English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
reflex time زمان بازتاب
Other Matches
line haul زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache memory مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
plantar reflex بازتاب کف پا
reflex بازتاب
reflexes بازتاب
echo بازتاب
echoed بازتاب
echoes بازتاب
echoing بازتاب
reflector بازتاب
reflectors بازتاب
reflection بازتاب
reflexion بازتاب
circuit روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
angle of reflaction زاویه بازتاب
albedo توان بازتاب
albedo نمار بازتاب
bragg reflection بازتاب پراگ
coefficient of reflection ضریب بازتاب
achilles reflex بازتاب اشیل
achilles jerk بازتاب اشیل
abdominal reflex بازتاب شکمی
chain reflex بازتاب زنجیرهای
law of reflection قانون بازتاب
background reflection بازتاب زمینهای
reflection بازتاب اندیشه
conditioned reflex بازتاب شرطی
reflection angel زاویه بازتاب
reflection law قانون بازتاب
babinski reflex بازتاب بابینکسی
crossed reflex بازتاب متنافر
cranial reflex بازتاب جمجمهای
mass reflex بازتاب کلی
reflex arc قوس بازتاب
reflex circuit قوس بازتاب
reflex reserve پس مانده بازتاب
reflecting بازتاب دادن
reflexivity بازتاب پذیری
reflexogenous zones نواحی بازتاب زا
reflexology بازتاب شناسی
tendon reflex بازتاب وتری
sucking reflex بازتاب مکیدن
stretch reflex بازتاب کشیدگی
righting reflex بازتاب تعادل
static reflex بازتاب تعادل
reflects بازتاب دادن
spinal reflex بازتاب نخاعی
reflect بازتاب دادن
rooting reflex بازتاب گونه
rossolimo reflex بازتاب روسولیمو
reflex arc کمان بازتاب
reflector buoy بویه بازتاب
negative movement reflex بازتاب گریز
orientation reflex بازتاب سوگیری
orienting reflex بازتاب سوگیری
plane of reflection صفحه بازتاب
flashbacks بازتاب اشعه
flashback بازتاب اشعه
prepotent reflex بازتاب غالب
pupillary reflex بازتاب مردمک
raster شبکه بازتاب
reflectability بازتاب پذیری
reflection coefficient ضریب بازتاب
reflection grating توری بازتاب
reflection of light بازتاب نور
reflection plane صفحه بازتاب
reflectivity بازتاب پذیری
reflectometer بازتاب سنج
salivary reflex بازتاب بزاقی
ground return بازتاب زمینی
flexion reflex بازتاب خمش
irreflexive بی خیال بدون بازتاب
startle reflex بازتاب یکه خوردن
blinking reflex بازتاب پلک زدن
knee jerk reflex بازتاب پرش زانو
eye blink reflex بازتاب پلک زدن
pgr بازتاب گالوانیکی- روانی
patellar reflex بازتاب پرش زانو
reflex latency دوره نهفتگی بازتاب
audi بازتاب دیداری- شنیداری
reflects بازتاب یافتن بازتابیدن
psychogalvanic reflex بازتاب گالوانیکی- روانی
consensual eye reflex بازتاب همخوان چشم
phasic stretch reflex بازتاب کشش مرحلهای
grasping reflex بازتاب چنگ زدن
positive movement reflex بازتاب حرکت گرایشی
unconditioned reflex بازتاب غیر شرطی
cutaneous secretory reflex بازتاب تراوشی پوست
cutaneous pupillary reflex بازتاب پوستی مردمک
haab's pupillary reflex بازتاب مردمکی هاب
bechterev mendel reflex بازتاب بختریف- مندل
reflect بازتاب یافتن بازتابیدن
reflecting بازتاب یافتن بازتابیدن
mirrors دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirrored دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirror دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
access time کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
response time زمان جواب زمان پاسخگویی
arrivals زمان حضور زمان رسیدن
present زمان حاضر زمان حال
presented زمان حاضر زمان حال
presenting زمان حاضر زمان حال
seek time زمان جستجو زمان طلب
presents زمان حاضر زمان حال
arrival زمان حضور زمان رسیدن
read time زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
timed مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
time مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequency زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequencies زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
cryptoperiod زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
short cycle annealing سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
early time زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
reflectance قابلیت بازتاب قابلیت انعکاس
tense زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
synchrone هم زمان
time-consuming زمان بر
yet تا ان زمان
away از ان زمان
simultaneously در یک زمان
synchronous هم زمان
timepiece زمان
clock زمان
ticker [colloquial] [watch] زمان
time-piece زمان
time consuming زمان بر
thitherto تا ان زمان
clocks زمان ها
tempo زمان
periods زمان
zeitgeist زمان
whene'er هر زمان
terming زمان
period زمان
termed زمان
thence از ان زمان
stroked زمان
tempos زمان
time of blowing زمان دم
contemporaneous هم زمان
date زمان
dates زمان
term زمان
coinstantaneous هم زمان
times زمان
time زمان
cycle time زمان
timed زمان
stroke زمان
stroking زمان
strokes زمان
cotemporaneous هم زمان
connect time زمان اتصال
f. tense زمان اینده
exposure time زمان پرتودهی
exposure time زمان پرتوگیری
exposure time زمان نوردهی
execution time زمان اجرا
expected time زمان تحمل
equilibrium time زمان تعادل
reasonable time زمان معقول
past tense زمان گذشته
yesterday زمان گذشته
ephemeris time زمان نجومی
kill time زمان کشندگی
reaction time زمان واکنش
recovery time زمان بهبود
run time زمان اجرا
ephemeris time زمان تقویمی
reference time زمان مرجع
orthogenesis جبر زمان
scheduling زمان بندی
real time زمان حقیقی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com