Total search result: 201 (12 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
allocated time |
زمان نامی |
|
|
Other Matches |
|
line haul |
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری |
illustrious |
نامی |
calumnies |
بد نامی |
ignominy |
بد نامی |
calumny |
بد نامی |
depravation |
بد نامی |
depravement |
بد نامی |
rated output |
توان نامی |
rated value |
مقدار نامی |
famous |
معروف نامی |
design size |
اندازه نامی |
rated fatigue limit |
حد دوام نامی |
nominal size |
اندازه نامی |
nominal length |
طول نامی |
matronymic |
مادر نامی |
nominal diameter |
قطر نامی |
nominal frequency |
فرکانس نامی |
patronymic |
پدر نامی |
cache memory |
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند |
caches |
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند |
cache |
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند |
toponymic |
وابسته به مکان نامی |
maximum ratings |
مقدار نامی حداکثر |
to be called |
به نامی خوانده شدن |
rated pay load |
بار مفید نامی |
traducement |
بدنام سازی بد نامی |
impedance voltage |
ولتاژاتصال کوتاه نامی |
motor rating |
توان نامی موتور |
frequency range |
محدوده فرکانس نامی |
maximum current rating |
جریان نامی حداکثر |
anomia |
زبان پریشی نامی |
frequency range |
حیطه فرکانس نامی |
nominal bandwidth |
پهنای باند نامی |
hosts |
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند |
hercules |
پهلوان نامی اساطیریونان و روم |
heraclidae |
اولادهرکول پهلوان نامی یونان |
color anomia |
زبان پریشی نامی رنگها |
cock a doodle doo |
نامی که بچه بخروس میدهد |
i sold it to one abdullah |
به عبدالله نامی انرا فروختم |
maximum load rating |
قابلیت بارگیری نامی حداکثر |
hosting |
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند |
host |
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند |
hosted |
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند |
toponymy |
ذکر اسامی نواحی مکان نامی |
shaken |
وابسته به شکسپیر شاعر نامی انگلیس |
virgilian |
به شیوه virgil شاعر نامی روم |
the porch |
رواق یا ایوان نامی اتن وشاگردانش بیشتربدانجامیرفتند |
realtime |
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها |
circuit |
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود |
circuits |
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود |
road time |
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون |
symbolically |
نامی که برای برچسب متغیر یا محلی به کار رود |
symbolic i/o assignment |
نامی برای مشخص کردن یک واحد ورودی خروجی |
Glasgow School |
[نامی برای معماری ها و طراحی های همزمان در گلاسکو] |
symbolic |
نامی که برای برچسب متغیر یا محلی به کار رود |
log in name |
نامی که توسط ان سیستم کامپیوتر استفاده کننده را می شناسد |
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. |
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود. |
rontgen |
نام فیزیکدان نامی المان که پرتو مجهول را پیدا کرد |
koh i noor |
کوه نور:الماس نامی هندوستان که اکنون جزودارایی پادشاه انگلیس است |
access time |
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده |
big five |
بیشتر باthe بزرگان پنجگانه . نامی است که در کنفرانس صلح پاریس 9191 به فرانسه امریکا |
IAM |
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد |
references |
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود |
reference |
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود |
seek time |
زمان جستجو زمان طلب |
presented |
زمان حاضر زمان حال |
arrival |
زمان حضور زمان رسیدن |
presents |
زمان حاضر زمان حال |
arrivals |
زمان حضور زمان رسیدن |
present |
زمان حاضر زمان حال |
presenting |
زمان حاضر زمان حال |
response time |
زمان جواب زمان پاسخگویی |
read time |
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری |
tour of duty |
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت |
to win one's spurs |
بدرجه سلحشوری رسیدن برجسته شدن نامی شدن شهرت یافتن |
timed |
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره |
times |
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره |
dive schedule |
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص |
time |
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره |
imprescriptible |
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده |
data aggregate |
مجموعهای ازاقلام داده درون یک رکورد که نامی به ان داده شده است وبه صورت کلی به ان رجوع می گردد |
unemployment compensation |
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری |
equation of time |
خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی |
execution |
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا |
loom time |
مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.] |
production cycle |
زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.] |
interlook dormant period |
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار |
frequency |
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل |
frequencies |
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل |
ratings |
توان نامی توان قدرت |
rating |
توان نامی توان قدرت |
splits |
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر |
early time |
زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی |
short cycle annealing |
سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه |
cryptoperiod |
زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز |
tenser |
زمان فعل تصریف زمان فعل |
tensed |
زمان فعل تصریف زمان فعل |
tensing |
زمان فعل تصریف زمان فعل |
tenses |
زمان فعل تصریف زمان فعل |
tense |
زمان فعل تصریف زمان فعل |
tensest |
زمان فعل تصریف زمان فعل |
angular velocity sight |
زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب |
station time |
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز |
times |
زمان |
coinstantaneous |
هم زمان |
contemporaneous |
هم زمان |
cycle time |
زمان |
cotemporaneous |
هم زمان |
stroking |
زمان |
strokes |
زمان |
stroked |
زمان |
dates |
زمان |
terming |
زمان |
termed |
زمان |
term |
زمان |
date |
زمان |
thence |
از ان زمان |
time-piece |
زمان |
time of blowing |
زمان دم |
period |
زمان |
thitherto |
تا ان زمان |
tempos |
زمان |
yet |
تا ان زمان |
zeitgeist |
زمان |
ticker [colloquial] [watch] |
زمان |
clocks |
زمان ها |
whene'er |
هر زمان |
clock |
زمان |
timepiece |
زمان |
away |
از ان زمان |
periods |
زمان |
tempo |
زمان |
synchronous |
هم زمان |
simultaneously |
در یک زمان |
time |
زمان |
time consuming |
زمان بر |
stroke |
زمان |
time-consuming |
زمان بر |
timed |
زمان |
synchrone |
هم زمان |
acceleration time |
زمان شتاب |
timming |
زمان گیری |
response time |
زمان واکنش |
retention time |
زمان بازداری |
run time |
زمان اجرا |
rise time |
زمان خیز |
time slice |
قطعه زمان |
lapse |
گذشت زمان |
time utility |
استفاده از زمان |
timeer |
زمان سنج |
turn around time |
زمان برگشت |
relaxation time |
زمان اسایش |
transition time |
زمان انتقال |
turnaround time |
زمان گردش |
relief time |
زمان استراحت |
transit time |
زمان عبور |
transit time |
زمان گذار |
transfer time |
زمان انتقال |
response time |
زمان واگنش |
turnaround time |
زمان برگشت |
training time |
زمان تمرین |
transition time |
زمان تحول |
prescriptions |
مرور زمان |
reflex time |
زمان بازتاب |
response time |
زمان پاسخ |
reference time |
زمان مرجع |
past tense |
زمان گذشته |
standard time |
زمان استانده |
the secular bird |
فرید زمان |
solar time |
زمان خورشیدی |
solar time |
زمان شمسی |
time dependent |
وابسته به زمان |
time interval |
زمان طی شده |
slack time |
زمان سکون |
time lapse |
مرور زمان |
the preterite tense |
زمان گذشته |
statute of limitation |
مرور زمان |
real time |
زمان حقیقی |
yesterday |
زمان گذشته |
system time |
زمان سیستم |
testing time |
زمان ازمایش |
scheduling |
زمان بندی |
the fullness of time |
زمان کامل |
the past tense |
زمان گذشته |
standby time |
زمان جانشینی |
standard time |
زمان رسمی |
time log |
جدول زمان |
whenever |
هر زمان که هرگاه |
time perception |
ادراک زمان |
searching time |
زمان جستجو |
scheduling queue |
صف زمان بندی |
lapses |
گذشت زمان |
scheduler |
زمان بند |
time lag |
زمان مرده |
time lag |
زمان تاخیر |
time lags |
زمان مرده |
time lags |
زمان تاخیر |
seek time |
زمان پیگرد |
lapsing |
گذشت زمان |
seek time |
زمان پیگردی |