Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English
Persian
home
زمین خودی
homes
زمین خودی
Search result with all words
icing
ضربه خطای مدافع از نیمه زمین خودی به خط دروازه حریف
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
Other Matches
battery
قرارداشتن یک مهره خودی بین مهره مهاجم خودی و شاه حریف
batteries
قرارداشتن یک مهره خودی بین مهره مهاجم خودی و شاه حریف
line crosser
فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
friendlier
خودی
friendlies
خودی
friendliest
خودی
friendly
خودی
spontaneity
خود به خودی
insider
خودی خودمانی
chicks
هواپیمای خودی
friendly state
کشور خودی
friendly forces
نیروهای خودی
own goal
گل به دروازه خودی
own goals
گل به دروازه خودی
relative
خودی نسبی
blue forces
نیروهای خودی
upcourt
سبد خودی
insiders
خودی خودمانی
friendlies
نیروی خودی
friendliest
نیروی خودی
friendly
نیروی خودی
spontaneous
خود به خودی
familiar
مانوس خودی
we group
گروه خودی
self directed
پیش خودی
in group
گروه خودی
homeling
بازیگر خودی
friendlier
نیروی خودی
internal heating
گرمایش خودی
To assert oneself . To display ones merit .
خودی را نشان دادن
spontaneous remission
بهبود خود به خودی
spontaneous recovery
بهبود خود به خودی
interference
مزاحمت مهرههای خودی شطرنج
shore duty
ماموریت کار در ساحل یاپایگاه خودی
critical build up resistance
مقاومت بحرانی برای تحریک خودی
ingross
جمع اوری کردن نیروی خودی
smoke screen
پرده پوشش دودبرای استتار یکانهای خودی
mix up, caution
موافب باشید هواپیماهای دشمن و خودی درگیر شدند
warned protected
قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
positive control
کنترل عملی عبور و مرورهواپیماهای خودی در فضای هوایی
short round
گلولهای که اشتباها روی قوای خودی فرود می اید
warned exposed
قابلیت اسیب پذیری نیروهای خودی نسبت به انفجار اتمی
dispatch route
جاده تحت کنترل خودی درزمان مشخص مسیر اعزام پرسنل
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
squawking
در رهگیری هوایی یعنی روشن کردن دستگاه شناسایی دشمن و خودی و کار با ان
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
squawks
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawked
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawk
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
hovering acts
قوانینی که بر رفت و امد کشتیهای خودی و اجنبی در محدوده معینی ازابهای کشور حکمفرمایی میکند
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
manipulative deception
تغییر فرکانس یا دستکاری دروسایل فرستنده خودی برای گول زدن دشمن فریب رادیویی عمدی
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pershing
موشک زمین به زمین پرشینگ
pervious ground
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
redstone
موشک زمین به زمین رداستون
lacrosse
نوعی موشک زمین به زمین
biosphere
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
touchdowns
حالت فرود امدن توپ درمنطقه خودی کسب 6 امتیازبا بردن توپ به ان سوی خط دروازه حریف
touchdown
حالت فرود امدن توپ درمنطقه خودی کسب 6 امتیازبا بردن توپ به ان سوی خط دروازه حریف
enemy alien
طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
talik
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
geomagnetism
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
hydrographer
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
موشک زمین به زمین
ground resolution
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall.
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
levee en masse
عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
earth's attraction
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface to surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface-to-surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
blue commander
فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
which transponder
علامت رمزی است به معنی چه نوع دستگاه گیرنده وفرستنده رمزی روی دستگاه شناسایی دشمن و خودی پدافند هوایی یا برج مراقبت یا برج رادار شناسایی سوارشده است
surface missile
موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
cinder track
زمین دو
earthing
زمین
soiling
زمین
real estate
زمین
earths
زمین
soils
زمین
soil
زمین
cinder tracks
زمین دو
grazed
زمین
grass roots
کف زمین
graze
زمین
ground line
خط زمین
grazes
زمین
geodetically
زمین
ground surface
کف زمین
extra terrestrial
زمین
acre
زمین
land
زمین
acres
زمین
floor
کف زمین
aerospace
جو زمین
rooter
زمین کن
tellus
زمین
terrain
زمین
domains
زمین
domain
زمین
ground
[British]
[floor]
کف زمین
floored
کف زمین
floors
کف زمین
globe
زمین
ground
: زمین
ground
زمین
norland
زمین
ground
کف زمین
this earthly round
زمین
fields
زمین
fielded
زمین
land n
زمین
field
زمین
globes
زمین
lackland
بی زمین
floor
کف زمین
earth
زمین
collctive land
زمین مشاع
laird
صاحب زمین
terrestrial
زمین خاکی
zamindar
زمین دار
zemindar
مالکین زمین
collective land
زمین مشاع
compartments of terrain
دهلیزهای زمین
lairds
صاحب زمین
cohesive soil
زمین چسبناک
circumnavigate
زمین رادورزدن
center stripe
خط میانی زمین
bogs
زمین باطلاقی
midfield line
خط میانی زمین
certificate of land
قباله زمین
champaign
زمین مرتفع
bog
زمین باطلاقی
change court
تعویض زمین
zamindar
مالکین زمین
smallholding
زمین کوچک
parkland
زمین پارک
courtside
کنارههای زمین
landlessness
فاقد زمین
landless
فاقد زمین
compartments of terrain
قسمتهایی از زمین
borderlands
زمین سرحدی
terrain
زمین ناحیه
difficult terrain
زمین دو عارضه
terrain
زمین عملیات
earth excavating
حفاری زمین
terrain
نوع زمین
cultivated land
زمین محیات
ground-to-air
زمین به هوا
dead group
زمین بیروح
cf
مرکز زمین
terrain
عوارض زمین
dead earth
اتصال زمین
ground connection
اتصال زمین
deer lick
زمین شوره
demesne
تملک زمین
basement
زیر زمین
continous earth
زمین دائمی
borderland
زمین سرحدی
drill harrow
زمین صاف کن
zemindar
زمین دارZeland
uplands
زمین کوهستانی
uplands
زمین بلند
upland
زمین کوهستانی
upland
زمین بلند
contour line
خط برجستگی زمین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com