Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
sabre cut
زخم شوشکه ضربه شمشیر
Other Matches
stoccata
پرتاب با ضربه شمشیر
stoccado
پرتاب با ضربه شمشیر
double touch
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double hi
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
touch
برخورد شمشیر به بدن ضربه فنی کشتی
touches
برخورد شمشیر به بدن ضربه فنی کشتی
circassian sabre
شوشکه
covered
گرفتن شمشیر به وضعی که شمشیر خودبخود در حمله حریف منحرف نشود
doubled up
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
hitting
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
punted
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
impluse response
پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
crosses
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crossest
ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosser
ضربه هوک پس از ضربه حریف
sclaff
ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
spits
شمشیر
spit
شمشیر
spurtle
شمشیر
blade
شمشیر
swords
شمشیر
bilbo
شمشیر
swordsman
شمشیر زن
bolo
شمشیر
bilboa
شمشیر
sword
شمشیر
sword cutter
شمشیر ساز
to carry sword
شمشیر جستن
fences
شمشیر بازی
swordsmanship
شمشیر بازی
swordlike
شمشیر مانند
sword knot
شرابه شمشیر
swordsman
شمشیر باز
sword fish
شمشیر ماهی
sword dance
رقص شمشیر
hilt
دسته شمشیر
blade
تیغه شمشیر
steels
شمشیر پولادی
swordfishes
شمشیر ماهی.
swordfish
شمشیر ماهی.
sword cut
زخم شمشیر
sabre cut
زخم شمشیر
baldric
بند شمشیر
handles
قبضه شمشیر
at the point of the sword
بدم شمشیر
claymore
شمشیر دودمه
rapier
شمشیر دودم
scabbard
غلاف شمشیر
steeling
شمشیر پولادی
steeled
شمشیر پولادی
foibles
تیغه شمشیر
hilts
دسته شمشیر
fencer
شمشیر باز
With a stork of the sword.
با ضرب شمشیر
daito
شمشیر بزرگ
steel
شمشیر پولادی
swordplay
فن شمشیر بازی
foible
تیغه شمشیر
scabbards
غلاف شمشیر
pommels
قبه شمشیر
gladiate
شمشیر مانند
fence
شمشیر بازی
tucker
شمشیر ساز
rapiers
شمشیر دودم
handle
قبضه شمشیر
pommel
قبه شمشیر
foilsman
شمشیر باز
curtal ax
شمشیر کوتاه وسنگین
scimitar
شمشیر هلالی شکل
curtle ax
شمشیر کوتاه وسنگین
in line
شمشیر در وضع حمله
point d'arret
نوک چنگالی شمشیر
sword play
مهارت در بکارگیری شمشیر
academic assault
شمشیر بازی نمایشی
fences
شمشیر بازی کردن
fence
شمشیر بازی کردن
action on the blade
تماس با شمشیر حریف
toledo
شمشیر ابدارمصنوع تولدو
falchion
شمشیر کوتاه و پهن
backsword
شمشیر یک لبهء برنده
shank
ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
weaknesses
ناحیه نزدیک نوک شمشیر
engagements
تماس دو تیفه شمشیر درگارد
partizan
شمشیر پهن ودسته بلند
engagement
تماس دو تیفه شمشیر درگارد
weakest
ناحیه نزدیک نوک شمشیر
weak
ناحیه نزدیک نوک شمشیر
partisans
شمشیر پهن ودسته بلند
partisan
شمشیر پهن ودسته بلند
weaker
ناحیه نزدیک نوک شمشیر
electric foil
شمشیر فویل با نوک برقدار
circular parry
دفاع با حرکت چرخشی شمشیر
foible
نیمی از شمشیر از وسط تانوک
foibles
نیمی از شمشیر از وسط تانوک
The pen is mightier than the sword.
<proverb>
قلم قدرتمندتر از شمشیر است .
sword dance
اجرای رقص در اطراف شمشیر
foin
فرو بردن شمشیر یا نیزه
counter parry
دفاع با حرکت چرخشی شمشیر
handle
قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
handles
قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
guard
کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
manipulators
گرفتن شمشیر با شست وانگشت ابهام
guarding
کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
guards
کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
compound parry
دفع شمشیر حریف با دو حرکت یا بیشتر
change of engagement
وادار کردن حریف به تغییرمسیر شمشیر
croise
عبور تیغه شمشیر به شکل خاص
line of engagement
ناحیهای از سینه که روبروی شمشیر قراردارد
fortes
نیمی از شمشیر از وسط تیغه تا دسته
sabres
شمشیر بلند نظامی باشمشیر زدن
saber
شمشیر بلند نظامی باشمشیر زدن
To behead ( decapitate ) someone .
کسی را گردن زدن (با شمشیر وغیره )
director
مدیر یارئیس مسابقه شمشیر بازی
directors
مدیر یارئیس مسابقه شمشیر بازی
acinaces
شمشیر کوتاه ایرانیان قدیم وسکاها
sabre
شمشیر بلند نظامی باشمشیر زدن
bind
کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
binds
کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
forte
نیمی از شمشیر از وسط تیغه تا دسته
sabers
شمشیر بلند نظامی باشمشیر زدن
scimitar
شمشیر کارد دسته دراز ونوک برگشته
placekick
ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
tuck
درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
tucks
درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
tucking
درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
ceding parry
کنار زدن حمله و سد کردن شمشیر حریف در خط جدید
barong
یکنوع چاقو یا شمشیر دسته کلفت لبه تیز
opposition
حرکت شمشیرباز ضمن تماس با شمشیر حریف تقابل
pommel
قسمت فلزی پشت دسته شمشیر دستگیرههای خرک
pommels
قسمت فلزی پشت دسته شمشیر دستگیرههای خرک
dubs
باتماس شمشیر بشانه شخصی لقب شوالیه باو اعطاکردن
dubbed
باتماس شمشیر بشانه شخصی لقب شوالیه باو اعطاکردن
counter disengagement
حرکت شمشیر به دور شمشیرحریف برای مواجهه درمسیر قبلی
dub
باتماس شمشیر بشانه شخصی لقب شوالیه باو اعطاکردن
foil
مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
foiled
مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
foiling
مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
curtana
شمشیر رحمت :شمشیربی نوکی که درتاج گذاری پادشاهان انگلیس پیشاپ
foils
مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
glides
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glided
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glide
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
mounting
دسته و پشت بند دسته شمشیر
hacks
ضربه
hack
ضربه
flaps
ضربه
flapped
ضربه
collision
ضربه
hacked
ضربه
flap
ضربه
collisions
ضربه
pushes
ضربه
pulsed
ضربه
pulse
ضربه
thud
ضربه
thudded
ضربه
pushed
ضربه
thudding
ضربه
thuds
ضربه
push
ضربه
impulse
ضربه
head
ضربه با سر
antiknock
ضد ضربه
brunt
ضربه
whang
ضربه
impulses
ضربه
butt joint
ضربه
stroked
ضربه
blow
ضربه
kicked
ضربه با پا
kick
ضربه
kick
ضربه با پا
shots
ضربه
shot
ضربه
slugger
ضربه زن
kicked
ضربه
blows
ضربه
mishit
ضربه بد
kicks
ضربه
stroke
ضربه
kicks
ضربه با پا
kicking
ضربه
kicking
ضربه با پا
sole kick
ضربه با کف پا
sole of the foot kick
ضربه با کف پا
surges
ضربه
surged
ضربه
surge
ضربه
butting
ضربه با سر
shockproof
ضد ضربه
bonks
ضربه بر سر
bonking
ضربه بر سر
sole trap
ضربه با کف پا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com