان فنی
jargon
زبان حرفهای
philology
زبان شناسی
command language
زبان فرماندهی
philology
علم زبان
hibernian
ایرلندی زبان
gramarey
دستور زبان
grammer
دستور زبان
graphic language
زبان نگارهای
procedural language
زبان رویهای
gujarati
زبان گجراتی
glossology
زبان شناسی
Celtic
زبان سلتی
glossitis
ورم زبان
tartars
زبان تاتاری
tartar
زبان تاتاری
Dutch
زبان هلندی
glib tongued
چرب زبان
glibness
طلاقت زبان
linguistics
علم زبان
glossal
مربوط به زبان
British
زبان انگلیسی
halophrastic language
زبان تک واژهای
aramaic
زبان ارامی
charlatanism
زبان بازی
charlatanry
زبان بازی
cobol
زبان کوبول
comit language
زبان کامیت
an abusive bellow
شخص بد زبان
command language
زبان فرمان
command language
زبان دستوری
commerical language
زبان تجاری
common language
زبان عمومی
common language
زبان مشترک
ambiguous language
زبان مبهم
algorithmic language
زبان الگوریتمی
algol 0
زبان الگول 06
brickbat
زخم زبان
bengali
زبان بنگاله
basic language
زبان بیسیک
armenian
زبان ارمنی
artificial language
زبان مصنوعی
aramaean
زبان باستانی
aryan
زبان اریایی
assembly language
زبان همگذاری
assembly language
زبان اسمبلی
application oriented language
زبان کاربردی
assyrian
زبان اشوری
avestan
زبان اوستایی
aphasia
زبان پریشی
baluchi
زبان بلوچی
an busive bellow
شخص بد زبان
algol
زبان الگول
algebraic language
زبان جبری
declarative language
زبان اعلانی
declarative language
زبان تشریحی
decompilation
به زبان اصلی
design language
زبان طراحی
sign languages
زبان علامات
computer language
زبان کامپیوتری
sign language
زبان اشاره
sign language
زبان علامات
idioms
زبان ویژه
idiom
زبان ویژه
dumb language
زبان حال
dumb language
زبان بی زبانی
dysphasia
زبان پریشی
dancing language
زبان رقص
dactylology
زبان انگشتی
czech
زبان چکوسلواکی
Afghan
زبان افغانی
acrimoniousness
زخم زبان
compiler language
زبان همگردانی
computer language
زبان کامپیوتر
computer oriented language
زبان کامپیوترگرا
control language
زبان کنترل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com