English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 219 (13 milliseconds)
English Persian
past tense زمان گذشته
yesterday زمان گذشته
the past tense زمان گذشته
the preterite tense زمان گذشته
pt زمان گذشته
Search result with all words
got زمان گذشته فعل get
lit زمان گذشته فعل light
secondary حاکی از زمان گذشته
took زمان گذشته فعل take
geochronometry اندازه گیری زمان گذشته توسط روشهای باستانشناسی ودیرینه شناسی زمین
bended زمان گذشته و اسم مفعول فعل bend
laid زمان گذشته و اسم مفعول lay
pled زمان گذشته و اسم مفعول plead
repaid زمان گذشته و اسم مفعول repay
spilt زمان گذشته و اسم مفعول spill
unstuck زمان گذشته و اسم مفعول unstick
unwound زمان گذشته و اسم مفعول unwind
one cannot put back the time <proverb> زمان گذشته نیاید به بر
Historicism [معماری متاثر از زمان گذشته بخصوص معماری احیای مذهبی]
Other Matches
line haul زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
caches مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
due out از وقت مصرف گذشته از وقت گذشته
circuits روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
access time کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
response time زمان جواب زمان پاسخگویی
arrivals زمان حضور زمان رسیدن
present زمان حاضر زمان حال
presented زمان حاضر زمان حال
presenting زمان حاضر زمان حال
seek time زمان جستجو زمان طلب
presents زمان حاضر زمان حال
arrival زمان حضور زمان رسیدن
read time زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
dive schedule جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
time مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
and certainly not <conj.> گذشته از
historical گذشته
to say nothing of <conj.> گذشته از
old گذشته
not to speak of <conj.> گذشته از
not to mention <conj.> گذشته از
What is past is past . what is gone is gone . گذشته ها گذشته
yesternight شب گذشته
forepassed گذشته
let [leave] alone <conj.> گذشته از
over with گذشته
asides گذشته از
last a گذشته
departed گذشته
due out گذشته
last night شب گذشته
bygone گذشته
preceded گذشته
foretime گذشته
forepast گذشته
foreby گذشته
past گذشته
aside گذشته از
beyoned the pale از حد گذشته
agone گذشته
gone by گذشته
by gone گذشته
spun or span گذشته
bypast گذشته
aside from گذشته از
older گذشته
oldest گذشته
execution 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
besides <adv.> به جز آن [گذشته از این]
forby <adv.> به جز آن [گذشته از این]
also [moreover] <adv.> به جز آن [گذشته از این]
furthermore <adv.> به جز آن [گذشته از این]
aside from that <adv.> به جز آن [گذشته از این]
further [moreover] <adv.> به جز آن [گذشته از این]
in addition <adv.> به جز آن [گذشته از این]
moreover <adv.> به جز آن [گذشته از این]
sprang گذشته gnirps
by gone قدیمی گذشته ها
desperate از جان گذشته
retrospective falsification تحریف گذشته
redolence خاطرات گذشته
additionally <adv.> به جز آن [گذشته از این]
over and above <adv.> از این گذشته
what is more <adv.> از این گذشته
lastmonth ماه گذشته
over and above گذشته ازاین
beyond that <adv.> از این گذشته
past years سالهای گذشته
on top of that <adv.> از این گذشته
on to <adv.> از این گذشته
further on از این گذشته
furthermore از این گذشته
on top of this <adv.> از این گذشته
on top of this <adv.> به جز آن [گذشته از این]
the present and the past گذشته و حال
the year past سال گذشته
besides <adv.> گذشته از این
whish بسرعت گذشته
backs عقبی گذشته
back عقبی گذشته
ultimo ماه گذشته
the present and the past حال و گذشته
on to <adv.> به جز آن [گذشته از این]
on top of that <adv.> به جز آن [گذشته از این]
yesteryear سال گذشته
over and above <adv.> به جز آن [گذشته از این]
what is more <adv.> به جز آن [گذشته از این]
self devoted از خود گذشته
self giving از خود گذشته
stale cheque چک تاریخ گذشته
exposed سر راه گذشته
sup.latest or last تازه گذشته
sware گذشته swear
by gone چیزهای گذشته
upheld گذشته uphold
outdid گذشته outdo
beyond that <adv.> به جز آن [گذشته از این]
the present and the past اکنون و گذشته
bled گذشته Bleed
ultimo در ماه گذشته
last year سال گذشته
moreover <adv.> گذشته از این
over- گذشته اضافی
over گذشته اضافی
additionally <adv.> از این گذشته
in a. to this گذشته ازاین
retrospective view [on] نگاه به گذشته
aside from that <adv.> گذشته از این
in the p درزمان گذشته
also [moreover] <adv.> از این گذشته
aside from that <adv.> از این گذشته
besides <adv.> از این گذشته
out of date از تاریخ گذشته
further [moreover] <adv.> گذشته از این
on top of this <adv.> گذشته از این
over and above <adv.> گذشته از این
bygone چیزهای گذشته
forby <adv.> گذشته از این
what is more <adv.> گذشته از این
beyond that <adv.> گذشته از این
on top of that <adv.> گذشته از این
on to <adv.> گذشته از این
in addition <adv.> گذشته از این
belatedly ازموقع گذشته
belated ازموقع گذشته
nostalgia حسرت گذشته
swore گذشته sweatr
forby <adv.> از این گذشته
regression بازگشت به گذشته
rode گذشته ride
furthermore <adv.> گذشته از این
furthermore <adv.> از این گذشته
late تازه گذشته
also گذشته از این
further [moreover] <adv.> از این گذشته
desperado از جان گذشته
in addition <adv.> از این گذشته
moreover <adv.> از این گذشته
last sunday یکشنبه گذشته
last week هفته گذشته
next week هفته گذشته
expired گذشته از موعد
additionally <adv.> گذشته از این
past گذشته از ماورای
also [moreover] <adv.> گذشته از این
ex post به اعتبار گذشته
retrospect شامل گذشته
retrospect نگاه به گذشته
retroactive معطوف به گذشته
The water has risen over his head . <proverb> آب از سرش گذشته است .
(a) while back <idiom> هفتها یا ماهای گذشته
ultimo مربوط به ماه گذشته
overdue از موعد گذشته منقضی
ex post facto شامل اصول گذشته
To review the past in ones minds eye . گذشته را از نظر گذراندن
the last two years دوسال اخیر یا گذشته
gladiator پهلوان از جان گذشته
During the past few days. طی چند روز گذشته
gladiators پهلوان از جان گذشته
In the course of the past centuries. درطی قرنهای گذشته
latest تازه گذشته اینده
Joking apart. از شوخی گذشته ( جدی )
see in the past makes saw فعل see در گذشته sawمیشود
retroact شامل گذشته شدن
longer دیر گذشته ازوقت
passe کهنه مسلک گذشته
longed دیر گذشته ازوقت
long دیر گذشته ازوقت
long- دیر گذشته ازوقت
longs دیر گذشته ازوقت
longest دیر گذشته ازوقت
overdue draft برات سررسید گذشته
not to mention گذشته از قطع نظر از
came گذشته فعل امدن
production cycle زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
over a گذشته ازسن بلوغ یا12سال
letter of d ult مامه سوم ماه گذشته
Act according to the previous procedure. بترتیب گذشته عمل کنید
slotted قسمت سوم و گذشته slot
slept گذشته و قسمت سوم sleep
sought گذشته و قسمت سوم seek
of late years دراین چند سال گذشته
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com