Total search result: 202 (17 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
golf course |
زمین بازی گلف دارای 81بخش و فاصله بین هر دوبخش در حدود 0072 تا0003 متر است |
golf courses |
زمین بازی گلف دارای 81بخش و فاصله بین هر دوبخش در حدود 0072 تا0003 متر است |
|
|
Other Matches |
|
alleys |
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود |
alleyways |
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود |
alley |
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود |
mark out a ground |
تحدید حدود زمین |
creepers |
توپی که با فاصله کم از زمین پرتاب شده |
creeper |
توپی که با فاصله کم از زمین پرتاب شده |
hyphenate |
بوسیله خط دارای فاصله کردن |
gap-toothed |
دارای فاصله بین دو دندان |
trifocal |
دارای سه فاصله کانونی ومرکزی |
lost ball |
گوی گم شده در مسیر بازی گلف که به فاصله 5 دقیقه پیدا نشود |
pitches |
زمین بازی |
pitch |
زمین بازی |
fields |
زمین بازی |
playground |
زمین بازی |
playgrounds |
زمین بازی |
fielded |
زمین بازی |
playing fields |
زمین بازی |
playing field |
زمین بازی |
field |
زمین بازی |
playing court |
زمین بازی |
field of play |
زمین بازی |
links |
زمین بازی گلف |
squash court |
زمین بازی اسکواش |
rugby field |
زمین بازی رگبی |
long service line |
خط طولی زمین در بازی دونفره |
team handball court |
زمین بازی هند بال |
baseline game |
بازی در انتهای زمین تنیس |
home run |
بازی پر هیجان با امتیازتماس با زمین |
out of bounds |
بیرون از زمین بازی [ورزش] |
The ball was out of bounds. |
توپ خارج [از زمین بازی] بود. |
sticky wicket |
زمین بازی خیس که در افتاب خشک میشود |
service line |
خط مرزی روی زمین در بازی اسکواش دوبل |
curling |
بازی روی زمین یخ بین دوتیم 4 نفره |
an out match |
مسابقهای که بیرون از زمین بازی خانگی برپا کنند |
explicit address |
آدرسی در دوبخش است . یکی نقط ه ارجاع دیگری جابجایی یا مقدار اندیس |
geocentric |
دارای مرکزی در زمین زمینی |
volleyball |
بازی بین دو تیم 6نفره در زمین مستطیل باتوری در وسط |
laydown bombing |
بمباران از فاصله خیلی نزدیک به سطح زمین بمباران سینه مال |
continuous wave |
امواج الکترومگنتیک که بدون فاصله تکرار میشوند ومعمولا دارای دامنه و طول موج و فرکانس ثابت میباشند |
lag |
زدن گوی از وسط زمین به مرز برای تعیین اغازکننده بازی |
lagged |
زدن گوی از وسط زمین به مرز برای تعیین اغازکننده بازی |
lags |
زدن گوی از وسط زمین به مرز برای تعیین اغازکننده بازی |
vantage ground |
زمین دارای برتری اتش و دید |
plan range |
در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است |
bridged |
دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ |
bridges |
دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ |
bridge |
دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ |
away |
بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند |
absolute altimeter |
ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد |
single space |
در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن |
following distance |
فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها |
point blank range |
فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف |
interval |
فاصله اختلاف فاصله مدت زمان |
upper memory |
کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت |
Hanbel |
[نوعی گلیم مراکشی که صرفا جهت مفروش نمودن زمین بافته شده، و دارای خطوط موازی و رنگین با نقشه های پرکار می باشد.] |
space |
فاصله دادن فاصله داشتن |
spaces |
فاصله دادن فاصله داشتن |
collision parameter |
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان |
shinny |
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی |
hole |
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر |
holed |
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر |
holes |
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر |
holing |
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر |
close march |
راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی |
harlequinade |
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی |
frame |
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ |
gamesmanship |
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی |
cutthroat |
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند |
misplay |
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن |
game |
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود |
to make a trick |
با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی] |
shinney |
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود |
dib |
ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند |
kiss in the ring |
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد |
fire fight |
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی |
go no go |
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن |
inning |
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ |
ground return |
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین |
clowned |
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند |
touch judge |
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین |
clowning |
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند |
clown |
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند |
clowns |
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند |
hercules |
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس |
pancakes |
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید |
center field |
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال |
pancake |
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید |
inductive earthing |
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین |
geotaxis |
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی |
frost heave |
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین |
regulus |
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند |
harlepuinade |
نمایش لال بازی ودلقک بازی |
charlatanic |
امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی |
crampet game |
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج |
off side |
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن |
honest john |
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه |
nap of the earth |
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال |
to break up |
از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی] |
geognosy |
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین |
tellurian |
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین |
perelotok |
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین |
rolling terrain |
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار |
sergeants |
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت |
styx |
نوعی موشک زمین به زمین دریایی |
sergeant |
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت |
Bureaucracy . Red tape . |
کاغذ بازی ( قرطاس بازی ) |
badminton |
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان |
limit |
حدود |
range |
حدود |
ranged |
حدود |
vicinity |
حدود |
about |
در حدود |
ranges |
حدود |
confining |
حدود |
confine |
حدود |
in the neighbourhood |
در حدود |
precinct |
حدود |
precincts |
حدود |
modules |
حدود |
neighborhoods |
حدود |
neighbourhood |
حدود |
neighbourhoods |
حدود |
about <adv.> |
حدود |
scantling |
حدود |
neiggourhood |
حدود |
ambit |
حدود |
tether |
حدود |
module |
حدود |
tethered |
حدود |
roughly <adv.> |
حدود |
purview |
حدود |
tethering |
حدود |
tethers |
حدود |
realms |
حدود |
realm |
حدود |
thereabouts |
در آن حدود |
delimit |
حدود |
delimiting |
حدود |
compass |
حدود |
well nigh |
در حدود |
perambulation |
حدود |
definitions |
حدود |
delimited |
حدود |
scope |
حدود |
definition |
حدود |
delimits |
حدود |
well-nigh |
در حدود |
covenant runing with land |
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست |
isobars |
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی |
isobare |
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی |
isobar |
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی |
cementitious |
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان |
soft shelled |
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم |
purview |
حدود میدان |
graphic limits |
حدود گرافیکی |
outed |
خارج از حدود |
in the neighborhood of |
در حدود [ریاضی] |
peripheries |
محیط حدود |
periphery |
محیط حدود |
probability limits |
حدود احتمالی |
runs |
ردپا حدود |
gamut |
حدود حیطه |
demarcation |
تعیین حدود |
thereabouts |
در حدود آن وقت |
with in ear shot |
در حدود صدا رس |
yaw |
تجاوز از حدود |
out |
خارج از حدود |
thereabout |
دران حدود |
coextensive |
هم حدود وثغور |
class interval |
حدود طبقه |
delimitation |
تحدید حدود |
hereabout |
دراین حدود |
delimitation |
تعیین حدود |
coastal frontier |
حدود ساحلی |
limit check |
مقابله حدود |
therabout |
دران حدود |
yawed |
تجاوز از حدود |
limit of fire |
حدود اتش |
purview of an occupation |
حدود کاری |
limits of confidence |
حدود اطمینان |
verge |
نزدیکی حدود |
ranged |
حدود محدوده |
range |
حدود وسعت |
frontiers |
حدود و ثغور |
confinement |
تحدید حدود |
reaching |
وسعت حدود |
reaches |
وسعت حدود |
reached |
وسعت حدود |
reach |
وسعت حدود |
ranged |
حدود وسعت |
ranges |
حدود محدوده |
vicinity |
در حدود در اطراف |
in round numbers 00 |
در حدود 001 عد د |
out- |
خارج از حدود |
ranges |
حدود وسعت |
verges |
نزدیکی حدود |
whereabouts |
درچه حدود |
class limits |
حدود طبقه |
boundaries |
حدود یکان |
line |
حدود رویه |