Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
to cast oneself down prostrate
زمین بوسیدن
to kiss the ground
زمین بوسیدن
Other Matches
kisses
بوسیدن
kissing
بوسیدن
osculate
بوسیدن
snogs
بوسیدن
snogging
بوسیدن
snogged
بوسیدن
snog
بوسیدن
kiss
بوسیدن
kissed
بوسیدن
canoodle
بوسیدن و دستمالی کردن
canoodling
بوسیدن و دستمالی کردن
canoodles
بوسیدن و دستمالی کردن
canoodled
بوسیدن و دستمالی کردن
to be making
[with sb.]
[American E]
بوسیدن و نوازش کردن
[با کسی]
to be smooching
[with sb.]
بوسیدن وعشقبازی کردن
[با کسی]
to be snogging with sb.
[British E]
بوسیدن و نوازش کردن
[با کسی]
to be petting
[with sb.]
بوسیدن وعشقبازی کردن
[با کسی]
to be petting
[with sb.]
بوسیدن و نوازش کردن
[با کسی]
to be smooching
[with sb.]
بوسیدن و نوازش کردن
[با کسی]
to be cuddling
[with sb.]
بوسیدن و نوازش کردن
[با کسی]
to be canoodling
بوسیدن و نوازش کردن
[با کسی]
to be snogging with sb.
[British E]
بوسیدن وعشقبازی کردن
[با کسی]
to be making
[with sb.]
[American E]
بوسیدن وعشقبازی کردن
[با کسی]
to be canoodling
بوسیدن وعشقبازی کردن
[با کسی]
to be cuddling
[with sb.]
بوسیدن وعشقبازی کردن
[با کسی]
to be smooching with sb
بوسیدن و نوازش کردن
[با کسی]
to be smooching with sb
بوسیدن وعشقبازی کردن
[با کسی]
smooching
بوسیدن وعشقبازی کردن بوس وکنار
smooched
بوسیدن وعشقبازی کردن بوس وکنار
smooch
بوسیدن وعشقبازی کردن بوس وکنار
smooches
بوسیدن وعشقبازی کردن بوس وکنار
slobbers
دارای احساسات بچگانه مثل بچه بوسیدن یاگریستن
slobbering
دارای احساسات بچگانه مثل بچه بوسیدن یاگریستن
slobbered
دارای احساسات بچگانه مثل بچه بوسیدن یاگریستن
slobber
دارای احساسات بچگانه مثل بچه بوسیدن یاگریستن
to kiss hands
دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeant
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeants
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
redstone
موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
pershing
موشک زمین به زمین پرشینگ
lacrosse
نوعی موشک زمین به زمین
biosphere
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
talik
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
contour flight
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
topography
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
hydrographer
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
موشک زمین به زمین
ground resolution
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall.
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
surface-to-surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface to surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface missile
موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
geodetically
زمین
ground
زمین
ground
: زمین
floor
کف زمین
extra terrestrial
زمین
domain
زمین
floored
کف زمین
floors
کف زمین
domains
زمین
floor
کف زمین
ground surface
کف زمین
earths
زمین
ground
[British]
[floor]
کف زمین
acres
زمین
acre
زمین
earthing
زمین
this earthly round
زمین
tellus
زمین
grazed
زمین
soils
زمین
soiling
زمین
land
زمین
grazes
زمین
globe
زمین
lackland
بی زمین
grass roots
کف زمین
rooter
زمین کن
graze
زمین
soil
زمین
cinder track
زمین دو
terrain
زمین
globes
زمین
ground
کف زمین
ground line
خط زمین
fielded
زمین
fields
زمین
norland
زمین
aerospace
جو زمین
land n
زمین
earth
زمین
real estate
زمین
cinder tracks
زمین دو
field
زمین
tilth
زمین مزروعی
grounding
زمین کردن
the terrestrial
کره زمین
the corner's of the earth
کدانهای زمین
playground
زمین بازی
to fall to the ground
زمین خوردن
playgrounds
زمین بازی
landed
زمین دار
land measurer
زمین پیما
terrestrian ecosystem
اکوسیستم زمین
surveyor
زمین پیما
palsy
زمین گیری
key terrain
زمین حساس
land of promise
زمین موعود
land tax
مالیات زمین
land tax
مالیات بر زمین
to go to grass
زمین خوردن
key terrain
زمین مهم
fault
شکست زمین
grounding
ایجاد زمین
faulted
شکست زمین
faults
شکست زمین
grass
زمین چمن
grasses
زمین چمن
to animals
ساکن زمین
boggy
زمین باطلاقی
tectonic
زمین ساختی
surveyors
زمین پیما
earthquake
زمین لرزه
auger
زمین سوراخ کن
alkali earth
زمین قلیایی
axis of earth
محور زمین
investigation of foundation conditions
شناسایی زمین پی
backfall
زمین خوردگی
tectonics
زمین ساخت
bad soil
زمین سست
badland
زمین لم یزرع
banquette
زمین بلند
barren land
زمین لم یزرع
ground level
تراز زمین
ground level
سطح زمین
tectonic
زمین ساخت
ground-to-air
زمین به هوا
artificial ground
زمین مصنوعی
tennis court
زمین تنیس
tenementary land
زمین اجاری
earthquakes
زمین لرزه
landed a
ملک زمین
above the earth
بالای زمین
above the earth
در روی زمین
terrene
زمین سرزمین
invalidism
زمین گیری
abuttal
زمین مجاور
abuttals
زمین سرحدی
abuttals
زمین همسایه
abuttals
زمین مجاور
terrain features
عوارض زمین
variable terrain
زمین متغیر
cf
مرکز زمین
alkaline earth
زمین قلیایی
border land
زمین مرزی
basements
زیر زمین
zamindar
زمین دار
voltage to ground
ولتاژ زمین
borderland
زمین سرحدی
borderlands
زمین سرحدی
laird
صاحب زمین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com