Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
extensive cultivation
زراعت سطحی
Other Matches
surficial swellings
بادکردگی سطحی زمین در اثریخ زدن اب زیر سطحی خاک
agriculture
زراعت
farming
زراعت
cultivation
زراعت
aquiculture
زراعت
aquiculture
زراعت با اب
cultivating
زراعت کردن
intensive cultivation
زراعت عمقی
cultivates
زراعت کردن
farmable
زراعت کردنی
cultivate
زراعت کردن
extensive cultivation
زراعت وسیع
farm
کاشتن زراعت کردن در
to work the land
زمین را زراعت کردن
demeter
الهه زراعت وحاصلخیزی
ceres
الهه زراعت ورستنی ها
to cultivate vegetables
زراعت کردن سبزیجات
farms
کاشتن زراعت کردن در
farmed
کاشتن زراعت کردن در
drylot
محوطه محصور ومحدودی برای زراعت وغیره
viticulture
صنعت شرابسازی زراعت انگور برای تهبیه شراب
topsoil
خاک سطحی خاک سطحی را برداشتن
superficiality
سطحی
decahedral
ده سطحی
surface water
اب سطحی
acrotic
سطحی
low level
سطحی
skin deep
سطحی
planar
سطحی
shallow foundation
پی سطحی
surfaces
سطحی
skin-deep
<idiom>
سطحی
sketchy
سطحی
sketchily
سطحی
sketchiest
سطحی
sketchier
سطحی
shallow
کم اب سطحی
shallower
کم اب سطحی
shallowest
کم اب سطحی
shallows
کم اب سطحی
surface
سطحی
surfaced
سطحی
superficial
سطحی
hexahedral
مکعب شش سطحی
polyhedral
چند سطحی
sheet washing
فرسایش سطحی
sorption
جذب سطحی
statical moment
لنگر سطحی
suface wind
باد سطحی
surface burning
احتراق سطحی
interfacial force
کشش سطحی
hexahedron
جسم شش سطحی
interfacial tension
کشش سطحی
surface tensity
کشش سطحی
low level winds
بادهای سطحی
multi level
چند سطحی
multilevel
چند سطحی
skin effect
اثر سطحی
impact burst
ترکش سطحی
horizontal curve
پیچ سطحی
n level logic
منطق N سطحی
one level memory
حافظه یک سطحی
pentahedral
پنج سطحی
surface burst
ترکش سطحی
surface charge
بار سطحی
surface contact rectifier
یکسوکننده سطحی
surface tension
کشش سطحی
surface treatment
اندود سطحی
surface treatment
اسفالت سطحی
surface treatment
روکش سطحی
surface treatment
عملیات سطحی
surface width
عرض سطحی
top soil
خاک سطحی
topdress
سطحی ریختن
trihedral
سه روی سه سطحی
two level store
انباره دو سطحی
split-level
چند سطحی
surface targets
هدفهای سطحی
surface soil
خاک سطحی
surface reverbration
برگشتهای سطحی
surface corrosion
خوردگی سطحی
surface creep
خزیدن سطحی
surface detection
اکتشاف سطحی
surface detection
راداراکتشافی سطحی
surface drains
زهکشهای سطحی
surface dressing
پوشش سطحی
surface erosion
فرسایش سطحی
surface evaporation
تبخیر سطحی
surface inflow
اب سطحی ورودی
surface irrigation
ابیاری سطحی
surface leakage
نشت سطحی
surface moisture
رطوبت سطحی
surface ornament
تزیینات سطحی
surface outflow
اب سطحی خروجی
heptahedral
هفت سطحی
surfaces
سطحی جلادادن
surface
سطحی جلادادن
singes
سوختگی سطحی
singeing
سوختگی سطحی
dodecahedral
دوازده سطحی
dodecahedron
دوازده سطحی
epilimnion
اب لایه سطحی
surfaced
سطحی جلادادن
smattering
دانش سطحی
superficially
بطور سطحی
area load
بار سطحی
blanket grouting
تزریق سطحی
bounding mine
مین سطحی
adsorption
جذب سطحی
adsorbent
جاذب سطحی
adsorption
کشش سطحی
extensive agriculture
کشاورزی سطحی
singed
سوختگی سطحی
evaporation
تبخیر سطحی
piers
پایه و سطحی
free moisture
رطوبت سطحی
pier
پایه و سطحی
adhesion
جاذبه سطحی
singe
سوختگی سطحی
floating mine
مین سطحی
formal logic
قضاوت سطحی
flesh wound
زخم سطحی
ground swell
موج سطحی
tills
: کشت کردن زراعت کردن
till
: کشت کردن زراعت کردن
singes
بطور سطحی سوختن
adsorb
جذب سطحی کردن
adhesion
کشش سطحی دوسیدگی
singed
بطور سطحی سوختن
case harden
سخت گردانی سطحی
surface fusion welding
جوشکاری ذوبی سطحی
superficiality
دانش سطحی بیمایگی
skims
بطور سطحی خواندن
skimmed
بطور سطحی خواندن
singe
بطور سطحی سوختن
Band-Aids
چارهی سطحی و موقتی
in a perfunctory manner
بطور سرسری یا سطحی
Band-Aid
چارهی سطحی و موقتی
scorches
بطور سطحی سوختن
singeing
بطور سطحی سوختن
topdress
بطور سطحی پاشیدن
surface integral
انتگرال سطحی
[ریاضی]
to skim ones the news
به اخبارنگاهی سطحی کردن
puppy love
عشق سطحی و زودرس
scorch
بطور سطحی سوختن
adhesion
کشش سطحی پیوستگی
skim
بطور سطحی خواندن
adhesion force
نیروی کشش سطحی
antisurface
ضد عناصر سطحی شناوردشمن
hokum
نمایش سطحی وبد
hard surfacing
سخت گردانی سطحی
hard face
سخت کردن سطحی
case hardening
سخت گردانی سطحی
hydrology
بررسی ابهای سطحی
sciolistic
دارای اطلاعات سطحی
runoff coefficient
ضریب جریان سطحی
density of surface charge
چگالی بار سطحی
heptahedron
جسم هفت سطحی
magnetic surface charge
بار سطحی مغناطیسی
multilevel sort
ترتیب چند سطحی
surface decarburization
کربن گیری سطحی
hard surface
سخت کردن سطحی
capital widening
افزایش سطحی سرمایه
octahedron
جسم هشت سطحی
carburize
سخت گرداندن سطحی
subsurface navigation
ناوبری زیر سطحی
crazing
ترک برداری سطحی
multi level planning
برنامه ریزی چند سطحی
once-over
<idiom>
یک نگاه سطحی به کسی انداختن
maximum surface temperature
درجه حرارت سطحی حداکثر
carboard architecture
[مدل طراحی با سطحی صاف]
surface reverbration
امواج برگشتی سطحی رادار
skim sweeping
پاک کردن سطحی مینها
street inlet
دریچه ورود فاضلاب سطحی
hard facing alloy
الیاژ سخت گردانی سطحی
subaerial
واقع در قسمت سطحی خاک
kitsch
پر نمایش و پر لاف و گزاف ولی سطحی
base surge
ابر غلطان اتمی در ترکش سطحی
kopfring
حلقه مخصوص ترکش سطحی بمب
sciolist
دانشمندنما دارای اطلاعات سطحی شارلاتان
skimmer
الت سرشیرگیری مطالعه کننده سطحی
salt bath case hardening
سخت گردانی سطحی حمام نمک
sciolism
اطلاعات ومعلومات سطحی شارلاتان بازی
chireugi
ضربه زدن با دست تماسی-سطحی
weisenheimer
کسیکه معلومات سطحی در همه چیز دارد
ground waves
امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
wisenheimer
کسیکه معلومات سطحی درهمه چیز دارد
bedrock
سنگی که در زیر طبقه سطحی زمین واقع است
generatrix
نقطه یا خط یا سطحی که سبب احداث خط یا سطح یاجسمی میشود
ground glass
نوعی شیشه نورافشان که دارای سطحی تراشیده است
geodeticline
کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
geodetical
کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
greenwash
نمایش سطحی یا ریاکارانه توسط یک سازمان که نگران محیط زیست است
paraboloid
سطحی که در اثر گردش جسم شلجمی بدور خود تشکیل میگردد
skim
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
break even point
نقطه سربسر سطحی از تولیدکه در ان سطح کل درامدبنگاه با کل هزینه ان برابربوده و سود بنگاه صفر است
skims
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
rood
مقیاس سطحی معادل یک چهارم جریب مقیاس طولی که درانگلستان 7 الی 8 یارد است
tetrahedron
جسم چهار سطحی چهار ضلعی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com