English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English Persian
bog زمین باطلاقی
bogs زمین باطلاقی
boggy زمین باطلاقی
Search result with all words
badland زمین سنگلاخ یا باطلاقی
Other Matches
marshy باطلاقی
boggy باطلاقی
quaggy باطلاقی
queachy باطلاقی
miriness حالت باطلاقی
bog iron ore سنگ اهن باطلاقی
clowned دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
geotaxis گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
hercules نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
inductive earthing زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
center field قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
frost heave برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
nap of the earth از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
tellurian ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
perelotok زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeants گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeant گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
covenant runing with land شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
redstone موشک زمین به زمین رداستون
pershing موشک زمین به زمین پرشینگ
lacrosse نوعی موشک زمین به زمین
pervious ground زمین تراوا زمین نفوذپذیر
biosphere قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
little john موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
dropping گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
hydrographer نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile موشک زمین به زمین
ground resolution قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall. بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
surface-to-surface موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface to surface موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface missile موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
acre زمین
norland زمین
rooter زمین کن
aerospace جو زمین
acres زمین
geodetically زمین
earth زمین
earthing زمین
globe زمین
extra terrestrial زمین
graze زمین
this earthly round زمین
earths زمین
real estate زمین
grass roots کف زمین
fields زمین
terrain زمین
grazes زمین
tellus زمین
land n زمین
floor کف زمین
soil زمین
soiling زمین
soils زمین
domain زمین
ground [British] [floor] کف زمین
floored کف زمین
floors کف زمین
ground surface کف زمین
land زمین
floor کف زمین
field زمین
ground زمین
cinder tracks زمین دو
ground کف زمین
globes زمین
cinder track زمین دو
lackland بی زمین
ground line خط زمین
fielded زمین
grazed زمین
domains زمین
ground : زمین
earth excavating حفاری زمین
soccer field زمین فوتبال
cohesive soil زمین چسبناک
earth socket پریز زمین
basement زیر زمین
earthing اتصال زمین
earth's crust پوسته زمین
terrain زمین عملیات
earth terminal ترمینال زمین
earth's axis محور زمین
earth's attraction ربایش زمین
earth science زمین شناسی
earthing strap تسمه زمین
isogeotherm همدمای زمین
terrain عوارض زمین
geotropism زمین گرایی
geotaxis زمین گرایی
geostrategy زمین شناسی
geosphere زمین سپهر
geolatry زمین پرستی
geoisotherm همدمای زمین
geoid زمین دیسه
glebe زمین وقف
landward بسوی زمین
ground detector اشکارساز زمین
ground detector تستر زمین
ground cushion بالشتک زمین
ground conection اتصال زمین
gridition زمین فوتبال
gridiron زمین فوتبال
greenside در مجاورت زمین
graben فرو زمین
glebe زمین خاک
geoid زمین وار
terrain زمین ناحیه
key terrain زمین مهم
emblements حاصل زمین
emblements محصول زمین
elevated ground زمین بلند
earthwards بطرف زمین
earthwards سوی زمین
earthward بطرف زمین
earthward بسوی زمین
earthmoving حرکت زمین
feature line خط عوارض زمین
geotherm همدمای زمین
geodesy زمین سنجی
geochemistry زمین شیمی
terrain نوع زمین
foreland زمین جلوامده
flat ground زمین مسطح
flat ground زمین تخت
field of play زمین بازی
earthling اهل زمین
bad soil زمین سست
earthquakes زمین لرزه
earthquake زمین لرزه
surveyors زمین پیما
surveyor زمین پیما
landed زمین دار
playgrounds زمین بازی
above the earth بالای زمین
above the earth در روی زمین
backfall زمین خوردگی
axis of earth محور زمین
auger زمین سوراخ کن
artificial ground زمین مصنوعی
alkaline earth زمین قلیایی
alkali earth زمین قلیایی
abuttals زمین مجاور
abuttals زمین همسایه
abuttals زمین سرحدی
abuttal زمین مجاور
playground زمین بازی
speculation زمین خواری
lairds صاحب زمین
geology زمین شناسی
ends زمین حریف
ended زمین حریف
end زمین حریف
crusts پوسته زمین
crust پوسته زمین
floors محدوده زمین
floored محدوده زمین
floor محدوده زمین
grasses زمین چمن
grass زمین چمن
faulted شکست زمین
fault شکست زمین
palsy زمین گیری
landfalls ریزش زمین
landfall ریزش زمین
field hockey زمین هاکی
geological زمین شناختی
geological زمین شناسی
paralysis زمین گیری
earth electrode الکترد زمین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com